«شرق» از جزئیات آمار 3 سامانه مشاوره روان جنگزدهها گزارش میدهد
80هزار تماس با سامانههای مشاوره
پیشبینی میشود در روزهای آینده تعداد مراجعهکنندگان با «اختلال استرس پس از سانحه» یا «PTSD» بالا رود
در ۱۲ روز جنگ، 69هزارو ۵۰۳ تماس با سامانه 1480 (خط مشاوره تلفنی سازمان بهزیستی) و ۱۱ هزار تماس با سامانه ۱۵۷۰ (مرکز مشاوره آموزش و پرورش) برقرار شد. اغلب تماسگیرندگان زنان بودند و دلیل تماس بیشترشان «اضطراب ناشی از جنگ» و «ترس از جنگ» بود. رواندرمانگران فعال در این حوزه به «شرق» میگویند که همچنان تروماهای روانی در میان افراد دیده میشود؛


به گزارش گروه رسانهای شرق،
در ۱۲ روز جنگ، 69هزارو ۵۰۳ تماس با سامانه 1480 (خط مشاوره تلفنی سازمان بهزیستی) و ۱۱ هزار تماس با سامانه ۱۵۷۰ (مرکز مشاوره آموزش و پرورش) برقرار شد. اغلب تماسگیرندگان زنان بودند و دلیل تماس بیشترشان «اضطراب ناشی از جنگ» و «ترس از جنگ» بود. رواندرمانگران فعال در این حوزه به «شرق» میگویند که همچنان تروماهای روانی در میان افراد دیده میشود؛ آنها ترس از شروع دوباره جنگ دارند. برخی با شنیدن صدای آژیر آتشنشانی دچار اضطراب میشوند، اختلال خواب پیدا کردهاند و پریشان شدهاند. رواندرمانگران اما تنها پاسخگوی تماسها نبودند؛ آنها به میدان هم رفتند. یکی از مکانها شهرک شهید چمران بود: «کودکان معمولا بیقراری و گریه میکردند. ما باید کمک میکردیم تا آنها به مرحله پذیرش برسند». آنها کودکان را سرگرم میکردند تا رنج والدینشان را نبینند. امدادگران هم گرفتار شرایط بودند، مخصوصا امدادگری که سگ زندهیابش را در پی بمبارانهای پیدرپی از دست داد. سگ سکته کرد و جان داد: «این حادثه برای مربی سگ، بسیار دشوار بود».
کارشناسان در گفتوگو با «شرق» از نگرانیها، ترسها و تجربههایی میگویند که شهروندان در روزهای جنگ و بعد از آن پشت سر گذاشتهاند. آنها از شرایط سخت افرادی میگویند که به دلیل ابتلای خود یا عزیزانشان به معلولیت یا بیماریهای سخت، امکان جابهجایی و رفتن به منطقهای امن را نداشتهاند و شرایط روانی هولناکی را تجربه کردهاند.
