|

گزارش «شرق» از جزئیات جدیدترین پژوهش درباره سوءتغذیه در کشور

زخم گرسنگی بر صورت کودکان ایرانی

فقط 1/7 درصد از خانوارها، مصرف روزانه پروتئین دارند، 26/9 درصد هیچ‌ پروتئینی مصرف نمی‌کنند و از خانوارهای دارای شغل موقت، بیش از ۹۳ درصد کمتر از هفته‌ای یک‌ بار پروتئین مصرف می‌کنند یا اصلا مصرف نمی‌کنند

خبرهای خوبی از سرانه مصرف گوشت، مرغ، لبنیات، میوه و فیبر به گوش نمی‌رسد؛ بررسی داده‌های آماری وزارت بهداشت، مرکز داده‌های باز ایران، مرکز پژوهش‌های مجلس، اداره امور فراورده‌های غذایی و آشامیدنی سازمان غذا و دارو و همچنین رصد میدانی مناطق مختلف کشور از سوی دیگر، در پژوهشی که به کوشش جمعی از داوطلبان یکی از نهادهای مدنی انجام شده و نتایج آن در اختیار «شرق» قرار گرفته، مهر تأییدی بر این وضعیت است.

زخم گرسنگی بر صورت کودکان ایرانی
نیلوفر حامدی خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

خبرهای خوبی از سرانه مصرف گوشت، مرغ، لبنیات، میوه و فیبر به گوش نمی‌رسد؛ بررسی داده‌های آماری وزارت بهداشت، مرکز داده‌های باز ایران، مرکز پژوهش‌های مجلس، اداره امور فراورده‌های غذایی و آشامیدنی سازمان غذا و دارو و همچنین رصد میدانی مناطق مختلف کشور از سوی دیگر، در پژوهشی که به کوشش جمعی از داوطلبان یکی از نهادهای مدنی انجام شده و نتایج آن در اختیار «شرق» قرار گرفته، مهر تأییدی بر این وضعیت است. بحران تغذیه، در تقاطع با اقتصاد، بیکاری و اعتیاد خانوارهای فرودست جامعه سبب شده سفره‌های آنها روز‌به‌روز کوچک‌تر شود. پیوند ساختاری فقر غذایی با آسیب‌های اجتماعی و در مقابل، فقدان حمایت اجتماعی سبب شده مواد غذایی اولیه به کالایی لوکس تبدل شود و در این وضعیت کودکان بیش از هر گروه دیگری آسیب می‌بینند.

