|

شب حسین علیزاده

آرزوهای برآورده‌نشده طاقت بعضی‌ها را سر می‌برد

شب موسیقی «حسین علیزاده» به بهانه انتشار اثر «دستگاه‌های موسیقی ایرانی» با حضور و سخنرانی افرادی از جمله محمدرضا شفیعی کدکنی، کریستف رضاعی، مجید درخشانی، علی بوستان، مینا افتاده، بابک رضایی، پریسا پولادیان، هوشنگ مهر اردلان، محمد فاضلی، سیروس جمالی، بابک خضرایی، وحید حسینی همدان، کیوان فرزین و... در فرهنگسرای نیاوران تهران برگزار شد.

آرزوهای برآورده‌نشده طاقت بعضی‌ها  را  سر  می‌برد

شب موسیقی «حسین علیزاده» به بهانه انتشار اثر «دستگاه‌های موسیقی ایرانی» با حضور و سخنرانی افرادی از جمله محمدرضا شفیعی کدکنی، کریستف رضاعی، مجید درخشانی، علی بوستان، مینا افتاده، بابک رضایی، پریسا پولادیان، هوشنگ مهر اردلان، محمد فاضلی، سیروس جمالی، بابک خضرایی، وحید حسینی همدان، کیوان فرزین و... در فرهنگسرای نیاوران تهران برگزار شد.

در شب حسین علیزاده، هنرمندان موسیقی از جایگاه کم‌نظیر او در موسیقی و فرهنگ ایران سخن گفتند. از هنرمندی که صداقت، دغدغه اجتماعی و عشق به مردم، بخش جدایی‌ناپذیر هنر اوست.

در ابتدای مراسم، علی بوستان (نوازنده سه‌تار) درباره روند تولید «دستگاه‌های موسیقی ایرانی» توضیح داد و گفت این پروژه در اوایل شیوع ویروس کرونا آغاز شده و طی پروژه در هر دستگاه با هنرمندان متفاوت زیادی همکاری شده است. در نهایت مجموعه‌ای شامل ۳۰۲ قطعه، ۱۳ ساعت ضبط شد.

بعد از سخنرانی شاگردان و هنرمندان نوبت حسین علیزاده بود که به روی صحنه بیاید و احساسش را بیان کند. به گزارش ایسنا، او گفت: «من در عمر خود آن‌قدر خجالت نکشیده بودم؛ چون خیلی اسم من آمد و بچه‌هایی که من را می‌شناسند، می‌دانند در این موارد خیلی خجالتی هستم. شاید هر‌کدام از شما جای من باشید، احتمالا آب شوید و در صندلی خود بروید. البته در این حالت یک چیز دیگر هم سراغ آدم می‌آید که خیلی زیباست؛ به هر حال که کار ما هنرمندان زیبایی به‌وجودآوردن است و تا زیبایی را حس نکنیم، تا زیبایی را تنفس نکنیم، نمی‌توانیم به وجود بیاوریم.

این شانس برای خیلی‌ها هست که حتی از دوران کودکی زیبایی را می‌بینند». این هنرمند ادامه داد: «در این جمع اشخاص زیادی را داریم که با زیبایی بزرگ شده‌اند و بعد فکر کرده‌اند که باید زیبایی بیافرینند تا آن چیزی را که از کودکی حس کردند، بازگو کنند. زیبایی‌ای که اینجا گاه از تکرار زیاد موجب خجالت می‌شد، تخیل است. تمام کسانی که در هنر تخیل کردند، می‌دانند که این حال مانند این است که آرزوهای خود را برآورده کنید. آرزو این نیست که شما چیزی را که نداری بخواهی، بلکه خلق‌کردن است. در حقیقت یاد می‌گیرید که تمام عمر همیشه آرزو کنید؛ مانند این است که تمام عمر عشق می‌خواهید، صلح می‌خواهید، شعور می‌خواهید و جامعه‌ای می‌خواهید که سرشار باشد. ما هنرمندان ایران که در ایران زندگی می‌کنیم و هنردوستانی که بدون آنها زندگی و کار برای ما معنا نداشت، برایمان کار متفاوت‌تر است؛ زیرا باید ثابت کنیم آنچه می‌خواهیم باید باشد».

او ادامه داد: «خوشحالم در این تاریخ، اینجا ایستاده‌ام و از زمان گذشته‌ای صحبت می‌کنم که می‌توانست همه چیز بازدارنده باشد؛ چون شعور و شوقش وجود نداشت. در دنیا فقط ایران و افغانستان هستند که درباره بود و نبود موسیقی صحبت می‌کنند. امروز این همه آدم اینجا نشسته‌اند که شادابی چهره آنها مدیون خود شماست که چقدر از موسیقی دفاع کردید. هستند حتی هنرمندانی که حتی جان خود را برای حفظ موسیقی گذاشتند. آنها ترور نشدند ولی در واقع شدند؛ یعنی همان هنرمندان و همکارانی که زود از دنیا رفتند یا افسرده شدند و کار نکردند، در اصل ترور شدند. قرار نبود آن‌قدر زود ما را ترک کنند، ولی آرزوهای برآورده‌نشده طاقت بعضی‌ها را سر می‌برد».

علیزاده همچنین گفت: «امری که خیلی جالب است، این است که ما آمده‌ایم زندگی بیافرینیم، ما آمده‌ایم که انرژی داشته باشیم. این نیست که خسته شویم یا مثلا بگوییم حالا پیر شدیم. زمانی هست که نفس آدم می‌رود و دیگر نیست ولی پیر نمی‌شوی؛ چون ما با مقوله‌ای سر و کار داریم که هر لحظه جوان‌تر می‌شویم».

علیزاده تصریح کرد: «به یاد ندارم در کارم هیچ‌وقت مشقت کشیده باشم؛ یعنی من خیلی زود فهمیدم که در کجا زندگی می‌کنم. جزء روشنفکرانی نبودم که غافلگیر شوم؛ حال اگر که روشنفکر باشم. البته بعضی موقع‌ها می‌گویم خدا کند‌ نباشم. به هر حال هیچ‌وقت در تمام عمرم در ایران غافلگیر نشدم. همیشه در نگاه ساده خودم به جامعه، شرایط آن را درک می‌کردم. اتفاقات سیاسی را تا حدودی درک می‌کردم و غافلگیر نمی‌شدم. در نهایت نتیجه آن حجم از لجاجتی که نسبت به موسیقی نشان داده شد، این شد. هیچ‌وقت جلوی نگاه و آرزوی هنرمند را هیچ‌کس نتوانسته بگیرد؛ زیرا نمی‌توان مانع دل و ذهن شد. این چیزی است که من از استادان خود، جامعه و پدر و مادرم یاد گرفتم و باعث شد امروز که مقابل شما ایستادم، احساس خرسندی کنم. فرمول‌های جامعه مشخص است و تمام آن را عشق تعریف می‌کند. عشق وقتی هست به ظاهر شکست‌خورده‌ای اما در درون پیروزی! امشب شب من نیست، شب همه شماست».