نگاهي به ظرفيتهاي عرصه نمايش در ارتقاي سلامت عمومي
فراتر از سرگرمي

مازيار معاوني: شيوع و همهگيري ويروس کرونا که در زمان کوتاهي ابعاد جهاني پيدا کرده و سيستمهاي مسئول حفظ سلامتي بسياري از کشورها ازجمله کشور خودمان را در برابر تنگنايی دشوار قرار داده است، باعث ميشود بهجز راهکارهايي مانند بسيج همگاني و ارائه آموزشهاي مستقيم در شبکههاي تلويزيوني، راديويي و از همه مهمتر و فراگيرتر شبکههاي اجتماعي، به راههاي مغفولمانده ديگري نیز در مسير مقابله با چنين مخاطراتي که دير يا زود از راه خواهند رسيد، فکر کنيم. مديوم نمايش و ظرفيتهاي بيشمار آن يکي از همين امکانهاست. برخلاف روشهاي مقابله مستقيم که هم هزينهبر هستند و هم فراگيرکردن آنها در سطح جامعه، آنهم در زمانی کوتاه، با دشواريهاي بسياري همراه است، مديوم نمايش يک امکان فوقالعاده توانمند و آزمون پسداده در عرصههاي پيش از رويارويي مستقيم با تهديدکنندههاي سلامت اجتماعي يعني عرصههاي مهم پيشگيري و آگاهيبخشي است.
مطمئنا بينندگان قديميتر تلويزيون، سريال «داستان يک شهر» ساخته اصغر فرهادي را به ياد دارند؛ مجموعهاي دوفصلي که بهویژه در سري دوم خود، به شکلي عميقتر مسائل و معضلات اجتماعي را واکاوي ميکرد. در اين مجموعه، براي اولين بار در تنها رسانه مجاز تلويزيوني کشور که هميشه درگير خطوط قرمز بيش از حد و آزاردهنده بود، به موضوع بيماري ايدز پرداخته شد. تا پيش از آن ايدز يک بيماري مگو و تابوي صددرصدي محسوب ميشد که بهجز محافل علمي و پشت درهاي بسته، کسي جرئت ابراز آن در رسانهاي در حد تلويزيون را نداشت و فرهادي با حمايت شبکه پنج که البته در آن دوره تحت نام شبکه تهران، يک شبکه استاني محسوب ميشد، اين تابو را شکست. سه سال بعد احمد اميني با مجموعه «بيگانهاي در ميان ما»، هرچند با لحني الکن و بيش از حد محافظهکار ولي به هر روي شایان تقدير، به ادامه اين تابوشکني کمک کرد تا بيماري مخوفي که در صورت ادامه پنهانکاريهاي رسانهاي درباره آن، تبعات اجتماعي و سلامتي بسيار وخيمتري را به بار ميآورد، در سطح عامه جامعه مطرح و روشهاي پيشگيري و مقابله با آن به شکلي وسيع و همهگير مطرح شود.
عبور از موانع بزرگ تهديدکننده سطح آگاهي عمومي، به تلويزيون محدود نبوده و در سينما نیز گامهايي در اين مسير برداشته شده است. شايد برجستهترين سينماگري که نامش در اين حيطه جلوتر از ديگران به ذهن ميرسد، پوران درخشنده باشد؛ فيلمساز سينماي اجتماعي که در دهه 60 دو فيلم «رابطه» و «پرنده کوچک خوشبختي» را در بستر معضل کودکان دچار اختلال تکلم ساخته بود با ساخت سه فيلم «شمعي در باد»، «هيس! دخترها فرياد نميزنند» و سرانجام «زير سقف دودي» مسير پيشين خود را در دهههاي 80 و 90 ادامه داد. اختلالات خطرناک ناشي از شيوع مصرف مواد محرک در ميان جوانان، موضوع تجاوز به دختربچهها و موضوع طلاق عاطفي زوجين، محوريت مضموني اين سه فيلم را تشکيل ميدادند؛ آثاري که صرف نظر از کيفيت آنها به لحاظ ارزشهاي سينمايي، همين که يکي از هموارکنندگان طرح و بهاشتراکگذاري چنين معضلاتي در سطح جامعه بودند، بيترديد آثاري شایان احترام و ماندگار خواهند بود.