سفره‌هایی بدون پروتئین

در سایه‌ تورم فزاینده، کمبود آب و برق و به طور کلی ناترازی انرژی، بحرانی عمیق و آرام نیز در کف جامعه در حال گسترش است: فقر غذایی. به‌تازگی تعدادی از فعالان اجتماعی و داوطلبان یکی از نهادهای مدنی که همه آموزش دیده‌اند، با انجام پژوهشی به بررسی عمیق این آسیب اجتماعی پرداخته و نتیجه این پژوهش را در اختیار «شرق» قرار داده‌اند. داده‌ها با روش خوداظهاری خانواده‌ها گردآوری شده‌‌اند، اما این فرایند از سوی مددکاران اجتماعی داوطلب آموزش‌دیده انجام شده است؛ عاملی که به افزایش دقت و درستی پاسخ‌ها، به‌ویژه در زمینه‌های حساسی مانند وضعیت معیشت و اعتیاد، کمک کرده است. همچنین یادآوری این نکته ضروری است که تحلیل‌های این پژوهش جنبه توصیفی دارد، توزیع ناهمگون جغرافیایی، بر تحلیل داده‌ها تأثیر گذاشته و لزوم احتیاط در تعمیم نتایج به کل کشور را یادآور می‌شود. پژوهش حاضر که بر‌اساس ۴۰۲ پرسش‌نامه‌، گردآوری و تدوین‌ شده، نشان می‌دهد بخش چشمگیری از خانواده‌های مورد مطالعه با مشکلات جدی در تأمین پروتئین، لبنیات و حداقل‌های تغذیه‌ای مواجه‌اند. در این پیمایش، داده‌ها از ۱۴ منطقه‌ کشور گردآوری شده‌اند. بیشترین مشارکت از استان لرستان با ۲۶۱ پرسش‌نامه (۶۴.۹ درصد) ثبت شده است و دیگر مناطق عبارت‌اند از: سیستان‌و‌بلوچستان، مریوان، سنندج، پاکدشت، کرمان، یزد، بوشهر، گنبد کاووس، کرمانشاه، شهریار و محله‌های فرحزاد، دروازه‌ غار و شاهپور تهران. از میان ۴۰۲ پرسش‌نامه، بیشترین داده‌ها از استان لرستان (۶۵ درصد از کل نمونه) و کمترین از مناطق شهریار و فرحزاد گردآوری شده است. در حدود ۵۳ درصد از خانوارها مردان، ۴۳ درصد زنان و چهار درصد دیگر افراد سرپرستی خانواده را بر عهده داشته‌اند. داده‌های این پژوهش نشان می‌دهد منشأ فقر غذایی در خانواده‌های بررسی‌شده، اقتصاد، بیکاری و اعتیاد بوده است. دلایل اصلی تأمین‌نشدن غذای مناسب طبق پاسخ‌های ارائه‌شده به این شرح است: اقتصاد ضعیف خانواد، ۴۳.۸ درصد؛ بیکاری سرپرست خانوار، ۳۲.۶ درصد، از‌کارافتادگی و نداشتن منبع درآمد، ۱۱.۷ درصد، اعتیاد سرپرست خانوار، ۵.۵ درصد و فقدان سرپرست، ۶.۵ درصد. به‌این‌ترتیب، بیش از ۸۰ درصد از پاسخ‌ها مستقیم یا غیرمستقیم به نبود درآمد پایدار و اشتغال اشاره کرده‌‌اند. یکی از وجوه درخورتوجه در این پژوهش، خالی‌بودن سفره‌های ایرانی از پروتئین بود. تحلیل رابطه‌ اشتغال سرپرست خانوار با مصرف پروتئین (گوشت، مرغ، تخم‌مرغ و حبوبات) در وعده‌های غذایی خانوار حاوی واقعیتی هشداردهنده بود. چرا‌که تنها 1.7 درصد از خانوارها اعلام کردند که روزانه پروتئین مصرف می‌کنند. 26.9 درصد از کل خانوارها گفته‌اند هیچ‌گونه پروتئینی مصرف نمی‌کنند و در میان خانوارهای دارای شغل موقت، بیش از ۹۳ درصد کمتر از هفته‌ای یک‌ بار پروتئین مصرف می‌کنند یا اصلا پروتئین مصرف نمی‌کنند. در خانوارهای دارای سرپرست بیکار نیز این نسبت به ۹۵ درصد می‌رسد. البته مصرف لبنیات نیز تعریف چندانی در این خانواده‌ها ندارد و بحران تغذیه جدی برای کودکان به شمار می‌رود. بر‌اساس این گزارش، تنها دو درصد از کودکان هر روز لبنیات مصرف می‌کنند و ۵۰ درصد آنها اصلا لبنیات دریافت نمی‌کنند. حتی در خانوارهای دارای شغل ثابت، هیچ‌یک از کودکان مصرف روزانه لبنیات نداشته‌اند. این داده‌ها بیانگر گسترش سوءتغذیه پنهان در میان کودکان و احتمال بروز مشکلات رشدی، استخوانی و شناختی در نسل آینده است. هم‌پوشانی دو آسیب ساختاری اعتیاد و درآمد نیز از سویه‌های تأمل‌برانگیز در این پژوهش است. از میان ۴۰۲ خانوار، تنها ۲۵ مورد منبع درآمد ثابت دارند. در همین گروه اندک ۳۶ درصد از خانوارها، پدر معتاد دارند و هیچ موردی از اعتیاد مادر یا هر دو والد در این گروه دیده نشده است. در مقابل، میان خانوارهای فاقد درآمد ثابت (۳۷۷ خانوار) بیش از ۲۱ درصد یکی از والدین معتاد است و ۰.۵ درصد هر دو والد درگیر اعتیادند. این آمار نشان می‌دهد، نبود درآمد پایدار با آسیب‌های اجتماعی مانند اعتیاد همبستگی بالایی دارد و چرخه‌ای از ناتوانی اقتصادی و اجتماعی را بازتولید می‌کند.

