|

ماجرای عشق رهی معیری و مریم فیروز چه بود؟

یک پژوهشگر می‌گوید: عشقِ رهی معیری و مریم فیروز آنطور که روایت می‌شود نبوده است. به گفته خانواده او، میان فیروز و رهی تنها آشنایی کوتاه‌مدتی وجود داشته که به‌سرعت و با خواست دو طرف پایان یافته است.

ماجرای عشق رهی معیری و مریم فیروز چه بود؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محمد حسینی باغسنگانی، پژوهشگر ادب و هنر در یادداشتی به مناسبت بیست و چهارم آبان ماه، سالروز درگذشت محمدحسن رهی معیری، به «ماجرای عشق رهی معیری و مریم فیروز» پرداخته و آن را «دروغ عامه‌پسند» خوانده است.

در متن این یادداشت و عکس‌هایی که به صورت اختصاصی در اختیار ایسنا قرار گرفته است، می‌خوانیم:

«بازتاب تازه‌ای که در روزهای اخیر در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دربارهٔ «عشقِ رهی معیری به مریم فیروز» پدید آمده است، بیش از آن‌که حاوی کشفِ مستند تاریخی باشد، محصولِ بازتولید روایت‌های ناپخته، نقل‌قول‌های ناقص و گزاره‌سازی رسانه‌ای است. پژوهشِ حاضر، با بررسی اسناد، نسخه‌بدل‌های شعری، گفت‌وگوها و اعلامیه‌های خانوادهٔ شاعر، نشان می‌دهد آنچه امروز به‌عنوان «عشقِ جاودان» روایت می‌شود، بیش از آن‌که مبتنی بر شواهد مستدل باشد، رنگِ افسانه و شایعه دارد.

اصلِ ماجرا چیست؟

در لایهٔ نخست مسئله روشن است: میان رهی معیری و مریم فیروز در دوره‌ای از زندگی هر دو یک «آشنایی» وجود داشته است؛ اما این آشنایی، بر اساس اسناد و شهادت‌های نزدیکان، کوتاه‌مدت بوده و هیچ‌گاه به سطحِ «دلدادگیِ ماندگار» که در برخی گزارش‌ها و رسانه‌ها مطرح شده، نرسید. خانوادهٔ رهی ـ از جمله نمایندهٔ رسمی و برادرزادهٔ ایشان ـ بارها و به‌صراحت اعلام کرده‌اند که نسبت دادن آثار موسیقایی و ترانه‌های شاخصِ رهی به این آشنایی، فاقد پشتوانهٔ تاریخی است.

مروری بر ادعاها و مدارک

ادعای بنیادی که در شبکه‌ها و گزارش‌های پرتیراژ به‌چشم می‌خورد، این است که ترانه‌هایی چون «کاروان» یا غزلیاتی مشهور از رهی، در پیِ فراق یا دلدادگی نسبت به مریم فیروز پدید آمده‌اند. پژوهشِ حاضر اما بر پایه‌ بررسی نسخه‌ها، مصاحبه‌های رادیویی و اسنادِ معاصر، نتیجه‌گیری می‌کند که «کاروان» با نقش‌آفرینیِ محجوبی‌ها و در رثای رضا محجوبی شکل گرفته و هیچ‌گونه اتصال موثقی به نامِ فیروز ندارد. همچنین نسخه‌بدل‌های شخصی رهی و گردش اسناد نشان می‌دهد هیچ متنِ معتبر و قابل استنادی که نام «مریمِ سرخ» یا اشعارِ کلیدی را عملاً به آن آشنایی نسبت دهد، یافت نمی‌شود.