با اين مقدمات و ذکر مصاديقي که اهميت بيان آنها از يک تريبون عمومي آنهم در قالب بهشدت تأثيرگذار نمايش بر کسي پوشيده نيست، ميتوان ذهن سياستگذاران و برنامهسازان تلويزيوني را مؤکدا به لزوم برنامهريزي بهتر و تلاش بيشتر براي آمادهسازي جامعه جهت رويارويي با چنين مخاطراتي جلب کرد. برای مثال، در کشور زلزلهخيز ما که هر چند سال يک بار با نمونههايي از زمينلرزههاي خفيف و شديد مواجه هستيم، نگارنده بهعنوان يک علاقهمند پيگير تلويزيون، مجموعه داستاني يا حتي سريال آيتميسبک و جمعوجور را به خاطر نميآورد که مختص روشهاي درست مديريت چنين حوادثي ساخته شده باشد. شايد نيازي به ذکر مجدد اين نکته نباشد که يک اثر نمايشي درست و باکيفيت که اصول دراماتيزه در آن به خوبي رعايت شده باشد، حتي در صورت سفارشيبودن نیز مفيد و مثمرثمر خواهد بود و ميزان اثرگذاري آن با دهها برنامه آموزشي متکي بر آموزش مستقيم قابل مقايسه نيست. اگر خداي ناکرده شاهد بروز زمينلرزه جديدي در کشور باشيم، باز هم فقر فرهنگ درست مقابله با اين قبیل حوادث که بخشي از آن از کمکاريهاي رسانهاي نشئت ميگيرد، خود را به رخ خواهد کشيد. به همين طريق ضمن اينکه
تلاشهاي شبانهروزي شبکههاي مختلف تلويزيوني در اطلاعرساني مناسب درباره بيماري ويروسي کرونا نبايد ناديده گرفته شود، ميتوان به اين تهديد جدي به چشم فرصتي پيشروي تصميمگيران ارشد اين رسانه نگاه کرد تا با استفاده از ظرفيتهاي بسيار عرصه نمايش، غنيسازي فرهنگ مقابله با حوادث بزرگ به اندازهاي صورت بگيرد که ديگر شاهد رفتارهاي غيرمسئولانهاي نظير تفريح و سرگرمي پنداشتن ايام قرنطينه و استفاده تفريحي از تعطيلي ضروري پيشآمده نباشيم.
مازيار معاوني: شيوع و همهگيري ويروس کرونا که در زمان کوتاهي ابعاد جهاني پيدا کرده و سيستمهاي مسئول حفظ سلامتي بسياري از کشورها ازجمله کشور خودمان را در برابر تنگنايی دشوار قرار داده است، باعث ميشود بهجز راهکارهايي مانند بسيج همگاني و ارائه آموزشهاي مستقيم در شبکههاي تلويزيوني، راديويي و از همه مهمتر و فراگيرتر شبکههاي اجتماعي، به راههاي مغفولمانده ديگري نیز در مسير مقابله با چنين مخاطراتي که دير يا زود از راه خواهند رسيد، فکر کنيم. مديوم نمايش و ظرفيتهاي بيشمار آن يکي از همين امکانهاست. برخلاف روشهاي مقابله مستقيم که هم هزينهبر هستند و هم فراگيرکردن آنها در سطح جامعه، آنهم در زمانی کوتاه، با دشواريهاي بسياري همراه است، مديوم نمايش يک امکان فوقالعاده توانمند و آزمون پسداده در عرصههاي پيش از رويارويي مستقيم با تهديدکنندههاي سلامت اجتماعي يعني عرصههاي مهم پيشگيري و آگاهيبخشي است.
مطمئنا بينندگان قديميتر تلويزيون، سريال «داستان يک شهر» ساخته اصغر فرهادي را به ياد دارند؛ مجموعهاي دوفصلي که بهویژه در سري دوم خود، به شکلي عميقتر مسائل و معضلات اجتماعي را واکاوي ميکرد. در اين مجموعه، براي اولين بار در تنها رسانه مجاز تلويزيوني کشور که هميشه درگير خطوط قرمز بيش از حد و آزاردهنده بود، به موضوع بيماري ايدز پرداخته شد. تا پيش از آن ايدز يک بيماري مگو و تابوي صددرصدي محسوب ميشد که بهجز محافل علمي و پشت درهاي بسته، کسي جرئت ابراز آن در رسانهاي در حد تلويزيون را نداشت و فرهادي با حمايت شبکه پنج که البته در آن دوره تحت نام شبکه تهران، يک شبکه استاني محسوب ميشد، اين تابو را شکست. سه سال بعد احمد اميني با مجموعه «بيگانهاي در ميان ما»، هرچند با لحني الکن و بيش از حد محافظهکار ولي به هر روي شایان تقدير، به ادامه اين تابوشکني کمک کرد تا بيماري مخوفي که در صورت ادامه پنهانکاريهاي رسانهاي درباره آن، تبعات اجتماعي و سلامتي بسيار وخيمتري را به بار ميآورد، در سطح عامه جامعه مطرح و روشهاي پيشگيري و مقابله با آن به شکلي وسيع و همهگير مطرح شود.