بیش از 69 هزار تماسگیرنده مضطرب
افزایش فعالیت سامانه 1480 سازمان بهزیستی کشور هم ازجمله تمهیداتی بود که برای برطرفکردن نیازهای اضطراری شهروندان به حمایتهای روانی در نظر گرفته شد. ابراهیم غفاری، مدیرکل دفتر مشاوره و امور روانشناختی سازمان بهزیستی کشور، در گفتوگو با «شرق» به 69هزارو 503 تماسی اشاره میکند که از آغاز حملات اسرائیل در تاریخ 23 خرداد تا 11 تیرماه با این سامانه برقرار شد: «اغلب تماسگیرندگان زنان بودند و بیشترشان هم به دلیل «اضطراب ناشی از جنگ» و «ترس از جنگ» بود. همچنین برخی از تماسها برای دریافت راهنمایی و مشاوره درخصوص نحوه برخورد با کودکان و چگونگی کمک به سالمندان در شرایط جنگی بود. تعدادی از تماسها هم از سوی افرادی گرفته میشد که به نوعی دچار آسیب شده بودند. به هر حال، با توجه به اهمیت این مداخلات روانشناختی، اولین اقدامی که در سامانه 1480 انجام دادیم، شبانهروزیشدن سامانه بود؛ به این معنا که از 12 شب تا هشت صبح تلفنهای ما در راستای حمایت از شهروندان فعال شد. جالب آنکه بیش از هزار تماس تلفنی برقرارشده با ما مربوط به همین بازه زمانی شب تا صبح بوده است». براساس اعلام او، استانهای تهران، اصفهان، البرز، فارس، ایلام، کرمان و سیستان بیشترین آمار تماسها را ثبت کردهاند. او ادامه میدهد: «برای شبانهروزیشدن فعالیتهای این سامانه 300 روانشناس متخصص و دارای شماره نظام روانشناسی داوطلب شدند که در ساعات فراغت خود به ما کمک کنند و به این ترتیب تعداد نیروهای ما در این سامانه به 810 نفر رسید». براساس اعلام غفاری، گاهی راهنمایی همکاران ما به صورت تلفنی مشکل فردی را که دچار استرس و اضطراب ناشی از جنگ شده بود، برطرف میکرد، اما مشکل برخی افراد ممکن است تبدیل به اختلال شود: «این افراد نیاز به درمانهای طولانیمدت دارند. روانشناسان ما برای درمان این افراد از روشهای درمانی خاصی مانند درمانهای شناختی-رفتاری و... استفاده میکنند. این درمانها ممکن است حداقل حدود هشت تا 10 جلسه طول بکشد». مدیرکل دفتر مشاوره سازمان بهزیستی درباره فعالیت تیمهای محب این سازمان که وظیفه حمایت و مداخلات روانی اجتماعی از شهروندان را در زمانهای بحران بر عهده دارد، توضیح میدهد: «822 تیم محب ما در سراسر کشور برای بازدید از خانههای آسیبدیده و افرادی که یکی از اعضایشان شهید یا جانباز شده، در نظر گرفته شدهاند. همکاران ما در این تیمها مداخلات خود را از این هفته شروع کردهاند و به کودک تا سالمند خدمات خود را ارائه میدهند. البته این مداخلات درباره شهروندان عادی و آسیبدیده است، اما درباره افراد و خانوادههای آسیبدیدهای که به دلایلی با محدودیت مواجه هستند و بهویژه درباره موضوعات امنیتی، تیمهای ما اجازه مداخله ندارند». او این را هم میگوید که در مقطع جنگ 12روزه، فقط مشاورههای تلفنی فعال بودهاند: «مراجعه حضوری مربوط به مناطقی بود که خیلی درگیر جنگ نبودند. در شهرهایی مانند تهران، اصفهان و سایر استانهای درگیر، معمولا در روزهای حمله، مردم نیاز به مراجعه حضوری نداشتند؛ اما بعد از آن روزها قطعا چنین نیازی احساس میشود، به همین دلیل هم از هفته گذشته دورههای بازآموزی را برای تیمهای محب برگزار کردهایم تا به بهترین نحو ممکن به شهروندان خدمترسانی کنند». به گفته غفاری، در روزهای آینده به احتمال بسیار زیاد بهزیستی مراجعینی خواهد داشت که از آسیبهای ناشی از جنگ یا «PTSD» رنج میبرند: «در حال حاضر برای حمایت از این افراد هم برنامهریزی کردهایم و آنها میتوانند با مراجعه به سازمان بهزیستی از خدمات رایگان ما در حوزه روانشناسی بهره بگیرند. همچنین مراکز مشاوره دولتی و غیردولتی ما به صورت حضوری در خدمت افرادی خواهد بود که نیاز به خدمات طولانیمدت داشته و آسیبهای ناشی از جنگ بر آنها تأثیری طولانی گذاشته است. معمولا PTSD بعد از بحران ظهور و بروز مییابد».