انگیزه‌ها و بی‌دقتیِ گزارشگری

چرا روایتِ نادرستِ «عشق» این‌چنین فراگیر شد؟ پاسخ ترکیبی از عوامل است: اولاً، جذابیتِ روایتِ عاشقانه در بازارِ خبر و شبکه‌های اجتماعی همیشه بالاست و آمارِ بازدید و لایک برخی کانال‌ها را افزایش می‌دهد؛ ثانیاً، گوشه‌هایی از تاریخِ شفاهی و سخنان پراکندهٔ برخی مصاحبه‌ها بدون سنجشِ تاریخی بازنشر شده‌اند؛ و ثالثاً، غیبتِ ضابطه‌مندِ رسانه‌ای و بی‌اعتنایی به استعلام از وراث و منابع معتبر، فضای مناسب برای شکل‌گیری افسانه را فراهم آورد. پژوهش نشان می‌دهد بعضی تولیدکنندگان محتوا با جسارتی فراتر از حدِ حرفه‌ای به این روایت دامن زده‌اند؛ اقدامی که به زعم نگارنده، به تاریخ ادبیات و نامِ شاعر احترام نمی‌گذارد.

پاسخ رسمیِ خانواده و اسنادِ موثق

نمایندهٔ رسمی خانواده رهی معیری و برادرزادهٔ ایشان در مواضع رسمی خود گفته‌اند: اگرچه آشنایی‌ای وجود داشته، اما مدت آن کوتاه بوده و رهی هیچ‌گاه چنین روابطی را ملاکِ خلق ترانه‌ها و آثار موسیقایی‌اش قرار نداد. این تکذیبِ صریح که از زبانِ امینِ آثار شاعر بیان شده، باید نخستین مرجعِ رسانه‌ها برای استناد قرار گیرد؛ نه شایعه‌پردازی‌های شبکه‌های اجتماعی. علاوه بر این، بررسی نسخه‌های شخصیِ رهی و سوابق رادیویی و گفت‌وگوهای او نشان می‌دهد منشأ برخی آثار مشهور، اصل و نسبی متفاوت دارد و نه یک «عشقِ نمادین» که امروزه به‌گونه‌ای نمایشی معرفی شده است.

این قصه، بیش از آن‌که ریشه در تاریخ داشته باشد، محصول ترکیبی از انگیزه‌های رسانه‌ای برای جذب مخاطب، سوءبرداشت‌های ادبی، خاطرات شخصی افراد مغرض، و نیاز جامعه به خلق اسطوره‌های عاشقانه است. در این فرآیند، یک آشنایی کوتاه و گذرا در دههٔ بیست شمسی، تحت عنوان «دل‌انگیزترین حکایات عاشقانه عصر ما» معرفی می‌شود. خانواده و بازماندگان رهی معیری، از جمله فرخ، گلرخ و فاطمه معیری، این روایت را یک افسانه‌ برساخته‌ ناخواسته و فاقد سندیت کافی می‌دانند و معتقدند که این داستان‌سرایی‌ها به‌قصد خدشه وارد کردن به چهره و شعر رهی معیری با دیدگاه‌های سیاسی تباه‌شده و شکست‌خورده همراه است.

گلرخ معیری می‌گوید: «به‌دنبال بازگشت خانم مریم فیروز به ایران پس از بیش از شصت سال دوری، ایشان در نخستین گفت‌وگوی رسانه‌ای خود، مدعی بروز عشقی دیرسال میان خود و شاعر نامدار ایران، رهی معیری شدند. لازم می‌دانم به عنوان نمایندهٔ رسمی، امین آثار و برادرزادهٔ رهی معیری، موارد زیر را به‌طور روشن و رسمی اعلام کنم: میان ایشان و رهی تنها آشنایی کوتاه‌مدتی وجود داشته که به‌سرعت و با خواست دو طرف پایان یافته است. هیچ‌یک از ترانه‌ها و آثار موسیقایی رهی معیری ـ از جمله «کاروان» ـ کوچک‌ترین ارتباطی با خانم فیروز ندارد. «کاروان» بنا بر اظهارات رسمی رهی و مرتضی‌ خان محجوبی، در سوگ رضا محجوبی ساخته شده است.»

شناسایی و تحلیل مروّجان روایت جعلی

روایت «عشق رهی و مریم» اغلب بر اساس نقل قول‌های دست دوم، به‌ویژه خاطرات دیگران، شکل گرفته است. مروّجان این داستان را می‌توان در سه دستهٔ اصلی طبقه‌بندی کرد که هرکدام با انگیزه‌ای متفاوت به افسانه‌سازی دامن زده‌اند.

