|

تعلیق اندیشه در میدان سیاست ایران

رشد و توسعه هر سامان سیاسی و اجتماعی در پرتو شکل‌گیری، تجربه‌آموزی، اعتلا و کاربست عملی نظامات فکری، معنا و مفهوم خواهد یافت. درواقع واکاوی تاریخ اندیشه در جهان غرب، عیان می‌کند که پیوندی تنگاتنگ میان ساحت اندیشه و عرصه پراکتیکال سیاست به گونه‌ای برقرار است که درک پویایی آن، فقط در سایه شناخت رابطه‌ای ارگانیک و دیالکتیک میان عرصه نظر و عمل قابل فهم است.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محمد آخوندپور امیری، پژوهشگر مسائل ایران: رشد و توسعه هر سامان سیاسی و اجتماعی در پرتو شکل‌گیری، تجربه‌آموزی، اعتلا و کاربست عملی نظامات فکری، معنا و مفهوم خواهد یافت. درواقع واکاوی تاریخ اندیشه در جهان غرب، عیان می‌کند که پیوندی تنگاتنگ میان ساحت اندیشه و عرصه پراکتیکال سیاست به گونه‌ای برقرار است که درک پویایی آن، فقط در سایه شناخت رابطه‌ای ارگانیک و دیالکتیک میان عرصه نظر و عمل قابل فهم است. با این مقدمه و با درک اهمیت موضوع یادشده، می‌توان تعمیق بحران در هر دو ساحت نظر و عمل را در میدان سیاست ایران به گونه‌ای متفاوت صورت‌بندی کرد. برای فهم بهتر این موضوع، بحران‌های ایران امروز را در دسته‌بندی مشخص ارائه خواهم کرد. عمده علل فضای آشوبناک در ایران عصر جدید را می‌توان معلول عوامل ذیل متصور شد:

۱. گسست سوژه ایرانی از تاریخ معاصر: انسان متفکر ایرانی، دیرزمانی است که پیوند تاریخی خود را با گذشته پرفرازونشیب فراموش کرده است؛ گویی در لحظه اکنونی، دچار نوعی خودفراموشی شده که مناسبات عرصه سیاست، فرهنگ و اجتماع را تنها در دل وضعیت کنونی درک می‌کند. این در حالی است که ذهنیت تاریخ‌گرا بر ما آشکار خواهد کرد که بسیاری از بحران‌های کنونی، ریشه در قلب تاریخ دارد و رجوع به گذشته و درک پیوستار تاریخی، علل پدیداری بسیاری از بحران‌ها را بر ما آشکار خواهد ساخت.

۲. ایدئولوژیک‌سازی روایت‌ها و قصه‌ها: بخشی از متفکران ما میل بسیاری به روایت‌پردازی در چارچوب‌های ایدئولوژیک داشته و دارند. گویی هویت فردی و اجتماعی متفکر، بدون وابستگی و تعلق خاطر به ایدئولوژی‌های چپ، راست و... دچار کاستی‌های مفرط است و نبود خودباوری متفکر به استقلال فکری، بخشی از بحران فراگیر در عرصه اندیشه‌ورزی ایران کنونی است.

۳. نبود تساهل و تاب‌آوری اجتماعی: پیمانه‌های صبر و رواداری اهالی تفکر در ایران امروز، بسیار سریع لبریز می‌شود؛ گویی فضای گفت‌وگو، بازنمایی از میدان جنگی هولناک است که هر لحظه با حمله‌هایی سهمگین، باید عرصه را بر دیگری تنگ کرد. اگر «دموکراسی گفت‌وگویی» را بخشی از قاعده بلافصل توسعه و پیشرفت در ساحت اندیشه تصور کنیم، باید عنوان کنیم که در این میدان گفت‌وگو، بسیار عجول، انتقادناپذیر و مستعد گاردگیری‌های غیریت‌ساز علیه دیگری هستیم.

