|

بغض مگو

مدتی از جنگ 12روزه گذشته است و هرچند سایه جنگ هنوز سنگینی می‌کند، ولی فعلا نفس راحتی می‌کشیم که اوضاع قدری امن شده است. اما اگر از حال دل‌های ایرانیان بپرسیم، اوضاع فرق می‌کند.

بغض مگو

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مدتی از جنگ 12روزه گذشته است و هرچند سایه جنگ هنوز سنگینی می‌کند، ولی فعلا نفس راحتی می‌کشیم که اوضاع قدری امن شده است. اما اگر از حال دل‌های ایرانیان بپرسیم، اوضاع فرق می‌کند. تا وقتی با گرفتاری‌های روزمره سروکله می‌زنیم مشکل عمده‌ای نیست، کافی است کسی ما را به عالمی ببرد که یاد مملکت بیفتیم، بلافاصله بغض دردناکی بیخ گلو را می‌گیرد. امروز بیشترین حسی که وطن در ما بر‌می‌انگیزد بغضی است رها‌نشدنی. پیج اخبار را باز می‌کنیم، با دوست و آشنایی حرف می‌زنیم، همین که یاد وطن زنده می‌شود، این بغض هم سر می‌رسد. امروز مهم‌ترین شاخص شناخت ایرانیان، این بغض گلوگیر در مواجهه با مفهوم وطن است.

شاید بگوییم این بغض از جنس ماتم است؛ چرا‌که بیش از هزار نفر از هم‌وطنانمان را در این مدت از دست داده‌ایم؛ راحت نیست کنارآمدن با این شیون. اما حال نزار ما جدی‌تر از زاری است. عزاداری بر مرگ عزیزان زمانی دارد و بعد از مدتی از شدت سوگواری کاسته می‌شود و با یاد از‌دست‌رفتگان کنار می‌آییم. به‌علاوه در عزاداری طبیعی می‌توانیم با گریه‌کردن قدری خود را رها کنیم ولی این روزها یا گریه نمی‌توان کرد یا گریه مرهم این تلخی احوال نیست؛ یعنی هرچه در خلوت زار بزنی باز حس سبکی نمی‌آید.

در روزهای آتشباران مردم رأفت عجیبی نسبت به همدیگر داشتند. حالا که جلوتر می‌رویم این عاطفه جایش را دارد به خشم می‌دهد. از زمین و زمان از درون و بیرون لبریز از خشم هستیم؛ خشمی تلنبارشده و باز مثل ماتم گلوگیر. خشم از این حجم بی‌انصافی‌ها، از این هجوم فراگیر بلاهت و از این‌همه درد. مشکل اینجاست که خشم موجود راه به‌جایی نمی‌برد و به راه‌حل و چاره‌ای که شکل درست و طبیعی ابراز خشم است، نمی‌رسد.

متأسفانه این عصبانیت به‌ دلیل همراهی با احساس یأس و درماندگی در همین سطح باقی می‌ماند و مجال بروز و بیان ندارد. این خشم‌های فروخورده مثال آتشی زیر خاکستر در کنجی از وجود می‌نشیند و روح و روان را خسته می‌کند. ما عزاداریم اما نمی‌توانیم عزاداری کنیم. چیزی مانع است. عصبانی هستیم ولی مجال و طاقت ابراز نداریم. درمانده‌ایم چون راه پس‌وپیش نداریم، ولی حوصله چاره هم نداریم. دیگر طاقت نداریم. جوک به‌عنوان یکی از کارآمدترین ابزار فرهنگی همواره برای دوام‌آوردن به کار می‌آمد، اما این روزها سخت می‌خندیم. این روزها ترامپ و «برادران نووطن‌پرست» کلی حرف‌های خنده‌دار می‌زنند و ما بیشتر از اینکه بخندیم، چندشمان می‌شود. آنچه بغض امروز ما را سنگین‌تر و پیچیده‌تر می‌کند، همین انزجار است. انزجار باعث می‌شود‌ اعتماد‌کردن سخت ‌شود و همین اندک سرمایه اجتماعی هم بر باد برود.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.