الف: تحلیل‌های ادبیِ توأم با رمانتیسم (نمونه: سایه اقتصادی‌نیا) در این بلبشو یک نام مغز آدم را منفجر می‌کند... سایه اقتصادی‌نیا (منتقد ادبی)، مشخص نیست چه اتفاقی افتاده که این نویسنده و منتقد توانا که خود یکی از بارقه‌های نقد ادبی در روزگار ماست چگونه فریب چنین افسانه‌ای را خورده است. سایه اقتصادی‌نیا این داستان را «عشق افسانه‌ای» و «دل‌انگیزترین حکایات عاشقانه عصر ما» توصیف می‌کند. برخی منتقدان ادبی، تحت تأثیر فضای رمانتیک داستان، به جای اسناد تاریخی، به تفسیرهای عاطفی و زیبایی‌شناسانه روی آورده‌اند. او مریم فیروز را «شاهزاده خانم شهرآشوب» می‌خواند که با رهی معیری، «جوانی گرم و عاشق‌پیشه»، رابطهٔ عاطفی داشته است. این دیدگاه، حتی در مواردی به انتساب اشعار جعلی نیز منجر شده است؛ مثلاً نسبت دادن بیت مشهور «مریما جز تو که افراشته‌ای پرچم سرخ / نیست در عالم ایجاد یکی مریم سرخ» به رهی معیری، در حالی که خود اقتصادی‌نیا اعتراف می‌کند این بیت در دیوان رهی نیامده و صرفاً در افواه عام مشهور شده است. این شیوهٔ تحلیل، اساساً با تکیه بر «می‌گویند» و نه «سند»، به تثبیت روایت جعلی کمک می‌کند و می‌کوشد شکست عاطفی رهی را منشأ اوج شکوفایی شعری او معرفی کند.

ب: رویکردهای غیرعلمی و روان‌شناختی (نمونه: دکتر هادی بهار) برخی دیگر، که اغلب علاقه‌مند به ادبیات هستند اما تخصصی در پژوهش‌های ادبی و تاریخی ندارند، با رویکردی به اصطلاح روان‌شناختی، سعی در توجیه و تأیید این داستان دارند. دکتر هادی بهار این روایت را در چارچوب یک داستان عاشقانه پرشور مطرح می‌کند و آن را عامل مهمی در سرودن اشعار ناب رهی می‌داند. او با تأیید روایت دکتر قاسم غنی مبنی بر آشنایی رهی و مریم فیروز، می‌پذیرد که این رابطه بیش از یک سال طول نکشیده است. با این حال، وی اعتراف می‌کند که سندی دال بر اینکه رهی مستقیماً شعر خود را به خاطر مریم سروده باشد، در دست نیست و این موضوع صرفاً بر اساس «می‌گویند» در محاورات فارسی شکل گرفته است. این رویکرد، در نهایت به تحلیل‌هایی جسورانه و نادرست می‌انجامد که ابیاتی از رهی معیری را به عنوان نشانه‌هایی از غم، افسردگی و حتی بیماری بای‌پولار در شخصیت رهی در نتیجه این جدایی تحلیل می‌کند. این نوع تفسیرها، فاقد هرگونه مبنای علمی و ادبی است و تاریخچهٔ حقیقی سرودن اشعار را نادیده می‌گیرد. دیدگاه‌های غیرعلمی و ادبی و نادرست این پزشک علاقه‌مند به ادبیات فارسی، ما را به یاد شعری بیطار از شادروان رهی معیری می‌اندازد آنجا که انسانی برای معالجه به دامپزشکی مراجعه کرد ... اصل دعوا بر سر این بود که پزشک به بیمار می‌گفت من دامپزشکم و در زمینه حیوانات تخصص دارم اما بیمار کاری به این حرف‌ها نداشت و فقط می‌خواست، بیماری‌اش را درمان کند و توجهی نداشت به واقعیتی که پیش رویش بود... خوب که بنگرید واقعیت دکتر هادی بهار هم همین بوده است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ... دکتر هادی بهار هم کاری با واقعیت‌ها ندارد، فقط می‌خواهد که رهی معیری و مریم فیروز عاشق هم باشند... و در تخیلات ایشان لیلا و مجنون تازه‌ای ظهور کند و .... صدها خیال پیرانه‌سر دیگر ...