فقر غذایی شدیدتر  در  خانواده‌های زن‌سرپرست

در این پیمایش، ۴۳ درصد از خانوارها تحت سرپرستی زنان قرار دارند؛ عددی درخورتوجه که نشان از حضور پررنگ و پرمسئولیت زنان در خطوط مقدم تأمین معیشت دارد. با این حال، داده‌ها گویای آن است که بخش بزرگی از این زنان یا فاقد شغل ثابت‌اند یا به دلیل ساختارهای مردسالار بازار کار، به مشاغل موقت، غیررسمی یا بدون بیمه محدود شده‌اند. در نتیجه، خانواده‌های زن‌سرپرست بیشتر در معرض ناامنی غذایی قرار دارند؛ به‌ویژه در وضعیت مصرف پروتئین و لبنیات که نیازهای پایه‌ کودکان را شامل می‌شود. در‌این‌میان فقدان نظام حمایتی پایدار برای این گروه از زنان، شکافی عمیق را در سیاست‌های رفاهی کشور عیان می‌کند؛ شکافی که هر روز، با پیامدهایی برای سلامت نسل آینده، عمیق‌تر می‌شود.

ناتوان از  خرید ضایعات گوشت و  پای مرغ

گفت‌وگو با فعالان اجتماعی و مددکارانی که به طور حضوری و میدانی نیز با خانواده‌های فرودست جامعه در ارتباط هستند، به شکلی دیگر داده‌های این پیمایش را تأیید می‌کند. «ریحانه شیرازی»، از فعالان اجتماعی که سال‌هاست در دروازه غار تهران فعالیت می‌کند، در گفت‌و‌گو با «شرق» توضیح می‌دهد که مشاهده زندگی خانواده‌های این منطقه در سال‌های اخیر نشان‌دهنده این است که سبد غذایی آنها مدام کوچک و کوچک‌تر شده است: «اقلام ضروری مثل گوشت و مرغ تا لبنیاتی مثل شیر و پنیر در سبد غذایی خانواده‌ها به صفر رسیده است. حتی خانواد‌ه‌هایی هستند که پیش‌تر به بازار مراجعه می‌کردند و ضایعات و پای مرغ یا بسته‌بندی‌های مرغی را که تازه تاریخ مصرف‌شان به اتمام رسیده بود، برای خود جمع می‌کردند. اما شاید باورتان نشود که تهیه همین اقلام هم برای این خانواده‌ها سخت شده است. یا اینکه بیشتر این خانواده‌ها قبلا توان این را داشتند که یک سبد پرتقال بخرند و خانوادگی همان را به‌عنوان میوه مصرف کنند اما با بالا رفتن قیمت میوه و سبزیجات، دیگر امکان خرید همین اقلام هم برای این خانواده‌ها و طبعا فرزندان‌شان وجود ندارد».

معده‌درد ناشی از سوءتغذیه

او که به طور منظم به خانه‌های این خانواده‌ها رفت‌و‌آمد دارد و شرایط آنها را رصد می‌کند، می‌گوید: «ما با حضور در خانه‌های این افراد یا رصد وضعیت رشدی کودکان متوجه می‌شویم که هر بار مصرف این مواد غذایی رو به کاهش است. خیلی اوقات دیده می‌شود که کودکان با معده‌‌درد جدی روبه‌رو شده‌اند که مستقیم تحت تأثیر تغذیه آنهاست. در گذشته توزیع کیسه ارزاق تنها مربوط به خانواده‌های بسیار خاصی بود که شرایط ویژه‌ای داشتند، اما به‌تدریج به تعداد این خانواده‌ها اضافه شده و این موضوع برای خودمان هم خیلی عجیب است».

