روزي براي «مدارا» در جهان
حسين ناصري- روانشناس پيشگيري

بعد از جنگهاي جهاني اول و دوم و پيامدهاي جبرانناپذير جاني و مالي آنها، ميل به تخاصم و دامنزدن به مناقشهها در بسياري از کشورها فروکش کرد. ولي به تدريج، با فراموششدن فجايع هولناکي که تقريبا همه کشورها درگير آن بودند، مجموعهاي از عوامل باعث شد خويشتنداري در مناسبات بينالمللي دهه به دهه کمرنگتر شود. بهاينترتيب در سال 1995 اعضای سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسکو) در صدوچهلوهفتمين جلسه خود، بيانيه اصول مدارا را تصويب کردند. پيش از آن نيز در سال 1993 سازمان ملل به تأثير نقش آموزش مدارا پرداخته بود. متعاقب آن در سال 94 يونسکو ضمن نکوهش تبعيض، نسلکشيهاي قومي، تروريسم و افراطگراييهاي فرهنگي و مذهبي بر اهميت گفتوگوهاي عاري از خشونت بهعنوان بهترين شيوه در حل مسائل و مشکلات جوامع بشري تأکيد کرده بود تا اينکه در نهايت سال 1995 بهعنوان سال جهاني مدارا در نظر گرفته شد و در همان سال اعضای سازمان ملل 16 نوامبر (25 آبان) هر سال را بهعنوان روز جهاني مدارا (tolerance) وارد تقويم کردند. طبق تعاريف (يونسکو، 1995) مدارا عبارت است از احترام، پذيرش و قدرداني از ارزش نامحدود فرهنگها و نژادهاي مختلف. مدارا بهنوعي ايجاد هارموني در تفاوتها محسوب ميشود. مدارا فضيلتي است که صلح را ممکن کرده و فرهنگ جنگ را تضعيف ميکند. وراي همه اين موارد، مدارا بهرسميتشناختن حقوق و آزادي ابنای بشر است. افرادي که به مدارا پايبند ميشوند، کمتر شرايطي است که از آن دست بکشند. ميتوان متضاد مدارا را نابردباري، ناشکيبايي (intolerance) يا حمله به تفاوتها در نظر گرفت؛ در اين وضعيت است که گروههاي آسيبپذير به حاشيه رانده ميشوند. روشن است که کنار گذاشتهشدن آنان از مشارکتهاي اجتماعي و سياسي، تبعيض و خشونت عليه آنان را به دنبال خواهد داشت. مدارا پذيرش اين واقعيت است که انسانها در تمام حوزهها اعم از ظاهر، موقعيت، رفتار، ارزشها و... با يکديگر فرق داشته و اين حق را دارند که به علت تفاوت با ديگران، آزار و اذيت نشوند. مدارا شامل آن دسته از رفتارها و نگرشهايي است که از سوی دولتها در چارچوب حقوق بشر و از سوی افراد بهعنوان موجوداتي اخلاقي در يک محيط چندفرهنگي به کار گرفته ميشوند. سازش، بيتفاوتي و منتگذاشتن هيچيک ربطي به مدارا ندارند؛ برخورد آزادانه، محترمانه، يکپارچگي و پذيرش تنوع در نوع بشر است که مدارا را به ارمغان ميآورد. مدارا از طريق ارتباط مستقيم، گفتوگو و آموزش تسهيل ميشود. مدارا درک متقابل از طريق پذيرش باورها و سنتهاي ديگران و به اشتراکگذاشتن ايدههاي مشترک است. با توجه به اينکه دلايل و عوامل پيچيدهاي منجر به تشديد نابردباري در جهان ميشوند، نميتوان