ج: چهره‌های رسانه‌ای و فضای مجازی ... بازنشر داستان‌های عامه‌پسند

طیف سوم مروّجان، فعالان شبکه‌های اجتماعی و مجلات زرد هستند که با هدف تولید محتوای پربازدید و هیجانی، به بازنشر شایعات می‌پردازند. این گروه‌ها، با استفاده از لحنی نمایشی و تخیلی، داستان را به یک «مثلث عشقی تاریخی» میان رهی، مریم و نورالدین کیانوری تبدیل می‌کنند.

برای مثال، یکی از گردانندگان کانال‌های مجازی، با ایجاد یک فضای نمایشی و خیالی، ادعا می‌کند که رهی معیری تا پایان عمر نسخه ترانه «کاروان» را با صدای بنان گوش می‌داده و به یاد عشقش مریم فیروز «زار زار گریه می‌کرده». این نوع روایتگری، که فاقد کمترین مستند تاریخی است، صرفاً به دنبال تولید اسطوره و گرفتن لایک و کامنت است. این روایتگران معمولاً رهی معیری را «شکست‌خورده‌ این بازی» تلقی می‌کنند تا به داستان عمق دراماتیک ببخشند.

در مجموع، این افراد به جای ارجاع به دیوان شاعر و مصاحبه‌های مستند او، بر خاطرات مبهم، نقل قول‌های دهان به دهان و تفاسیر شخصی تکیه می‌کنند.

پیامِ اخلاقی و حقوقی به رسانه‌ها و کانال‌ها

اینجا قصد نداریم ارزشِ نامِ هیچ‌کس را نفی کنیم؛ اما وقتی سخن از شخصیتِ یک شاعر ملی و میراثِ ادبیِ یک ملت در میان است، رسانه‌ها و کانال‌های خبری، از سنتی‌ترین مجله‌ها تا پربازدیدترین صفحات مجازی، وظیفهٔ اخلاقی و حرفه‌ای دارند که پیش از بازنشر هر روایتِ جنجالی:

 از «منابع موثق» استعلام کنند؛

 نظرِ وراث و نمایندگان قانونی صاحبِ اثر را جویا شوند؛

 از استناد به شنیده‌ها و خاطراتِ پراکنده که قابل راستی‌آزمایی نیست، پرهیز کنند.

چنین ضوابطی نه تنها مصونیتِ حرفه‌ای رسانه را حفظ می‌کند، بلکه از تضییعِ حقوقِ معنویِ هنرمندان و انتشارِ اطلاعاتِ نادرست جلوگیری می‌کند.

نتیجه‌گیری و توصیه‌ها

روایتِ «عشقِ رهی و مریم فیروز» در شکلِ پرطمطراق ویژه‌نگاری‌های شبکه‌ای، بیش از آن‌که مستند باشد، یک روایتِ بازسازی‌شده است که با افزودنِ گزاره‌ها و برداشت‌های شخصی رنگِ افسانه به خود گرفته است. پژوهش حاضر بر پایهٔ اسناد و سخنانِ وراث و منابعِ معتبر نتیجه‌گیری می‌کند که:

آشنایی میان رهی و فیروز حقیقت کم‌رنگی دارد، کوتاه‌مدت و غیرالهام‌بخشِ ساخته‌های بزرگِ شاعر بوده است؛

انتسابِ آثارِ مهمی چون «کاروان» و «مریمِ سرخ» و «خاموش» به آن آشنایی، فاقد شواهد کافی است؛

رسانه‌ها و تولیدکنندگان محتوا باید فوراً از انتشارِ روایت‌های بدون سند خودداری کنند و در صورت بازنشر، به‌صورت شفاف منابع را ذکر کنند.