تماس 11 هزار دانشآموز با سامانه مشاوره
در میان شمارههایی که از سوی دولت برای ارائه حمایتهای روانشناختی اعلام شد، شماره 1570 آموزش و پرورش که قرار بود پاسخگوی دانشآموزان و معلمان باشد، دیده شد. این شماره در شرایطی اعلام شد که تعدادی از قربانیان و جانباختگان حوادث اخیر را کودکان و دانشآموزان تشکیل میدادند. براساس اعلام سمیه ابراهیمی، مدیرکل امور تربیتی، مشاوره و مراقبت در برابر آسیبهای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش، به «شرق»، در روزهای جنگ، حدود 11 هزار تماس از طریق خط ملی «نماد» با شماره 1570 برقرار شد که 15 درصد تماسگیرندگان والدین، 60 درصد دانشآموزان دختر و 25 درصد دانشآموزان پسر بودند. به گفته این مسئول در آموزش و پرورش، عمده این تماسها درباره نگرانیهای درسی بود و تنها تعدادی از تماسها درباره مدتزمان جنگ و نگرانی از آن بود: «بیشتر تماسها با محوریت تحصیلی و تغییر برنامهها بود. تماسگیرندگان در این رابطه سؤالاتی مانند اینکه آزمون کنکور سراسری چه زمانی خواهد بود؟ برنامهریزی برای حفظ و تثبیت مطالعات انجامشده تا برگزاری کنکور چگونه باشد و بهتر است چه منابع و تستهایی را مطالعه کنند؟ آزمون مدارس نمونه و تیزهوشان چه زمانی برگزار میشود؟ پرسیدهاند. پیگیری امتحانات باقیمانده نیز یکی دیگر از دغدغههای دانشآموزان در این شرایط بود». ابراهیمی اضافه میکند: «تماسها از زمان آغاز حملات به صورت روزانه دریافت میشد. همچنین با توجه به افزایش تماسها، در راستای پاسخگویی مناسب و بهبود شرایط، وزارت آموزش و پرورش سعی کرد از حضور پاسخگویان بیشتر استفاده کرده و فعالیت این سامانه در روزهای جمعه نیز ادامه یابد».
دلخوشی واهی نمیدهیم
در میان سامانه و گروههایی که در زمینه سلامت روان فعالیت میکنند، گروه «سحر» هم شایان توجه است؛ سحر مخفف «سفیران حمایتهای روانی-اجتماعی» هلالاحمر است که کارش را چند ساعت پس از وقوع حوادث شروع میکند. براساس گفتههای روحالله تکللو، مدرس تیمهای سحر جمعیت هلالاحمر، به «شرق»، وظیفه آنها کمک به افرادی است که بهتازگی در معرض شرایط استرسزا قرار گرفتهاند؛ «ما نیازها و نگرانیهای افرادی را که در محل حادثه حضور دارند، ارزیابی کرده و مورد سنجش قرار میدهیم و بسته به نوع نیاز آنها، اقدام به ارائه خدمات حمایتی میکنیم. به بیان دیگر، کار ما آرامشدادن به آسیبدیدگان حوادث است و این فعالیتها به صورت حضوری انجام میپذیرد». او از فعالیتهای تیم سحر از آغاز حملات میگوید: «پروتکل حضور تیمهای سحر در محل حادثه مربوط به زمانی است که امنیت نسبی در منطقه برقرار باشد. بنابراین