«ملیحه میرجعفری» نیز که اغلب رصدهای میدانی‌اش مربوط به محله ملک‌آباد کرج است، به خانواده‌هایی اشاره می‌کند که در این شرایط با بیماری هم دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند: «یک خانواده پنج‌نفره داریم که مادر به‌تازگی جراحی تومور مغزی کرده و کاملا از کار افتاده است. پدر معتاد است و اغلب به خانه نمی‌‌آید. مادر و پسر بزرگ خانواده «نصیر» رد مرز شده‌اند، «نظیر» کلاس دوم دبیرستان است و بعد از مدرسه کار می‌کند و فرزند سوم هم «سمیر» است که 14 سال دارد و او هم بعد از مدرسه در خانه کار می‌کند. خانواده هیچ منبع درآمدی ندارد و یک وعده غذا در روز می‌خورند که آن یک وعده هم یا نان است یا نان با تخم‌مرغ».

«حنانه نوایی»، از دیگر فعالان کرج نیز معتقد است عددهایی که وزارت کار ادعا می‌کند به‌عنوان کمک به این خانواده‌ها اختصاص داده، هیچ دردی از آنها دوا نمی‌کند: «تأمین کامل لبنیات و پروتئین و مکمل‌های دیگر دست‌کم برای هر کودک حدود پنج میلیون تومان هزینه می‌برد. حالا اگر کودک دچار سوتغذیه هم باشد، این عدد بسیار بالاتر می‌رود و در نتیجه عددهایی که مسئولان از آن حرف می‌زنند و به حساب سرپرستان خانوار واریز می‌کنند، شبیه شوخی است». نگاهی به وضعیت این خانواده‌ها نشان می‌دهد، فقر تا چه اندازه بر سلامت آنها اثر گذاشته است. او با اشاره به یک خانواده که پدر به‌ دلیل بیماری توان کار‌کردن را از دست‌ داده است، می‌گوید: «پدر خانواده راننده تاکسی بود اما پس از ابتلا به سرطان و شیمی‌درمانی بسیار قوی، امکان کار‌کردن را از دست داده است. پسر خانواده بیماری مربوط به اعصاب رشدی دارد که کوتاه‌قامت مانده و درد استخوانی شدیدی نیز با مصرف داروهای بسیار تحمل می‌کند. یک دختر پنج‌ساله و یک دختر کلاس یازدهم دارند. مادر تمام‌وقت مشغول رسیدگی به خانواده‌ای است که دو بیمار دارد. محل درآمدشان پولی است که پدر خانواده با روزی نهایتا دو ساعت کار به دست می‌آورد و چند صد تومان هم یارانه. فقر غذایی در این خانواده به شکل محسوسی دیده می‌شود و اگر کمی دیرتر به دختر خانواده که دردهای استخوانی زیادی داشت می‌رسیدیم، او هم مشابه برادرش با بیماری رشدی روبه‌رو می‌شد. پزشک تأیید کرد که سوءتغذیه عامل این دردها بوده است».

نمی‌دانند قصابی کجاست

فعال دیگری که معلم است و در منطقه گلدشت، حوالی جنوب کرمان، فعالیت می‌کند، از مردمی می‌گوید که اصلا در محله‌شان فروشگاهی تحت عنوان قصابی وجود ندارد: «اینجا اصلا قصابی وجود ندارد و کسی سراغی از گوشت‌فروشی نمی‌گیرد. اگر هم بخشی از مردم توان خرید داشته باشند، نهایتا بتوانند مرغ بخرند. چطور بشود که کسی نذری بدهد و گوشت به خانواده‌های این مناطق برسد. میوه یک کالای کاملا لوکس محسوب می‌شود؛ به‌جز هندوانه که در زمین‌های اطراف کشت می‌شود. همچنین سبزیجات و صیفی‌جات هم مصرف نمی‌کنند و حتی در فروشگاه‌هایشان هم آن‌چنان دیده نمی‌شود». غذای این مردم اغلب عدس و نان است: «اینجا عدس و نان بیشتر خورده می‌شود و وعده‌ صبحانه معنی ندارد. به‌ دلیل تمام این موارد، قابل پیش‌بینی است که تا چه اندازه بیماری‌های مختلف تحت تأثیر تغذیه، در این مناطق بالاست؛ به‌ویژه میان کودکان که در سن رشد هستند و اتفاقا بیشتر هم باید به تغذیه آنها توجه شود».