عبور از موانع بزرگ تهديدکننده سطح آگاهي عمومي، به تلويزيون محدود نبوده و در سينما نیز گامهايي در اين مسير برداشته شده است. شايد برجستهترين سينماگري که نامش در اين حيطه جلوتر از ديگران به ذهن ميرسد، پوران درخشنده باشد؛ فيلمساز سينماي اجتماعي که در دهه 60 دو فيلم «رابطه» و «پرنده کوچک خوشبختي» را در بستر معضل کودکان دچار اختلال تکلم ساخته بود با ساخت سه فيلم «شمعي در باد»، «هيس! دخترها فرياد نميزنند» و سرانجام «زير سقف دودي» مسير پيشين خود را در دهههاي 80 و 90 ادامه داد. اختلالات خطرناک ناشي از شيوع مصرف مواد محرک در ميان جوانان، موضوع تجاوز به دختربچهها و موضوع طلاق عاطفي زوجين، محوريت مضموني اين سه فيلم را تشکيل ميدادند؛ آثاري که صرف نظر از کيفيت آنها به لحاظ ارزشهاي سينمايي، همين که يکي از هموارکنندگان طرح و بهاشتراکگذاري چنين معضلاتي در سطح جامعه بودند، بيترديد آثاري شایان احترام و ماندگار خواهند بود.
با اين مقدمات و ذکر مصاديقي که اهميت بيان آنها از يک تريبون عمومي آنهم در قالب بهشدت تأثيرگذار نمايش بر کسي پوشيده نيست، ميتوان ذهن سياستگذاران و برنامهسازان تلويزيوني را مؤکدا به لزوم برنامهريزي بهتر و تلاش بيشتر براي آمادهسازي جامعه جهت رويارويي با چنين مخاطراتي جلب کرد. برای مثال، در کشور زلزلهخيز ما که هر چند سال يک بار با نمونههايي از زمينلرزههاي خفيف و شديد مواجه هستيم، نگارنده بهعنوان يک علاقهمند پيگير تلويزيون، مجموعه داستاني يا حتي سريال آيتميسبک و جمعوجور را به خاطر نميآورد که مختص روشهاي درست مديريت چنين حوادثي ساخته شده باشد. شايد نيازي به ذکر مجدد اين نکته نباشد که يک اثر نمايشي درست و باکيفيت که اصول دراماتيزه در آن به خوبي رعايت شده باشد، حتي در صورت سفارشيبودن نیز مفيد و مثمرثمر خواهد بود و ميزان اثرگذاري آن با دهها برنامه آموزشي متکي بر آموزش مستقيم قابل مقايسه نيست. اگر خداي ناکرده شاهد بروز زمينلرزه جديدي در کشور باشيم، باز هم فقر فرهنگ درست مقابله با اين قبیل حوادث که بخشي از آن از کمکاريهاي رسانهاي نشئت ميگيرد، خود را به رخ خواهد کشيد. به همين طريق ضمن اينکه
تلاشهاي شبانهروزي شبکههاي مختلف تلويزيوني در اطلاعرساني مناسب درباره بيماري ويروسي کرونا نبايد ناديده گرفته شود، ميتوان به اين تهديد جدي به چشم فرصتي پيشروي تصميمگيران ارشد اين رسانه نگاه کرد تا با استفاده از ظرفيتهاي بسيار عرصه نمايش، غنيسازي فرهنگ مقابله با حوادث بزرگ به اندازهاي صورت بگيرد که ديگر شاهد رفتارهاي غيرمسئولانهاي نظير تفريح و سرگرمي پنداشتن ايام قرنطينه و استفاده تفريحي از تعطيلي ضروري پيشآمده نباشيم.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.