درخواستِ نهایی از فضای رسانه‌ای و مجازی

با احترام اما قاطع: رسانه‌های خبری، مجلات، کانال‌های اجتماعی و «مورخانِ شبکه‌ای» که کنجکاویِ مخاطبان را به سودِ لایک و بازدید به‌پای تحریفِ تاریخ می‌فروشند، باید بدانند نشرِ روایت‌های نادرست نه تنها به اعتبارِ آنان آسیب می‌زند، که نسبت به میراثِ فرهنگیِ جامعه نیز خیانت است. اگر ارزش نام بردن ندارید، لااقل در انتشارِ مطالبی که مخاطبانِ مشتاقِ رهی معیری را در گمراهی قرار می‌دهد، سکوت اختیار کنید — یا مسئولانه و مستند عمل کنید.

در پایان بهترین پاسخ بیانیه رسمی خانودان رهی معیری درباره این افسانه‌بافی‌هاست...

بیانیهٔ رسمی درباره‌ ادعاهای مطرح‌شده درباره رابطه مریم فیروز و رهی معیری

«به دنبال بازگشت خانم مریم فیروز به ایران پس از بیش از شصت سال دوری، ایشان در نخستین گفت‌وگوی رسانه‌ای خود، مدعی بروز عشقی دیرسال میان خود و شاعر نامدار ایران، رهی معیری شدند.

با احترام به شخصیت ایشان، لازم می‌دانم به عنوان نمایندهٔ رسمی، امین آثار و برادرزادهٔ رهی معیری، موارد زیر را به‌طور روشن و رسمی اعلام کنم:

بخش عمدهٔ ادعاهای مطرح‌شده واقعیت ندارد. میان ایشان و رهی تنها آشنایی کوتاه‌مدتی وجود داشته که به‌سرعت و با خواست دو طرف پایان یافته است. رهی در تمام عمر، دربارهٔ زندگی خصوصی و ارتباطات شخصی خود سکوت اختیار می‌کرد و حرمت هر رابطه‌ای را نگاه می‌داشت. نسبت دادن «عشق عمیق» یا «دلدادگی دیرپا» به ایشان بدون پشتوانهٔ تاریخی و اخلاقی است.

هیچ‌یک از ترانه‌ها و آثار موسیقایی رهی معیری ـ از جمله «کاروان» ـ کوچک‌ترین ارتباطی با خانم فیروز ندارد. «کاروان» بنا بر اظهارات رسمی رهی و مرتضی‌ خان محجوبی، در سوگ رضا محجوبی ساخته شده است.

انتساب آثاری چون «مریمِ سرخ» نیز فاقد صحت است و در مجموعهٔ نسخه‌بدل‌ها و اسناد خانوادگی وجود خارجی ندارد. آنچه امروز در برخی رسانه‌ها بازتاب یافته، آمیخته‌ای از برداشت‌های نادرست، حافظهٔ مبهم و روایت‌سازی رسانه‌ای است.

طرح چنین ادعاهایی آن‌هم پس از هفتاد سال، بیش و پیش از همه با شخصیت خودِ گوینده ناسازگار می‌نماید. بر این اساس، هرگونه نسبت‌دادن الهام آثار رهی معیری به خانم فیروز را صریحاً و قاطعانه تکذیب می‌کنم و از دوستداران فرهنگ و ادب ایران انتظار دارم پیش از پذیرش هر روایت، به اسناد موثق مراجعه کنند.

هدف این بیانیه حفظ حرمت حقیقت و صیانت از نام و شأن رهی معیری است؛ شاعری که زندگی‌اش با نجابت، سکوت و پاکیزگی اخلاقی درهم تنیده بود و سزاوار نیست خاطره‌اش در گردوغبار روایت‌های نادقیق مخدوش شود.

گلرخ معیری

نمایندهٔ رسمی و وصی آثار رهی معیری»»

 

منبع: ايسنا

آخرین اخبار تاریخ و ادبیات‌ را از طریق این لینک پیگیری کنید.