تمرکز  کمتر  و  ناتوانی در  یادگیری

‌پریسا احمدی، مددکار ساکن شیراز نیز در گفت‌و‌گو با «شرق» به کمبود آهن و ویتامین شایع در میان خانواده‌های فرودست حاشیه‌های شهر اشاره می‌کند: «خانواده‌هایی داریم که والدین دست‌فروشی می‌کنند و فرزندان‌شان هم در سنین کم کار می‌کنند. پزشک تأیید کرده که همه اعضای خانواده از‌جمله کودکان دچار سوءتغذیه حاد و فقر آهن و ویتامین هستند. نبود دسترسی به تغذیه مناسب و کافی، تأثیر مستقیمی بر روند رشد این کودکان گذاشته و باعث شده نه‌تنها از نظر جسمی ضعیف باشند، بلکه توان یادگیری و تمرکز ذهنی‌شان نیز به‌شدت کاهش یابد». بیشترین غذایی که مصرف می‌کنند، بادمجان، لوبیا، عدس، ماش و ماکارونی است: «مرغ و تخم‌مرغ را نهایتا ماهی یک‌ بار مصرف می‌کنند. برنج نیز به میزان بسیار کم در رژیم غذایی‌شان وجود دارد».

واریزی‌های ناچیز، درمان سوءتغذیه نیست

‌منصوره قاسمی، از مددکاران ساکن تبریز، در گفت‌و‌گو با «شرق» از حذف سمن‌های دغدغه‌مند در این حوزه توسط مسئولان گلایه می‌کند: «سوءتغذیه کودکان ایرانی فاجعه‌ای است که طی سالیان دراز از سوی مدیران ابتدا انکار شد و حتی سمن‌هایی هم که در جهت اطلاع‌رسانی و پیدا‌کردن راه‌حلی در تلاش برای این کودکان بودند، توسط مسئولان از چرخه این کمک‌رسانی حذف شدند». او معتقد است این واریزی‌های ناچیز دردی از این خانواده‌ها و کودکان‌شان دوا نمی‌کند و باید به فکر راه‌حل بنیادی بود: «مسئولان جای این پول ناچیز باید سیستم حمایت غذایی رایگان و عادلانه‌ای ایجاد کنند. وام و یارانه و واریز پول بدون توجه به توان اقتصادی خانواده‌ها دردی از آنها درمان نمی‌کند که هیچ، حتی در مواردی باعث تشدید فقر یا کاهش اعتماد عمومی هم می‌شود و بیشتر شبیه ویترینی است که هیچ مشکل ریشه‌ای را حل نمی‌کند. درمان این معضل جز با تشویق به ایجاد سازمان‌های مردم‌نهاد، تقویت همکاری مؤثر و منطقی سمن‌ها و ایجاد شبکه‌های بهداشت و خدمت‌رسانی به مناطق محروم ممکن نخواهد بود».

