چشمان بازبسته
یکی از خشنترین جنایتها علیه هنرمندان سینما، قتل شارون تیت، بازیگر خوشسیمای دهه ۱۹۶۰ آمریکاست. او در ۲۶سالگی و در حالت بارداری، در شب هشتم آگوست ۱۹۶۹ به دست اعضای فرقه چارلز منسون، با ۱۶ ضربه چاقو به قتل رسید. منسون به پیروانش دستور داده بود تا به خانهای در خیابان سیلو درایو ۱۰۰۵۰ در لسآنجلس حمله کنند و همه ساکنان آن را بکشند.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
مهرزاد دانش
یکی از خشنترین جنایتها علیه هنرمندان سینما، قتل شارون تیت، بازیگر خوشسیمای دهه ۱۹۶۰ آمریکاست. او در ۲۶سالگی و در حالت بارداری، در شب هشتم آگوست ۱۹۶۹ به دست اعضای فرقه چارلز منسون، با ۱۶ ضربه چاقو به قتل رسید. منسون به پیروانش دستور داده بود تا به خانهای در خیابان سیلو درایو ۱۰۰۵۰ در لسآنجلس حمله کنند و همه ساکنان آن را بکشند. این خانه قبلا محل زندگی یک تهیهکننده موسیقی بود که منسون با او اختلاف داشت، اما در زمان قتل، شارون تیت و رومن پولانسکی (همسرش) آنجا زندگی میکردند. منسون به اعضای فرقهاش گفته بود اهمیتی ندارد چه کسی در خانه است؛ همه باید کشته شوند؛ بنابراین، تیت و دیگران به دلیل حضور در آن خانه هدف قرار گرفتند، نه بهخاطر هویت شخصیشان.
اما ۵۴ سال بعد از این اتفاق دلخراش، جنایتی کموبیش مشابه اما با نیتی متفاوت، در جغرافیایی بسیار متفاوت از آمریکای آن دوران نسبت به دو سینماگر ایرانی صورت گرفت. داریوش مهرجویی از پیشگامان سینمای نوین ایران و از معتبرترین و محبوبترین فیلمسازان مؤلف ایرانی، بههمراه همسر فیلمنامهنویسش وحیده محمدیفر، با ضربات متعدد چاقو سلاخی شدند و به قتل رسیدند، اما در روند رسیدگیهای محکمهای، اعلام شد انگیزه قاتلان شخصی و مالی بوده است.
در پی صدور حکم قطعی برای مرتکبان جنایت، دختر این دو هنرمند، مونا مهرجویی، با انتشار پیامی در شبکههای اجتماعی اعلام کرد خانوادهاش درخواست اجرای حکم قصاص ندارند. وکیل پرونده هم اعلام کرد اولیای دم با اعلام گذشت از حق قصاص، خواهان اجرای کامل مجازاتهای جایگزین با توجه به جنبه عمومی جرم شدهاند. وکیل مادر خانم محمدیفر نیز تأکید کرد: «اجرای حکم قصاص (در این پرونده)، نهتنها منجر به کشف حقیقت نمیشود، بلکه چهبسا زمینهساز خاموششدن بخشی از حقیقت باشد که هنوز در ابهام باقی مانده است».
