|

رسانه و موزه چه نسبتی با هم دارند؟

و آن‌گاه صدای ناپیروسوا

در ابتدا یک صدا بود، صدایی ناشناخته. از زمان‌های موازی به گوش می‌رسید. چه‌ کسانی می‌توانستند صدای او را بشنوند. این زن بدون سر در تالارهای موزه لوور گم‌ شده بود. هر روز خیلی‌ها فقط نگاهش می‌کردند و حیرت می‌کردند و از کنارش می‌گذشتند.

و آن‌گاه صدای ناپیروسوا

فاطمه علی‌اصغر: در ابتدا یک صدا بود، صدایی ناشناخته. از زمان‌های موازی به گوش می‌رسید. چه‌ کسانی می‌توانستند صدای او را بشنوند. این زن بدون سر در تالارهای موزه لوور گم‌ شده بود. هر روز خیلی‌ها فقط نگاهش می‌کردند و حیرت می‌کردند و از کنارش می‌گذشتند. پژوهشگران دیرزمانی است که صدای او را دریافته‌اند، اما این صدا هنوز برای ما و جهانیان خفه است. هنوز مردم بسیاری آن را نمی‌شنوند. این تنها صدای ناپیروسوا نیست، هزاران موزه در سراسر جهان پر از صداهایی از قرون قدیم‌اند و حالا هم که صداهایی از آینده به گوش می‌رسد. معنای کلاسیک موزه تغییر کرده و براساس آخرین تعریف از موزه در اجلاسیه دوم شهریور ۱۴۰۱، شورای بین‌المللی موزه‌ها در شهر پراگ، مرکز جمهوری چک، شده است «موزه، نهادی غیرانتفاعی و دائمی در خدمات جامعه است که به تحقیق، گردآوری، حفاظت، تفسیر و به نمایش گذاشتن میراث ملموس و ناملموس می‌پردازد. نهادی در دسترس و جهان‌شمول که درهایش به روی همگان باز است و تنوع و پایداری را پرورش می‌دهد. آنها از نظر اخلاقی، حرفه‌ای و با مشارکت جوامع اداره می‌شوند و با ارائه تجربیات متنوع برای آموزش، لذت، تفکر و به اشتراک‌ گذاری دانش، ارتباط برقرار می‌کنند». با این تعریف معنای موزه از تالارهای زمان فراتر می‌رود. تفکرات متعددی قرار است صداهای بسیاری خلق‌ کنند و پژوهش‌های متنوعی تولید شود. مفاهیم رنگ دیگری بگیرند. آنها باید به گوش مردم برسند هرچند که شبکه‌های اجتماعی تحول راستینی در اطلاع‌رسانی ایجاد کرده‌اند اما موزه‌ها با وجود تحول‌شان دارای یک سبک و سطحی از اندیشه‌اند که بیش‌از‌پیش نیاز به روزنامه‌نگاران متخصص دارند. در طول دوران تمدنی، روزنامه‌نگاران همواره منعکس‌‌کننده صداهای ناشنیده هستند. با این حال، آنچه این روزها نیاز روزنامه‌نگاران برای مواجه‌شدن با موزه‌هاست، تخصص است. این تخصص و شناخت درباره اندیشه‌ تولید‌شده در موزه‌هاست که می‌تواند آنها را رسولان بحق و راستین موزه‌ها کند. اگر این شناخت دچار نقص باشد، چه درباره ساختار یا فرایند یا حتی شمایل موزه‌ها، در نهایت انعکاس داده‌ها منجر به چرخه معیوبی در علاقه‌مندی به موزه‌ها می‌شود. موزه‌ها به صورت مداوم در حال تغییر هستند و به همان نسبت نیاز است که روزنامه‌نگاری و اطلاع‌رسانی در این حوزه متحول شود. با این حال دریافتی واقعی از این پویش و حرکت مستقلانه در میان رسانه‌های ایران دیده نمی‌شود. نه‌تنها روزنامه‌نگار متخصص پرورش پیدا نمی‌کند، اگر هم پیدا کند به اندازه انگشتان یک دست است؛ بلکه بسیار نادر است که این روزنامه‌نگار بتواند به نبض و حیات پوینده موزه‌ها در جهان وصل شود. مهم‌ترین قدم برای اتصال به قلب تپنده موزه‌های جهان، دیدار از موزه‌های جهان به صورت مداوم، شرکت در همایش‌ها و برنامه‌های تخصصی بین‌المللی است. تا زمانی که روزنامه‌نگاران در جهانی که هر ثانیه در حال تغییر است، یک سبک و روش قدیمی برای مواجهه با آثار و حتی موزه‌های کلاسیک داشته باشند، ما هرگز نخواهیم توانست قدم‌های جدی برای انعکاس صداها، اندیشه‌ها و تفکرات تولیدشده در موزه‌ها برداریم. ما نمی‌توانیم حتی موزه‌های خود را به مردم جهان معرفی کنیم چون زبان امروز روزنامه‌نگاران متخصص موزه‌ای در رسانه‌های پویای جهان را نمی‌شناسیم. این فقدان همواره باعث می‌شود که ما فقط در برابر تصاویری از ناپیروسوا خیره شویم و تنها بگوییم: «و آن‌گاه صدای ناپیروسوا...» اما کدام صدا؟ صدایی که حتی نمی‌توانیم تحلیلش کنیم و از خاستگاه آن و درباره‌اش با جهانیان حرف بزنیم.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها