|

نگاهی دوباره به مفهوم خانه

درباره نمایشگاه «بودن جای دیگریست»

در سکوت شفاف و نفس‌گیر یکی از گالری‌های ابوظبی، جایی که نور گرم صحرا به خطوط آثار برخورد می‌کند، نمایشگاهی شکل گرفته که به ‌جای فریاد، زمزمه می‌کند؛ زمزمه‌ای از دل مهاجرت، از حافظه زنان، از زیستن در هجرت و در پیوند با خانه. «بودن جای دیگریست»، عنوان نمایشگاهی است که با کیوریتوری مینا واری، دو هنرمند، زهرا شفیع و تلا حمود العطرونی را در گفت‌وگویی عمیق و لایه‌مند گرد هم آورده است.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

ندا جبارزاده: در سکوت شفاف و نفس‌گیر یکی از گالری‌های ابوظبی، جایی که نور گرم صحرا به خطوط آثار برخورد می‌کند، نمایشگاهی شکل گرفته که به ‌جای فریاد، زمزمه می‌کند؛ زمزمه‌ای از دل مهاجرت، از حافظه زنان، از زیستن در هجرت و در پیوند با خانه. «بودن جای دیگریست»، عنوان نمایشگاهی است که با کیوریتوری مینا واری، دو هنرمند، زهرا شفیع و تلا حمود العطرونی را در گفت‌وگویی عمیق و لایه‌مند گرد هم آورده است. 

زهرا شفیع هنرمند ایرانی است و تلا حمود العطرونی هنرمند فلسطینی-لبنانی. کارهای این مجموعه در ارتباطی معنادار با نمایشگاه آثار زرینه هاشمی با عنوان «خانه مکانی غریب است» شکل گرفته‌اند که در سال ۱۹۹۹ به نمایش درآمده است. این نمایشگاه که نقاشی، سرامیک، چیدمان و پارچه را در خود جای داده، تأملی بصری، احساسی و شاعرانه درباره مفاهیمی همچون خانه، غیاب و یادآوری ارائه می‌دهد. این هنرمندان حس تعلق و سکونت در میهن خود را حفظ کرده‌اند، علی‌رغم مصائبی مانند جابه‌جایی و شاید هدف قرار‌گرفتن به خاطر هویت فرهنگی، قومی و جنسیتی‌شان. آثار این دو هنرمند، در عین تفاوت‌های فرمی و متریالی، همچون دو بُعد از یک تجربه جمعی عمل می‌کنند؛ تجربه ناپایداری، جابه‌جایی و تلاش برای بازخوانی خویش در سرزمینی جدید. شفیع و حمود، با زبانی کم‌ادعا اما ژرف، تماشاگر را دعوت می‌کنند نه به تماشا، بلکه به اقامت در فضایی بینابینی؛ آنجا که مرز میان بودن و نبودن، میان دیدن و حس‌کردن‌ فرو‌می‌ریزد.

زهرا شفیع، در ادامه مجموعه پیشین خود با عنوان «دشت‌های بی‌حاصل»، در این پروژه به خلق آثاری روی آورده که عناصر جدیدی همچون مجسمه و چیدمان را در دل خود جای داده‌اند. او در گفت‌وگویی درباره این نمایشگاه اشاره می‌کند که پرسش محوری آثارش از زمان سکونت در ابوظبی شکل گرفته: «چقدر فضای جدید، از لحاظ بصری، اتمسفر زیست، آداب و رسوم و سرزمین جدید می‌تواند روی فضای کارهایم تأثیر بگذارد؟». پاسخ او در آثارش به ‌وضوح قابل ردگیری است. برخلاف مجموعه‌های گذشته که گیاهان، خاک و رنگ‌های گرم بر آنها چیره بودند، در اینجا آب به عنوان عنصر مرکزی حضور دارد. آب، نه‌تنها در رنگ‌های غالب آبی آثار، بلکه در فرم و حس جاری‌بودن، انعکاس و پیوند نیز حضور دارد. زهرا شفیع آب را چون پلی عاطفی میان ایران و امارات می‌بیند؛ پلی که نه‌فقط دو جغرافیا را‌ بلکه دو وضعیت زیستی و روانی را به هم وصل می‌کند. او از تجربه‌ای می‌گوید که با نگاه‌کردن از دو سوی خلیج فارس برایش حاصل شده: «از زاویه زندگی در ایران وقتی به آن ‌سوی آب‌ها نگاه می‌کردم، خانه آنجا بود. حالا از این ‌سو که نگاه می‌کنم، قرار است اینجا خانه جدید من باشد. همان آدم در جغرافیای متفاوت می‌تواند حس‌های متفاوتی را تجربه کند».