فعالیت این گروه از روز ۲۴ خرداد آغاز شد. در سه روز نخست آغاز جنگ، شدت حملات کمتر و امکان حضور در محل فراهم بود. در این مدت هم در مناطقی مانند شهرک چمران، شهرآرا، خیابان صابونچی و سایر مکانهایی که امکان ارائه خدمت وجود داشت، حضور یافتیم. نتیجه این فعالیتها بسیار مثبت بود». تکللو از نگرانیها و ترس افرادی میگوید که عزیزانشان بر اثر حمله زیر آوار مانده بودند: «آنها با اضطراب و ترس شدیدی دست به گریبان بودند و حتی گاهی پرخاشگری میکردند، بهویژه اگر نیروهای امداد کمی دیرتر میرسیدند، قاعدتا میزان اضطراب آنها افزایش مییافت، اینها رفتارهایی است که به صورت طبیعی در صحنه هر حادثهای رخ میدهد. ما به آنها اطمینان میدادیم که حضورشان در صحنه حادثه یا محل ریزش، تأثیر مستقیمی در عملیات نخواهد داشت. به آنها توصیه میکردیم در مکان امنتری حضور داشته باشند تا نیروهای آتشنشانی و هلالاحمر بتوانند عملیات آواربرداری را بهدرستی انجام دهند. ما تلاش میکردیم در حفظ آرامش به آنها کمک کنیم. روشهای ما براساس واقعیت است و به افراد دلخوشی واهی نمیدهیم، بلکه با زبانی مناسب حقایق موجود در صحنه را برای آنها توضیح میدهیم. ما به آنها روحیه میدهیم تا بهتدریج بتوانند از وضعیت استرسزا خارج شوند». به گفته او، شیوه برخورد با آسیبدیدگان از جنگ و آسیبدیدگان از حوادث طبیعی متفاوت است: «در شرایط جنگ، وضعیت متفاوت است؛ هر لحظه امکان حمله مجدد وجود دارد. در این شرایط ما امکان چنین اقداماتی را نداریم، بلکه تلاش میکنیم که در مکان امنی مستقر شوند و آرامش خود را حفظ کنند تا نیروهای امدادی بتوانند وظایف خود را بهدرستی انجام دهند». این روانشناس به شرایط کودکان آسیبدیده جنگ اشاره میکند: «کودکان معمولا بیقراری و گریه میکردند. ما باید کمک میکردیم تا آنها به مرحله پذیرش برسند. مثلا زمانی که در شهرک شهید چمران حضور داشتیم، در تلاش بودیم کودکان را با فعالیتهایی مانند نقاشی و سرگرمیهای مورد علاقهشان مشغول کنیم، زیرا کودکانی که در معرض صحنه آوار قرار میگرفتند، شرایط خوبی را تجربه نمیکردند. دیدن این صحنه موجب افزایش بیقراری، گریه و سایر واکنشهای احساسی در کودکان میشود. ما سعی میکردیم حواس کودکان را از شرایط موجود پرت کنیم تا بهتدریج با رسیدن به اصل پذیرش به زندگی عادی خود بازگردند. همچنین با خانوادههایی که درباره وضعیت روانی فرزندانشان بیتوجه بودند، صحبت کردیم و کودکان را به مکان امنی که در همان نزدیکی بود، منتقل کردیم. کودکان را تحت مراقبت قرار میدادیم و معمولا بعد از گذشت چند ساعت، شاهد بهبود وضعیت روحی کودکان بودیم».
