چالش جدید اصلاحات رسانهای در ایران
قانون یا قید؟
اخیرا یکی از نمایندگان جبهه پایداری در مجلس شورای اسلامی در نامهای از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته است برای کمک به اصلاح قانون رسانهها، نظرات اهالی رسانه را جمعآوری و منتقل کند.
اخیرا یکی از نمایندگان جبهه پایداری در مجلس شورای اسلامی در نامهای از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته است برای کمک به اصلاح قانون رسانهها، نظرات اهالی رسانه را جمعآوری و منتقل کند. هرچند هنوز اقدامات ملموسی در این زمینه صورت نگرفته، اما با توجه به پیشینه و رویکردهای تندروانه نمایندگان این جریان، به وضوح قابل پیشبینی است که آنها در پی محدودیت و اعمال کنترل بیشتر بر قلمهای مستقل و آزاد هستند؛ قلمهایی که در شرایط کنونی با زحمت و با وجود فشارهای مختلف، حقیقت را به تصویر میکشند و صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند. روشن است که در شرایط کنونی، از مجلس فعلی برای رفع مشکلات رسانهها آبی گرم نمیشود؛ بااینحال، باید مراقب رویکردهای محدودکننده و محافظهکارانهای بود که در پی ساکتکردن قلمهای دلسوز است. هرچند بعید است که عقلای مجلس اجازه دهند محدودیتها بر روزنامهنگاران افزوده شود، اما نگرشهای تنگنظرانه میتواند بهراحتی بستر ایجاد تنشهای بیشتر را فراهم کند.
واقعیت این است که قانون رسانهها به اصلاحات جدی نیاز دارد، اما آنچه از سوی تندروها دنبال میشود، نهتنها نمیتواند به بهبود وضعیت موجود کمک کند، بلکه با تحمیل محدودیتهای بیشتر، احتمالا مشکلات را پیچیدهتر و بحرانها را عمیقتر خواهد کرد. بنابراین ضروری است که قلمهای مسئولیتشناس و دلسوز، حتی اگر تلخ و گزنده باشند، بتوانند واقعیتها را برای مردم و مسئولان روشن کنند و در عبور از بحرانهای پیچیده به کشور یاری رسانند. از اینرو، باید فضایی فراهم شود که رسانهها بدون ترس از محدودیتهای ناروا، بتوانند وظیفه تاریخی خود را بهطور صحیح و آزادانه به انجام رسانند.
همچنین اصلاح قانون رسانهها باید با توجه به تحولات جهانی در عرصه رسانه و فناوریهای نوین صورت گیرد. این اصلاحات نهتنها باید به دنبال حذف موانع قدیمی و دستوپاگیر باشد، بلکه زمینه را برای تقویت رسانههای مستقل و مسئولیتپذیر فراهم کند. برای مثال، نظام مجوزدهی برای انتشار رسانهها که در کشور ما اعمال میشود، عملا به یکی از کهنهترین و ناکارآمدترین سازوکارها تبدیل شده است. در عصر دیجیتال و با توجه به پیشرفتهای بیوقفه در حوزه فناوری اطلاعات، این مدل از کنترل رسانهها دیگر پاسخگوی نیازهای روز نیست. امروزه سیستمهای رسانهای بهجای مجوزدهی، بر اساس نظام اعلامنامهای فعالیت میکنند. به عبارت دیگر، هر شخص یا گروهی میتواند رسانهای را راهاندازی کند و تنها باید به دولت اعلام کند.
در شرایط کنونی که رهبری در پیام اخیر خود به رسانه ملی بر لزوم «مقیدکردن روایت به واقعیت» تأکید کردهاند، ضرورت توجه دقیق و عمیق به حقیقت در رسانهها بیش از پیش برجسته میشود. این مسئله ایجاب میکند که تمهیدات مؤثری برای اصلاح وضعیت رسانهای کشور اندیشیده شود تا رسانهها نهتنها در انجام وظیفه اطلاعرسانی خود بهدرستی عمل کنند، بلکه قادر باشند فضای مناسبی برای نقد سازنده و ارتقای شفافیت در سیاستگذاریها و تصمیمات کلان فراهم کنند. لابد اصلاح نظام رسانهای نیازمند تقویت جدی رسانههای مستقل و حمایت از روزنامهنگاران شجاع و نقاد است که میتوانند نقش کلیدی در انعکاس حقیقت و مطالبات عمومی ایفا کنند. همچنین ضروری است که رسانههای بزرگ و پرهزینه دولتی و شبهدولتی، با بهبود عملکرد و افزایش تأثیرگذاری خود، به استانداردهای حرفهای پایبند شوند تا بتوانند نقشی مثبت و مؤثر در بهبود کیفیت اطلاعرسانی و شفافیت در جامعه ایفا کنند.
رسانهها بهعنوان ابزار اصلی انتقال اطلاعات، شکلدهی به افکار عمومی و ایجاد فضایی برای مشارکت اجتماعی، نقشی حیاتی در تحقق تغییرات و اصلاحات دارند. رسانهها نهتنها اطلاعات را منتقل میکنند، به نگرشها و باورهای عمومی نیز پرداخته و افکار عمومی را شکل میدهند. پس اصلاح نظام رسانهای نخستین گام ضروری در فرایند گذار از معضلات کشور است. اگر رسانهها نتوانند بهدرستی اطلاعات را تحلیل کرده و بدون تحریف و مطابق با واقعیت، آنها را در اختیار مردم قرار دهند، اصلاحات در سایر حوزهها با مقاومت و بیاعتمادی مردم مواجه خواهد شد.
برای نمونه، در عرصه اقتصادی، اگر رسانهها نتوانند بهدرستی مشکلات اقتصادی را تبیین کنند و به تحلیل دقیق سیاستها و تصمیمات اقتصادی بپردازند، مردم بهراحتی نمیتوانند آماده اتخاذ تصمیمات لازم برای حمایت از اصلاحات سخت باشند. در عرصه سیاسی نیز رسانهها باید بهعنوان ابزار نظارتی ضدفساد باشند و بدون وابستگی به گروههای خاص و صاحبان قدرت و نفوذ، واقعیتها را بهطور بیطرفانه انعکاس دهند تا مردم با آگاهی کامل در فرایندهای سیاسی مشارکت کنند.
بنابراین، در شرایط کنونی که کشور با چالشهای فراوانی مواجه است، هرگونه تلاش برای محدودکردن بیشتر رسانهها تحت شعارهایی همچون «قانونمندکردن رسانهها» توسط جریانهای تندرو، عملا به معنای بازیکردن در زمین دشمن است. چنین رویکردهایی نهتنها بر مشکلات موجود میافزاید، بلکه ممکن است به ابزاری برای تضعیف بیشتر سیستم تبدیل شوند. بهتر است بهجای دنبالکردن چنین سیاستهایی، مسئولان کشور به اصلاحات در نظام رسانهای بپردازند؛ بهگونهای که از یکسو استقلال و آزادی رسانهها را تضمین کنند و از سوی دیگر، مسئولیتپذیری و التزام به اخلاق حرفهای را در رسانهها تقویت کنند.