۴. انقطاع اندیشه از عرصه عمل: بعید می‌دانم در هیچ کرانه سرزمینی به اندازه ایران، در طول سال این میزان برنامه‌های متعدد نقد و نظر، تولید محتوا، دعوت از فرهیختگان در حوزه‌های مختلف برای بیان عقاید و تجربیات و سلسله‌نشست‌ها و... برگزار شود و اسناد مکتوب در این حجم گسترده تولید شود. بدون آنکه بخواهیم ثمره این‌گونه نشست‌ها و برنامه‌ها را ناچیز و بی‌ثمر قلمداد کنیم، باید این سؤال را مطرح کنیم که خروجی همه این تبلور اندیشه‌ها، کجا و در کدام نقطه کانونی، به ساختارهای تصمیم‌ساز و نظام سیاست‌گذاری در کشور متصل خواهد شد؟ گویی برگزاری بسیاری از این نشست‌ها و تولید محتواها تنها برای خالی‌نبودن عریضه و پیدایش نوعی فیگور اندیشه‌ورزی ظاهری است که هیچ خروجی خاصی را عاید نظام سیاست ما نمی‌کند.

۵. اینستاگرامی‌سازی فضای اندیشه: با رشد و توسعه ابزارهای نوین ارتباطی، دسترسی آحاد جامعه به عرصه ارتباطات فراگیر و تسهیل فرایند آگاهی‌بخشی، پدیده‌ای فرخنده و مسرت‌بخش قلمداد شد؛ اما گویی بهره‌مندی از این ابزارها، در کشور ما از قاعده و اصول خاص خود پیروی کرده است. هرروزه در تولید محتواها، سخنرانی‌ها، ایراد نظرها و نوشته‌هایی در فضاهای مجازی مشاهده می‌کنیم که در پی سمت‌وسو دادن به باورهای جامعه به کرانه‌هایی هستند که خود می‌خواهند. دراین‌میان برخی که به روشنفکران اینستاگرامی مشهورند، از تریبون به‌دست‌آمده بیشترین بهره را برده و پروژه فکری خود را به گونه‌ای پی می‌گیرند که نه در راستای سعادت جامعه، بلکه در مسیر تسریع نیل به دره سقوط حرکت می‌کنند. شوربختانه، جلوه‌های ویژه این عرصه نوین ارتباطی، بازار لایک‌گرفتن و به اشتراک‌گذاشتن پست و استوری، مسیر اندیشه را بیش‌از‌پیش دم‌دستی و کم‌عمق کرده است.

۶. برخورد غیر علمی با ساحت اندیشه: یکی از آفت‌های اندیشه‌ورزی در ایران، برخوردهای غیرعلمی با ساحت نظر و ابراز عقیده و بیان است. یکی از الزامات رشد و توسعه، مجال‌دهی آزادانه و به دور از خودسانسوری در بیان عقاید و ارائه راهکارها برای برون‌رفت از بحران‌هاست. مسدود‌سازی فضاهای آزادانه، برخوردهای سلبی و قهری با افراد و تحمل‌نکردن اندیشه‌های متکثر در جامعه، روشنفکران را وادار به سکوت می‌کند، یا آنها را به ترک وطن ترغیب می‌کند یا مجبور می‌کند برای بیان افکار و نظرات خود، اندیشه‌ها را در لایه‌های تو‌در‌توی گفتار، آن‌قدر ثقیل و استعاری کنند که فقط خواص آنها را درک کنند و همواره ترس از برخوردهای قهری، آنها را به اتخاذ رویکردهای محافظه‌کارانه سوق دهد.

به نظر می‌آید ایستادن در نقطه اکنونی، مواجهه اندیشه‌ورزانه با بهره‌گیری از قلمی انتقادی و به دور از سانسور، ارتباط وثیق میان ساحت نظر و عمل و اتصال خروجی معرفت‌‌های انباشته به دستگاه سیاست‌گذاری در ایران، می‌تواند بخشی از بحران‌های امروز را حل کند و افق‌های نوینی را پیش‌روی ما بگشاید.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.