تأثیر شرایط بر روان امدادگران
تکللو از وضعیت امدادگران حاضر در صحنه و نیاز آنها به حمایتهای روان میگوید: «تعدادی از تیمهای ما در صحنه حادثه حاضر میشدند و حمایت روانی خود را ارائه میدادند. تعدادی دیگر از تیمها را هم در مراکزی مستقر کرده بودیم که نیروها از آن مراکز به محل حادثه اعزام شده بودند. وقتی امدادگران از عملیات بازمیگشتند، همکاران ما با آنها قدم زده و گفتوگو میکردند و حتی آموزشهای لازم را برای کمک به بهبود شرایط روانی به آنها ارائه میدادند. مثلا در همان روزهای اول، دو نفر از امدادگران شهید شدند و این موضوع باعث کاهش شدید روحیه تیمهای اعزامی شده بود. در این موارد، همکاران ما با امدادگران همراه شده و ضمن ارتباط روانی با آنها تلاش میکردند این افراد را آرام کنند تا کمکم از آن فضای سنگین خارج شوند». مدرس تیمهای «سحر» به تأثیر ازدسترفتن دو سگ زندهیاب بر روحیه امدادگران هم اشاره میکند: «سگهایی که در محل حادثه فعالیت میکردند، معمولا آموزشدیده بودند، اما در یکی از مناطق چند مرحله بمباران شد و صداهای مهیب ناشی از آن باعث سکته یکی از سگها شد. این اتفاق برای مربی او که شب و روز با آن سگ کار کرده بود و مانند همراه همیشگی به او وابسته بود، بسیار دشوار بود. همکاران ما با آن مربی گفتوگوهای زیادی کردند و چند روز همراه او بودند تا بتواند شوک ناشی از فقدان سگ را تحمل کند. ازدسترفتن سگها حتی بر روحیه سایر امدادگران نیز تأثیر گذاشته بود». او تأکید میکند که با گذر از روزهای جنگ هنوز هم برخی افراد با ترومای (آسیب) روانی مواجهاند و تصور میکنند که جنگ ادامه دارد یا ممکن است دوباره آغاز شود: «همچنان برخی افراد دچار اضطراب هستند و مثلا با شنیدن صدای آژیر آتشنشانی که ممکن است صرفا برای اطفای یک آتشسوزی معمولی باشد، دچار اضطراب شده و با ما تماس میگیرند. برخی از مراجعان نیز از اختلالات خواب رنج میبرند که توصیه میشود برای درمان، به روانپزشک مراجعه کنند. ما به این افراد توصیه میکنیم پالسهای مثبت به ذهن خود ارسال کنند و به یاد داشته باشند که قرار نیست حتما دوباره جنگی رخ دهد یا حوادث ناگوارتری اتفاق بیفتد. سعی ما بر این است که با اطلاعرسانی صحیح، به بازگشت آرامش به جامعه کمک کنیم».
افزایش 30درصدی مراجعه به رواندرمانگران
علی نیکجو، روانپزشک و رواندرمانگر، یکی از افرادی است که با شروع روزهای جنگ اعلام کرد که در کنار تعدادی از همکارانش آماده ارائه خدمات رواندرمانی به آسیبدیدگان است. او به «شرق» میگوید: «قطعا این روزها تمام مراجعهکنندگان درگیر این اتفاقات بودند اما به صورت مشخص بعد از اعلام آمادگی ما، شاهد افزایش بیش از 30درصدی مراجعهکنندگانمان نسبت به آمار همیشگی بودیم. این آمار تقریبا میان من و همکارانم مشترک است. این روند همچنان هم ادامه دارد». به گفته این رواندرمانگر، همواره درخواست کمک در این حوزه از سوی زنان بیش از مردان بوده است: «مشاهدات من نشان میدهد که زنان برای دریافت کمک در راستای حمایت از خانواده و فرزندانشان پیشقدم شده بودند. در این مدت کودکان احساس ناامنی بیشتری کردند، به نحوی که خانواده متوجه رفتارهای ناشی از بیقراری، خشم، شبادراری و جویدن ناخن فرزندش میشد. بسیاری از کودکان با شنیدن هر صدای بلند، از جای خود میپریدند و حتی مقاومتشان در برابر اعضای خانواده بیشتر شده بود. برخی از کودکان هم انگیزه خود برای حضور در کلاسها و برنامههای تابستانی را از دست داده بودند. از آنجایی که مادران درباره این نشانهها حساسترند، به ما مراجعه کرده و شرایط فرزندشان را با ما در میان میگذاشتند».
