• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    راهبرد شش سر برد برای ایران

    سیاست خارجی ایران در یکی از حساس‌ترین بزنگاه‌های تاریخی خود قرار گرفته است. خطر وقوع جنگ نه‌تنها حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، بلکه ژئوپلیتیک ایران را نشانه گرفته است. از یک سو آمریکا و اسرائیل تهدید به جنگ می‌کنند و از سوی دیگر اروپا تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه (snapback) و بازگشت همه تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل می‌کند که پیش از توافق برجام صادر شده بود.

    راهبرد شش سر  برد  برای ایران
    سید محمد حسینی سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی

    سیاست خارجی ایران در یکی از حساس‌ترین بزنگاه‌های تاریخی خود قرار گرفته است. خطر وقوع جنگ نه‌تنها حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، بلکه ژئوپلیتیک ایران را نشانه گرفته است. از یک سو آمریکا و اسرائیل تهدید به جنگ می‌کنند و از سوی دیگر اروپا تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه (snapback) و بازگشت همه تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل می‌کند که پیش از توافق برجام صادر شده بود. این تهدیدات یا بلوف هستند یا واقعی! اما منطق حکمرانی و عقل سلیم حکم می‌کند هر دو تهدید را باید جدی تلقی کرد و با همه ابزارها به دنبال دفع آنها بود. دیپلماسی به معنای کلاسیک آن یعنی سیاست‌ورزی و استراتژی به معنای کلاسیک آن یعنی جنگ، اکنون در اصلی‌ترین ابزار برای مقابله با تهدیدهای شکل‌گرفته علیه ایران است و بالطبع دیپلماسی با همه وجوه آشکار و پنهان آن عقلایی‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راه برای دفع تهدیدهاست.

    در کنار گفت‌وگوهای غیرمستقیم و مستقیم با آمریکا و اروپا و دیگر بازیگران مؤثر، یکی دیگر از راهکارهای دیپلماتیک، بهره‌مندی از شکاف‌ها و فضاهایی است که در رقابت قدرت‌های بزرگ با یکدیگر یا تعارض منافع بازیگران با یکدیگر ایجاد می‌شود. تعارض منافع میان بازیگران نظام بین‌الملل و رقابت میان قدرت‌های بزرگ همواره زمینه‌هایی برای کنشگری دیگر بازیگران ایجاد می‌کند. دولت‌های جمهوری اسلامی ایران در مقاطع مختلف ثابت کرده‌اند کنشگرانی قهار در بهره‌مندی از شکاف میان قدرت‌های بزرگ بوده‌اند. تعارض منافع میان رقبای منطقه‌ای نیز همواره فضایی برای کنشگری و بهره‌مندی برای سیاست خارجی ایران فراهم کرده است.

    رصد و دیده‌بانی تحولات منطقه‌ای پس از ٧ اکتبر ٢٠٢٣ و به‌ویژه پس از روی‌کار‌آمدن ترامپ در آمریکا نشان می‌دهد میان آمریکا و اسرائیل اختلافاتی در خاورمیانه ایجاد شده است. سؤال کلیدی این است که آیا این اختلافات راهبردی است یا اختلافاتی بر سر تعارض منافع است؟ برای پاسخ به این سؤال می‌توان از تحلیل تاریخی و مقایسه دو مقطع تاریخی با هم کمک گرفت.