شدیدترین سوءتغذیه برای کودکان سیستان‌و‌بلوچستانی‌

فائزه درخشانی، مدیر مجموعه دستادست، فعال حوزه کودکان و کارآفرین اجتماعی است که چند سال پیش پروژه میوه‌یاری را مبتنی بر خلاقیت و البته دغدغه‌ای که نسبت به کودکان و تغذیه و سلامت آنها داشت، آغاز کرد. او که ساکن ارومیه است، متوجه شد میزان زیادی میوه هر‌ساله در شهرهای مختلف ایران از بین می‌رود و فکر کرد چقدر خوب است اگر با خرید و تبدیل میوه‌ها به میوه خشک، هم جلوی نابودی این منابع غذایی ارزشمند را بگیرد و هم منابعی غنی از انواع ریزمغذی‌ها را برای کودکان فراهم کند. به این ترتیب، او و گروهش در سال گذشته توانستند 130 کیلوگرم میوه خشک را به دست کلاس‌های آمادگی یک مدرسه در سیستان‌و‌بلوچستان برسانند و در تلاش هستند این عدد را در سال جدید افزایش دهند. درخشانی با اشاره به معضل سوءتغذیه در ریزمغذی‌ها به «شرق» می‌گوید: «گزارشی تفکیک‌شده از جزئیات مصرف اقلام غذایی (گوشت، لبنیات، میوه و سبزیجات و...) برای کودکان وجود ندارد. در کشور ما علاوه بر سوءتغذیه پروتئین و انرژی، سوءتغذیه ریزمغذی‌ها را داریم که چون مثل مدل قبلی سوءتغذیه واضح نیست، راحت‌تر نادیده گرفته می‌شود، در‌حالی‌که اثرات ماندگاری بر رشد کودکان دارد و کل آینده آنها را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مثلا در چند گزارش گفته شده که در کودکان ایرانی کمبود روی، آهن، ویتامین A و ویتامین D دیده شده است. مثلا کمبود آهن به تضعیف سیستم ایمنی، کاهش قدرت یادگیری و کندی رشد منتهی می‌شود که واضح است چه اثرات بدی روی تحصیل، زندگی و آینده کودک دارد». او با فهرست‌بندی از اوضاع وخامت استان‌های مختلف ایران ادامه می‌دهد: «طبیعتا هر جایی که فقر بیشتر باشد، شرایط وخیم‌تر است؛ مثلا استان سیستان‌و‌بلوچستان بدترین وضعیت سوءتغذیه کودکان را در کشور دارد. تا جایی که می‌دانم بعد از سیستان‌و‌بلوچستان، کهگیلویه‌و‌بویراحمد، ایلام، هرمزگان، بوشهر، خوزستان، کرمان و خراسان جنوبی بیشتر از بقیه استان‌ها با سوءتغذیه درگیر هستند». از نظر او، مسئولان از زیر بار گرسنگی مردم شانه خالی کرده‌اند: «جلوگیری از گرسنگی در کشور مسئولیت اصلی حکومت است. مشکلی که با این وسعت، این تعداد از کودکان را درگیر کرده‌، قطعا مشکلی است که حکومت وظیفه حل آن را دارد، ولی از زیر بارش شانه خالی کرده است. از سوی دیگر، سازمان‌های مردم‌نهاد هم کوچک هستند و امکانات مالی، آماری و لجستیکی محدودی دارند. این سازمان‌ها در شرایط درست باید نقش آگاهی‌بخشی ایفا می‌کردند؛ یعنی درباره اهمیت انواع ریزمغذی‌ها با خانواده‌ها صحبت می‌کردند، درباره تغذیه متعادل، گیاهان و سبزی‌هایی که بهتر است وارد رژیم غذایی کنند و این‌طور چیزها. اما در حال حاضر بشخصه چندین سازمان مردم‌نهاد فعال را در حوزه کودکان می‌شناسم که با مشکلات زیادی دنبال خیرانی هستند که حداقل آن چند کودک تحت پوشش خودشان را سالم و درست تغذیه کنند و این برایشان به یک چالش بزرگ تبدیل شده است».

سوء‌تغذیه ۱۴.۵ میلیون کودک ایرانی تا سال 1402

وضعیت سوءتغذیه و مصرف پروتئین در کشور هر سال وخیم‌تر می‌شود. آمارها نشان می‌دهند‌ سال گذشته شهروندان ترکیه به‌طور میانگین ۵۰ درصد بیش از ایرانیان گوشت مصرف کرده‌اند. 

در واکنش به این کاهش، دولت ایران واردات گوشت قرمز را ۱۳۳ درصد افزایش داد که این اقدام موجب افزایش ۱.۵ کیلوگرمی در سرانه مصرف گوشت قرمز شد. با‌این‌حال، این میزان همچنان ۲۸ درصد کمتر از سطح مصرف در میانه دهه گذشته است. مرکز پژوهش‌های مجلس نیز با اشاره به تغییر الگوی مصرف پروتئین حیوانی در کشور اعلام کرده که در سال ۱۳۶۸ مصرف گوشت قرمز در ایران دو برابر گوشت مرغ بود، اما این نسبت در سال ۱۳۸۰ برابر شد و اکنون مصرف گوشت مرغ سه برابر گوشت قرمز است. افزایش قیمت و کاهش دسترسی به گوشت قرمز از دلایل اصلی این تغییر الگو عنوان شده است. بر پایه داده‌های فائو (سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد) و مرکز داده‌های باز ایران، در سال ۲۰۲۳ سهم گوشت قرمز از مجموع مصرف گوشت در ایران به حدود ۳۰ درصد کاهش یافته است. افت مصرف سرانه گوشت قرمز در کشور از سال‌های ابتدایی دهه ۹۰ شروع شد و در سال‌های اخیر کمتر و کمتر شد. داده‌های مرکز آمار هم نشان می‌دهد‌ متوسط سرانه مصرف محصولات پروتئینی ازجمله گوشت قرمز و سفید، در بازه سال‌های 1395 تا 1402، حدود 14 کیلوگرم کاهش یافته است. اما این آمار هولناک تنها محدود به مصرف گوشت و مرغ نمی‌شود؛ سرانه مصرف لبنیات و سبزیجات و فیبر نیز در ایران نگران‌کننده است. طبق اعلام علیرضا رئیسی، معاونت بهداشت وزارت بهداشت، درمان و علوم پزشکی، سرانه مصرف گوشت در کشور باید ۷۵ گرم باشد، اما اکنون ۳۵ گرم در روز است. همچنین به گفته او، هر انسانی روزانه باید 25 گرم فیبر مصرف کند؛ در‌حالی‌که این میزان در کشور ما اکنون 15 گرم در روز است. نان سبوس‌دار، سبزیجات و میوه‌ها منبع فیبر هستند و افزایش مصرف فیبر از بروز مشکلات گوارشی و سرطان‌ها جلوگیری می‌‌کند. از سوی دیگر، به گفته حشمت‌اله رضوی، سرپرست اداره امور فراورده‌های غذایی و آشامیدنی سازمان غذا و دارو، سرانه مصرف لبنیات در کشور حدود ۷۰ تا ۸۰ کیلوگرم در سال است؛ در‌حالی‌که میانگین جهانی به بیش از ۲۵۰ کیلوگرم می‌رسد. تفاوت‌هایی که ایرانیان با سایر کشورهای جهان در زمینه مصرف اقلام غذایی مختلف دارند، نگران‌کننده است و می‌تواند در بلندمدت سلامت عمومی جامعه را تهدید کند. این نگرانی درباره کودکان اما سویه‌های جدی‌تری پیدا می‌کند. مدیر کل مطالعات وزارت تعاون، کار و رفاه نیز در سال 1402 گفته بود 57 درصد جمعیت کشور درگیر سوءتغذیه هستند که بیش از 14.5 میلیون نفر این جمعیت را کودکان تشکیل می‌دهند. نسلی که قرار است رشد کند تا به نیروی مولد آینده این کشور تبدیل شود، در وهله نخست به بدن و ذهنی سالم نیاز دارد و این دو مهم، بدون تغذیه سالم، تقریبا غیرممکن خواهد بود. اما وضعیت بحران سوءتغذیه در ایران و در بین کودکان چگونه است؟

سبدهای حمایتی درمان درد است؟

نهم فروردین‌ امسال بود که وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از شارژ مرحله یازدهم حساب سرپرستان خانوار دارای کودک زیر پنج سال دارای سوءتغذیه خبر داد. احمد میدری اعلام کرد که با تخصیص اعتبار سبد حمایتی برای کودکان دارای سوءتغذیه، بیش از ۱۳۴ هزار کودک پنج تا ۵۹‌ماهه دارای سوءتغذیه، بن‌کارت خرید سبد غذایی دریافت کردند؛ یعنی برای مرحله یازدهم حساب سرپرستان خانوار ایشان شارژ شده است. میدری درباره نحوه پرداخت سرانه اعتبار خرید سبد غذایی کودکان که در حساب سرپرست خانوار از طریق طرح کالابرگ الکترونیکی شارژ می‌شود، توضیح داد: «برای ۱۲۵‌هزار‌و ۳۵۶ کودک دارای سوءتغذیه دهک‌های یک تا پنج، مبلغ ۱۱ میلیون ریال و برای هشت‌هزارو ۸۹۲ کودک دارای سوءتغذیه در دهک‌های شش و هفت مبلغ ۶.۶ میلیون ریال برای تأمین سبد غذایی اختصاص داده شده است». وزیر رفاه امیدوار است‌ با اجرای این برنامه، سوءتغذیه در کشور کم شود. اما این موضوع چقدر به واقعیت‌های جامعه نزدیک است؟ پژوهش‌های اخیر و حقیقت جاری در بستر جامعه، شواهد دیگری را نشان می‌دهد.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.