احساس فراگیر ناامنی
او به گروهی از مراجعان اشاره میکند که بیشتر به صورت تلفنی با این رواندرمانگران در ارتباط بوده و از آنها حمایت روانی دریافت میکردند: «این افراد معمولا به دلیل ابتلای خود یا فرزندشان به معلولیت یا بیماری سخت امکان جابهجایی نداشتند و بههمیندلیل هم رنج فراوانی را در شرایط جنگ متحمل شده بودند. برخی دیگر هم نیاز به مراقب داشتند، درحالیکه مراقبها در این مدت از نظر ذهنی و روانی آسیب بسیاری دیده بودند. برای این گروه هم شرایط بسیار تلخ و سخت بود. جای تأسف دارد که ارگانی مانند بهزیستی که باید برای چنین افرادی که امکان جابهجایی و پناهگرفتن یا رفتن به مکانهای امن را نداشتند، چتر حمایتی باشد اما آنها را در این شرایط تنها گذاشت». نیکجو از علت مراجعهها در شرایط جنگ و عوارضی که مراجعهکنندگان به آنها دچار شده بودند، میگوید: «درحالحاضر، آنچه بیش از هر چیز روان جامعه را تهدید میکند، احساس ناامنی درباره آینده است. ما در وضعیتی ویژه قرار داریم؛ یعنی نه در دوران پس از آسیب قرار داریم و نه در شرایط پیش از آسیب. حتی نمیتوانیم مرحلهای را که در آن قرار داریم، نامگذاری کنیم. از یک سو گفته میشود جنگ به پایان رسیده، از سوی دیگر مردم گمان میکنند که هنوز جنگ ادامه خواهد داشت. در کنار همه اینها باید به زندگی عادی بازگردیم». او بر این باور است که جامعه همچنان در شرایط پساآسیب قرار داشته و زود است بگوییم جامعه دچار اختلال «PTSD» یا استرس بعد از حادثه شده است: «آنچه مشاهده میشود، بیانگیزگی، ملال، اختلال خواب، بیداری شبانه، پیگیرینکردن برنامههای قبلی، درگیری شدید ذهنی درباره اتفاقات رخداده، نشخوار فکری، خودمؤاخذهگری و خودتنبیهی درباره تصمیماتی است که در گذشته گرفتهاند. مثلا فرد میگوید چرا مهاجرت نکرده یا چرا فرزندآوری کرده». این روانپزشک درباره تأثیر بحرانهای گذشته بر آسیبهای روانی ناشی از جنگ 12روزه هم میگوید: «پیشازاین هم جامعه در وضعیتی قرار داشت که شاهد مواردی مانند نرخ خودکشی بالا، کاهش میل به زندگی در برخی اقشار، تجربههای پیدرپی ناامیدی اجتماعی بودیم. اتفاقاتی مانند افزایش تورم، کمآبی، کاهش ارزش پول ملی، حوادث دیماه ۹۶، آبان ۹۸، سقوط هواپیمای اوکراینی، کرونا و شرایط خاص ایران در آن زمان و در نهایت حوادث ۱۴۰۱ همگی مواردی بودند که ذهنیت عمومی جامعه را بهشدت مستهلک کردند و باعث شدند جامعه احساس سرخوردگی عمیقی را تجربه کند. با چنین پیشینهای انتظار میرفت درگیری با جنگ، شرایط را بدتر کند. اما شاید وجود یک دشمن خارجی که به سفاکبودن مشهور است، کمک کرد تا ذهن مردم در برابر او متحد شود و سلامت روان مردم آن سیر قهقرایی را که انتظار میرفت، طی نکند. اگر مدتزمان این جنگ افزایش مییافت، شاهد شرایط روانی بدتری برای جامعه بودیم. اما در یک نگاه کلی قطعا جامعهای که از قبل آسیب دیده بوده، تابآوری کمتری برای کمر راستکردن در برابر چنین رخدادهایی دارد. اگرچه کشور ما با توجه به پیشینه تاریخی خود سعی کرده که در برابر همه مشکلات سر پا بایستد».
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.