انتظار داشت با راهحلهاي ساده، انواع تعصبات و ناشکيباييها رفع شود. از متغيرهاي اجتماعي دخيل در نابردباري ميتوان به مواردي مانند تضعيف تدريجي نهاد خانواده، کمرنگشدن ارزشهاي سنتي، حاشيهنشيني و افزايش انواع خشونت در عرصههاي اجتماعي و رسانههاي جمعي اشاره کرد. در بُعد اقتصادي، بيکاري، فاصله فقير و غني، شغلهاي کاذب و نداشتن برنامههاي توسعه، تنشهاي اجتماعي و متعاقب آن ناشکيبايي و انواع تعصبات را به دنبال خواهد داشت. با وجود همه اين مشکلات، بشر نشان داده از ظرفيت لازم براي تغيير، رشد و سازگاري با دنياي فعلي برخوردار است. مدارا در عين اينکه جزء حقوق افراد است، مسئوليت تکتک آنان نيز محسوب ميشود. بهاينترتيب، الزامات اخلاقيای که از سوی شهروندان و دولتها پذيرفته ميشوند، زندگي صلحآميزي را در جوامع و بين کشورها فراهم خواهند کرد. با توجه به اهميت موضوع، لازم است همه ابزارهاي ضروري براي تقويت مدارا به کار گرفته شود؛ چراکه مدارا جزء لاينفک صلح بوده و انواع پيشرفتهاي اقتصادي و اجتماعي ملتها را به دنبال خواهد داشت. نبايد فراموش کرد حقوق و مسئوليتهاي حوزه مدارا و حق متفاوتبودن بارها در قوانين حقوق بشر لحاظ شده است. اين موارد در متون و اسنادي نظير بيانيه حقوق بشر، معاهده بينالمللي حذف انواع تبعيض نژادي و تبعيض عليه زنان، بيانيه حقوق اقليتهاي قومي، مذهبي، زباني، بيانيه حذف تعصبات، معاهدات مربوط به افراد بيخانمان، کارگران و بوميان منطقه ديده شده است. روشن است که مدارا مانند بسياري از مفاهيم ديگر، از سه سطح فردي، اجتماعي و حاکميتي برخوردار است. تقويت روحيه مداراگري و شکلگيري نگرشهاي پذيرش و همبستگي باید از طريق روشهايي نظير آموزشهاي رسمي يا غيررسمي، در خانه يا محيط کار و در مدارس و دانشگاهها نهادينه شود.
رسانههاي جمعي از طريق تسهيل بحث و گفتوگوهاي آزادانديشانه در ترويج ارزشهاي مداراگري و روشنکردن خطرات ناشي از بيتفاوتي نسبت به شکلگيري گروههاي متعصب نقش بسيار مهمي بر عهده دارند. در سطح حکومتها، مدارا مستلزم سياستگذاريها و قانونگذاريهاي عادلانه است. در همين راستا دولتها موظفاند که براي عموم مردم فرصتهاي عادلانه دستيابي به امکانات اقتصادي را فراهم کنند.
طرد يا محرومکردن بخشي از جامعه، نااميدي، خصومتورزي و تحجر را بهدنبال خواهد داشت. بديهي است که بدون مدارا، صلحي محقق نخواهد شد و بدون صلح نيز دموکراسي و توسعه و در نهايت آسايش مردمان معنايي نخواهد داشت. اينگونه است که عدالت اجتماعي و مدارا را نميتوان از يکديگر تفکيک کرد. بر اين اساس، مدارا نهتنها وظيفه اخلاقي، بلکه بهنوبه خود يک تعهد سياسي است و به دولتها کمک خواهد کرد تا جوامع انسانيتري را شکل دهند. نقش آموزش در ترويج مداراگري بسيار مهم است...
