سوریه جولانی در سراشیبی تجزیه
بمباران سنگین دمشق، سویدا و درعا از سوی اسرائیل به بهانه حمایت از اقلیت دروز سوریه، هیئت حاکمه این کشور و حامیان بینالمللی آن را غافلگیر کرده است. این حملات که در اوج مذاکرات حکومت سوریه با اسرائیل رخ داد، واکنشهایی دیرهنگام از جانب مقامهای دمشق و آنکارا به همراه داشته است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
بمباران سنگین دمشق، سویدا و درعا از سوی اسرائیل به بهانه حمایت از اقلیت دروز سوریه، هیئت حاکمه این کشور و حامیان بینالمللی آن را غافلگیر کرده است. این حملات که در اوج مذاکرات حکومت سوریه با اسرائیل رخ داد، واکنشهایی دیرهنگام از جانب مقامهای دمشق و آنکارا به همراه داشته است.
اگر سیاق بلندمدت تحولات، دستکم از آغاز جنگ 14ساله سوریه، مدنظر قرار میگرفت، قاعدتا نباید کسی از حملات اسرائیل شگفتزده میشد. مداخله این رژیم در بحران استان سویدا، بخشی از یک سناریوی بزرگ غربی و صهیونیستی برای تجزیه سوریه و نهایتا تغییر مرزهای سیاسی منطقه است. هدف این راهبرد، هژمونی صهیونیستی بر غرب آسیا از مدخل تجزیه آن چیزی است که پیشتر یک بار از سوی انگلیس، فرانسه و روسیه تزاری در قرن گذشته تجزیه شده بود.
پس از آغاز درگیری در استان سویدا و گسیل نیروهای حکومتی به جنوب، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بلندیهای جولان تا جبل دروز را خط قرمز اسرائیل خوانده و گفته است به دمشق اجازه تحرک نظامی و اعمال حاکمیت بر جنوب سوریه را نخواهد داد. تهدید خطرناک اسرائیل پس از برگزاری چندین دور مذاکره میان این رژیم و حکومت سوریه صادر میشود. مذاکراتی که این تصور را ایجاد کرده بود که جولانی، رئیس دولت موقت سوریه، در آستانه توافق با اسرائیل و عادیسازی روابط قرار گرفته است.
از نظر مقامهای رژیم سوریه، استقرار نظام تازه و کنترل کشور بدون توافق با اسرائیل ناممکن خواهد بود. سکوت در برابر تجاوزهای دامنهدار اسرائیل و تأکید بر دشمنان مشترک (ایران و حزبالله) نیز در راستای پیگیری این ایده بوده است. از دیگر سو، مقامهای آمریکایی نیز به این توهم دامن زده بودند که دادن تضمینهای امنیتی به اسرائیل، شناسایی این رژیم و همکاری علیه محور مقاومت، گره کار سوریه را باز کرده و سیطره جولانی بر سوریه را تضمین خواهد کرد. اما اشکال این تصور سادهانگارانه این بود که راهبرد صهیونیستی-غربی برای تجزیه سوریه و منطقه را جدی نگرفت. اگر زمانی عادیسازی رابطه با دمشق یک آرزوی بزرگ برای اسرائیل بود، امروز اولویت آن تجزیه سوریه در راستای هویتهای مذهبی و قومی است.
درواقع، پس از فروپاشی حکومت اسد، اسرائیل خود را در برابر یک فرصت استثنائی یافته است که شاید هر صد سال یک بار تکرار نشود. زمانی بود که در پایتختهای جهان گفته میشد بدون مصر، جنگ با اسرائیل شدنی نیست و بدون سوریه، صلحی با این رژیم در کار نخواهد بود.