این درک چندلایه از خانه و ناپایداری آن، در آثار شفیع به زیبایی ترجمه شده. سطوح نرم، متریال‌هایی بافت‌دار‌ و رنگ‌های آبی‌ خاکستری در چیدمان‌های او، هم‌زمان حسی از سکون و حرکت، فراموشی و به‌خاطرسپاری را القا می‌کنند. آب در این آثار نه‌فقط مایع حیات، بلکه بستر خاطرات، محل عبور و تردید است.

در کنار این روایت حسی از مهاجرت و جابه‌جایی، آثار تلا حمود فضایی دیگر می‌گشایند؛ فضایی از غیاب و سکوت‌های متراکم. آثار او که گاه بازمانده و در عین حال شاعرانه ساخته شده‌اند، ما را با تجربه‌هایی مواجه می‌کنند که جسم را به عنوان حامل تاریخ، درد و خاطره مورد توجه قرار می‌دهد. در آثار حمود، خانه یک خاطره‌ است؛ چیزی از دست رفته، چیزی که در پی‌اش هستیم، اما شاید هرگز به آن باز‌نگردیم. بعضی از آثار او شباهت به نقشه‌های تهیه‌شده از جغرافیایی نامعلوم دارند؛ گویی شهرها و کشورهایی متعلق به هیچ‌کجا را بازنمایی می‌کنند.

نمایشگاه، در کل، مانند رمانی تصویری است با دو راوی هم‌زمان. روایت شفیع، تجربه مهاجرت را از منظر بصری، از خلال طبیعت و تأثیر محیط جدید بازگو می‌کند. آب به عنوان حامل معنا، به شکلی زنده در آثارش جاری‌ است. روایت حمود، با محوریت فضاهای تهی، نگاهی درونی‌ و انتزاعی‌تر دارد. این دو، اگرچه مسیرهای متفاوتی را طی می‌کنند، اما در نهایت، به یک نقطه مشترک می‌رسند: حس ناپایداری، جست‌وجوی خانه و زیستن در جایی که هنوز نامش را نمی‌دانیم.

مینا واری، کیوریتور نمایشگاه، این دو جهان را با ظرافت در کنار هم قرار داده است. بدون تحمیل روایتی بیرونی، او فضایی فراهم کرده که آثار خود سخن بگویند؛ فضایی برای تأمل، ایستادن و مواجهه و این بی‌ادعایی، نقطه قوت نمایشگاه است. مخاطب نه‌فقط آثار را می‌بیند، بلکه آنها را حس می‌کند، درونشان حرکت و در لحظه‌ای از توقف، خود را در میانشان بازمی‌یابد.

از لحاظ بصری، چیدمان آثار بسیار حساب‌شده است. جریان بین آثار، به‌ویژه میان بخش‌هایی که تمرکز بر آب دارد، از نگاه هنرمند به خلیج فارس و رابطه عاطفی با آن گرفته تا اشیای ساکن و بی‌صدا در آثار حمود، همگی نوعی ریتم درونی ایجاد می‌کند. ریتمی که شاید بتوان آن را ریتم مهاجرت نامید؛ گاهی تند، گاهی کند، گاهی ایستاده و گاهی در تلاطم. یکی از اهداف «بودن جای دیگریست» بسط و بازتعریف ژانر چشم‌انداز است. این هنرمندان را می‌شود از اعضای دیاسپورای خاورمیانه دانست و ما دعوت می‌شویم تا جهان را از نگاه آنان ببینیم، از خلال دغدغه‌های خاص آنان درباره تعلق، خاطره و دگرگونی؛ دغدغه‌هایی که توسط تاریخ درهم ‌تنیده مهاجرت شکل گرفته‌اند.

مفهوم خانه، در این نمایشگاه، نه مکانی جغرافیایی، بلکه حالتی ذهنی و حسی است. خانه‌ای که شاید در جایی دوردست بوده، شاید در همین نزدیکی ساخته می‌شود و شاید اصلا دیگر وجود خارجی ندارد، اما همچنان در خاطره، در بدن، در اثر هنری، زنده است. در جهانی که تحرک، ترک وطن و بازتعریف خانه به تجربه‌ای جمعی تبدیل شده، «بودن جای دیگریست» نه‌تنها بازنمایی هنری این وضعیت است، بلکه دعوتی است برای زیستن آگاهانه در آن. زیستن با تمام ابهاماتش، با تمام ناپایداری‌هایش و با تمام لحظاتی که در آن «آب»، نه صرفا یک عنصر طبیعی، بلکه نمادی از پیوند، از حرکت و از امید می‌شود.

این نمایشگاه چیزی را به ما یادآوری می‌کند که شاید در میان هیاهوی روزمره فراموش کرده‌ایم؛ اینکه زیستن، حتی در تبعید، حتی در جاهایی دیگر، همچنان می‌تواند خلاق، شاعرانه و سرشار از معنا باشد، اگر چشم ببندیم، اگر خوب گوش کنیم، اگر جرئت کنیم از نو بنویسیم: خانه.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.