وقتی این خبر منتشر شد، گویی تفاوت دیگری هم بین قتل تیت و قتل مهرجویی و محمدیفر آشکار شد. پرونده قتل تیت با محکومیت اعضای فرقه منسون خاتمه یافت، اما ابهامهایی که وکیل پرونده به آنها اشاره میکند، انگار همچنان نگاه به ماجرای قتل مهرجویی و همسرش را باز نگه میدارد و این نگاه باز، چقدر شبیه به پایانهایی است که مهرجویی در بسیاری از فیلمهایش رقم زده است. دوئل نگاه بین نصیریان و کنگرانی در پایان دایره مینا که انگار دربردارنده خشونتی پیشرو بین این دو است، نگاه لیلا حاتمی به دخترک در مراسم شلهزردپزان پایانی فیلم لیلا که گویی درک نوعی تقدیر پنهان را تداعی میکند، نگاه نیکی کریمی به پشت سرش در واپسین لحظات فیلم سارا هنگام ترک منزل که چه بسا دلالت بر برگشت دوباره او داشته باشد، بیرونکشیدن حمید از دریا در پایان فیلم هامون که مخاطب را بین دو سرنوشت متفاوت معلق نگه میدارد، پایان سوررئالیستی دختردایی گمشده که سرنوشت فیلمساز عاشق را میان زمین و آسمان وابسته به برداشت مخاطب میکند و... اینها همه نشان میدهد سینمای او نه با پایان فیلمهایش به اتمام میرسید و نه اکنون با پایان عمر خودش تمام شده است. ویژگیهای سینمای مهرجویی در زوایای مختلف، ماندگاری عمیقی را چه در تاریخ سینمای ایران و چه در ذهن جمعی مخاطبان این سینما پرورش داده است.
ویژگی بارز سینمای مهرجویی، اقتباس ادبی بود. او از ادبیات معاصر ایران و جهان الهام میگرفت و داستانها را با حفظ روح اثر اصلی، به زبان سینما بازآفرینی میکرد: گاو را در اقتباس از داستان عزاداران بَیَل اثر غلامحسین ساعدی ساخت. پستچی اقتباس از نمایشنامه ویکزبک نوشته گئورگ بوشنر بود. دایره مینا براساس داستان آشغالدونی غلامحسین ساعدی ساخته شد. هامون برگردانی از دغدغههای فلسفی/ ایمانی کییرکگارد در کتاب ترس و لرز بود. سارا اقتباسی بومیشده از نمایشنامه خانه عروسک هنریک ایبسن بود؛ نمایشنامهنویسی که بعدها فیلم اشباح هم از نمایشنامه دیگر او به همین نام ساخته شد. درخت گلابی بر اساس داستانی از گلی ترقی کارگردانی شد. مهمان مامان از داستان هوشنگ مرادیکرمانی، لیلا با نگاهی به داستانی از مهناز نصاریان، پری اقتباسی از رمان فرانی و زویی و داستان کوتاهِ یک روز خوش برای موزماهی نوشته جروم دیوید سالینجر و نهایتا بانو، الهامی از فیلم ویریدیانای لوییس بونوئل بود.
این حجم بزرگ از اقتباسهای مختلف از آثار ایرانی و خارجی در کارنامه هیچ سینماگر ایرانیای پیدا نمیشود. مهرجویی نهتنها داستانها را به فیلم تبدیل میکرد، بلکه آنها را با فرهنگ و مسائل اجتماعی ایران بومیسازی میکرد. این اقتباسها معمولا با خلاقیتهای بصری و روایی و سبکی همراه بودند که اثر را از متن اصلی متمایز میکرد: هم دربرگیرنده شکافهای طبقاتی و تضادهای اجتماعی در ایران بود و زندگی طبقات فرودست و دغدغههای طبقات مرفه و روشنفکر را توأمان روایت میکرد، هم درام کلاسیک را با عناصر مدرن (مثلا فیدهای رنگی یا دیزالوهای برهمنما) و گاه پستمدرن (سبک شوخ و شنگ دختردایی گمشده) بهخوبی ترکیب میکرد و هم فیلمهایش دارای زیرلایههای عمیق فلسفی بودند که به مسائل وجودی، هویت و معنای زندگی میپرداختند؛ از اگزیستانسیالیسم در هامون تا الیناسیون در گاو.
مهرجویی چند سال است چشمانش بسته است؛ اما با سینمایش، چشمان مخاطبان را همواره باز نگه خواهد داشت: به زیباییشناسی، به فلسفه هستی، به تضادهای اجتماعی، به کانون خانواده و... و به انسان.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.