در مقایسه با اسرائیل، سوریه 9 برابر بزرگتر و جمعیت آن تقریبا سه برابر بیشتر است. ارتش سوریه، قدرتمند و همواره کابوسی برای اسرائیل بود. در فردای فرار اسد، اسرائیل با بمباران تمام زیرساختهای نظامی و امنیتی، خلأ فروپاشی رژیم بعث را تشدید کرد تا سوریه را به نقطهای که امروز در آن قرار دارد، برساند. ارتش سوریه که توان رزم آن به سطح یک نیروی پلیس با جنگافزارهای سبک تقلیل یافته است (چیزی شبیه ارتش لبنان) ناتوان از حفظ تمامیت ارضی کشور است. درحالیکه خلأ قدرت و تنشهای قومی و مذهبی از ساحل سوریه تا جنوب و مناطق کردنشین در اوج خود قرار دارد، دلیلی وجود ندارد که اسرائیل پیگیر سیاست محو سوریه از روی نقشه نباشد.
با این حال، رژیم جدید سوریه بر این باور بود که با ایفای نقش پلیس غرب و توافق با اسرائیل، خواهد توانست از خطر تجزیه عبور کند. اکنون که اوضاع جنوب سوریه از کنترل خارج شده و آتش آن در حال گسترش به مناطق کردنشین است، جولانی و رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، بسیار دیرهنگام به عمق خطرناک پروژه تجزیه پی بردهاند. برای نخستین بار، جولانی همین روز جمعه زبان به انتقاد از صهیونیستها گشود. اردوغان نیز در سخنانی، تمامیت ارضی سوریه را خط قرمز ترکیه خوانده است.
اما همینجا مسئله دیگری وضع را برای ترکیه بغرنجتر میکند. جولانی که اکنون احمد الشرع نامیده میشود، مرد مرحله وفاقسازی در جامعه متکثر سوریه و یکپارچهکردن نیروهای سیاسی و اجتماعی آن نیست. جریان حاکم بر دمشق از عناصر القاعده و تکفیری تشکیل شده و بزککردن جولانی نتوانسته حس اعتماد و اطمینان را به گروههای مختلفی از مردم سوریه، بهویژه کسانی که اقلیتها نامیده میشوند، بازگرداند. این موضوع پس از قتلعام علویها در ساحل سوریه، ترور مشایخ شیعه و علوی، تخریب کلیساها و حسینیهها و کشتار دروزیها نمایانتر شده است. تصاویر هولناک اعدامهای میدانی و غارت در سویدا که به دست خود نیروهای تابع جولانی ثبت و در فضای مجازی پخش شده است، خشم شدیدی برانگیخته و به فضای ضدیت با نظام جدید حاکم دامن زده است. کشتار دروزیها در جنوب، تازهترین حلقه از روند سرکوبی است که از علویها در ساحل آغاز شد و جوی از رعب و وحشت در میان مسیحیان نیز به وجود آورده است. درعینحال این تحولات سایه سنگینی بر تفاهم دمشق با نیروهای کرد شمال سوریه انداخته است که میتواند مستقیما بر معادلات داخلی ترکیه تأثیر بگذارد. ترکیه روی اسب بازنده شرطبندی کرده است؛ چراکه پروژه منطقهای خود را به کسی سپرده که در هر گامش به تشتت و درگیریهای فرقهای دامن زده و بهانه را برای مداخله صهیونیستها فراهم میکند.
نباید تردید کرد که اسرائیل و غرب کارت اقلیتها را با قدرت تمام بازی خواهند کرد و اجازه نخواهند داد که سوریه دوباره یکپارچه شود.
بقای اسرائیل، بهعنوان یک جسم استعماری در منطقه، نیازمند تغییر مرزها و تجزیه غرب آسیا به کانتونهای قومی و مذهبی است که همواره با هم در تضاد بوده و نیازمند وابستگی به قدرتها باشند. اسرائیل براساس برتری نژادی یهود (تفسیر صهیونیسم از یهودیت بهعنوان یکی از ادیان ابراهیمی) بنا شده است و شکلگیری کیانهای مشابه حول هویت فرقهای، تضمینکننده امنیت آن خواهد بود. این همان سناریویی است که امروز در جنوب سوریه رقم میخورد؛ چیزی مشابه با ایجاد امارت جبل دروز که استعمار فرانسه در اوایل قرن بیستم تدارک دیده بود.
*مدرس تاریخ دانشگاه ماساچوست امهرست
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.