    با آغاز جنگ جهانی دوم، انگلستان که در آن زمان یکی از قطب‌های قدرت جهانی بود و طی ٣٠ سال قیمومیت سرزمین‌های فلسطینی را بر ‌عهده داشت و پدرخوانده اسرائیل محسوب می‌شد؛ بر‌اساس منافع استراتژیک خود در جنگ جهانی دوم تصمیم گرفت کفه حمایتی خود را از یهودیان مهاجر به فلسطین کم کند و به اعراب اضافه کند. این حمایت از اعراب در کتاب سفید چرچیل 1939 متجلی شد. کتاب سفید که در دوره قیمومیت سه بار تجدید چاپ شد، میزان مهاجرت یهودیان و اراضی اختصاص‌یافته به یهودیان را معین می‌کرد و چرچیل در کتاب 1939 محدودیت‌های جدی برای مهاجرت یهودیان و محدودیت‌هایی برای اشغال سرزمین‌های فلسطینی برای یهودیان وضع کرد که با حمایت اعراب و اعتراض شدید یهودیان مواجه شد. در این کتاب 12 صفحه‌ای برای مهاجرت سقف ٤٥٠ هزار نفر و سقفی بیش از یک‌سوم اراضی فلسطین معین شد. یهودیان و صهیونیست‌های عصبانی از کتاب سفید شعار می‌دادند: «چنانچه طرف مقابل در جنگ جهانی دوم نظام فاشیستی هیتلر نبود، همه یهودیان به واسطه کتاب سفید 1939 به جنگ انگلستان می‌رفتند».

    تصمیم انگلستان برای حمایت از کشورهای عربی البته بنا بر مصالح سیاست‌های جهانی انگلستان در حین جنگ جهانی دوم بود تا از اتحاد اعراب با شوروی و آلمان جلوگیری کند و منافع دائمی انگلیس در سوئز، خلیج فارس و هندوستان را حفظ کند، اما همین تغییر رویکرد موجب جدایی و طلاق عاطفی صهیونیست‌ها از انگلستان شد و صهیونیست‌ها را به دامان آمریکا به‌عنوان حامی جدید سوق داد. حالا مشابهت‌های تاریخی را می‌توان در این مقطع پیدا کرد. آمریکا منافع زیادی در جهان عرب به‌ویژه در خلیج فارس برای خود تعریف کرده است، اما آیا این منافع موجب رهاکردن اسرائیل و طلاق عاطفی اسرائیل از آمریکا می‌شود؟ آیا اسرائیل از آمریکا جدا شده و به سمت اروپا می‌رود تا زین پس نیروی نیابتی اروپا در خاورمیانه باشد؟ قضاوت در‌این‌باره کمی زود است و شاید بتوان گفت جدا‌شدن اسرائیل از آمریکا و اتکای محض به اروپا، تحلیلی با پشتوانه‌های نظری ضعیف است. اما قدر متقیّن، می‌توان تعارض منافع میان آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه را امری مسلم دانست و از شکاف ایجاد‌شده برای کاهش تهدیدات علیه ایران بهره برد. چگونه؟ به نظر می‌رسد تقویت روابط ایران با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به‌ویژه عربستان می‌تواند بازی چند سر برد برای ایران ایجاد کند که یکی از آنها؛ استفاده بهینه از تعارض منافع آمریکا و اسرائیل به سود ایران است: بهبود و توسعه روابط ایران و عربستان در شرایط کنونی مزایای پیش‌رو را برای ایران به همراه دارد:

    1) توسعه روابط با عربستان؛ لابی عربستان در آمریکا را در راستای دور‌کردن جنگ از منطقه فعال می‌کند؛

    2) آمریکا را به توافقی مرضی‌الطرفین با ایران ترغیب خواهد کرد؛

    3) فرایند عادی‌سازی عربستان با اسرائیل را (که در مختصات خود، ٧ اکتبر ثانویه است و ساختار قدرت در جهان اسلام را به ضرر ایران تغییر می‌دهد)؛ تا مدت‌ها به تعویق می‌اندازد؛

    4) نقشه اسرائیل برای ایجاد دوقطبی میان ایران و اعراب و پروژه منزوی‌سازی یا «کنارگذاری» ایران (Irrelevance) از ترتیبات سیاسی و اقتصادی منطقه را با چالش جدی مواجه می‌کند؛

    5) توسعه روابط با عربستان در زمینه‌ای پایدار و مبتنی بر منابع داخلی، ژئوپلیتیک منطقه‌ای و الزامات سیستمیک؛ ثبات در خلیج فارس را تقویت و بالمآل عناصر منطقه‌گرایی درون‌زا را فعال می‌کند؛

    6) توسعه روابط با عربستان، سیاست همسایگی ایران با دیگر کشورهای عربی را تسهیل و ظرفیت‌های سیاسی و اقتصادی ایران را در منطقه آزاد خواهد کرد.