آموزش موجب ميشود که نگرشهاي پايداري شکل گرفته و جوانان با کسب مهارتهاي لازم، آماده حل مشکلات پيشروي خود شوند؛ مهارتهايي که براي زندگي صلحآميز در کنار ديگران بسيار ضروري است. اين مهم مستلزم رويکردي منسجم به آموزش صلح، حقوق بشر، دموکراسي و تفاهمهاي بينالمللي است. از آموزشهاي مهم در اين حوزه ميتوان به آموزش حقوق، ارزشها، زبانهاي خارجي، سرفصلهاي بين فرهنگي و چندفرهنگي، رويکردهاي جديد در آموزش تاريخ، آموزشهاي تخصصي براي معلمان و ايجاد فضايي دموکراتيک و مدارامنش در کلاسهاي درس اشاره کرد. در کنار ابزارهاي مهمي نظير گفتوگو، مهارتهاي ارتباطي و تبادل نظر، نظرات افراد تأثيرگذار بر افکار عمومي، قانونگذاريهاي حمايتگر و اراده براي زندگي مسالمتآميز در کنار ديگران شرايطي را به وجود خواهد آورد که وضعيت فعلي، از حالت بغرنج خود خارج شود. اولين قدم در آموزش مدارا اين است که افراد ياد بگيرند حقوق و آزاديهاي مشترک آنان چه مواردي است. تقويت شيوههاي روشمند آموزش مدارا کمک ميکند تا ريشههاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي که منجر به نابردباري ميشوند، خشکانده شوند. روز جهاني مدارا فرصتي است براي پذيرش
مسئوليت و طرح خلاقانه توسط رسانههاي جمعي، طراحي برنامههاي ويژه، انتشار و توزيع کتاب، پوستر، ويدئوهاي آموزشي در مورد پرهيز از خشونت و بستههاي آموزشي ويژه معلمان و آموزشگران. علاوهبراين، حمايت از پروژههاي فرهنگي همراه با رويکردهاي تاريخي و منطقهاي به اهميت تنوع فرهنگي و پررنگکردن نقش مدارا در حفظ ميراث فرهنگي جهان کمک خواهد کرد. تقويت گفتوگوهاي سازنده در بين اديان مختلف نيز اهميت دارد. همانگونه که در نشست بارسلون در سال 1994 شکل گرفت، نقش دين در فرهنگ صلح بسيار مهم است. کمااينکه نمايندگان تمامي مذاهب در نشست مذکور مواردي نظير تنفر، تعصب و خشونت را قويا نفي کردند. با گذشت نزديک به 25 سال از شروع فعاليتهاي جهاني در جهت ترويج مدارا، جهان به آنچنان دستاوردي دست نيافته است. جاي افسوس است که براي آگاهسازي عموم مردم، برگزاري کنسرت ژان ميشل ژار و اختصاص اين شعار که «مدارا از خانواده آغاز ميشود»، در روز بزرگداشت خانواده، مهمترين اقداماتي بودهاند که براي ترويج روحيه مداراگري صورت گرفتهاند. نبود رتبهبنديهاي جهاني، برنامههاي عملياتي و پايبندي کشورها به جديگرفتن ساختارسازي براي تقويت مدارا، باعث شده
روز مدارا، در حد يک روز در فصل آلوده پاييز باقي بماند. کمااينکه وضعيت فعلي روابط بينالملل گواه آن است که بسياري از کشورها در حد بزرگداشت نيز هيچ وقعي به اين مناسبت نمینهند. در عرصه فردي آنچه در پيرامون خود ميبينيم نشانههايي است دال بر اينکه ارزشي به نام مدارا در روابط بسياري از ما ايرانيان حکم کيميا را يافته است. اينکه چه عواملي موجب اين وضعيت شده است، يک مسئله است و اينکه ما شهروندان وراي دلايل موجه تا چه اندازه ميتوانيم خود را مسئول بدانيم که در موقعيتهاي بينفردي مدارا و خويشتنداري را اِعمال کنيم، مسئلهاي ديگر است. البته که رفتارهاي مراجع قدرت و تأثيرگذاران بر افکار عمومي نظير سياسيون، هنرمندان و ورزشکاران نقش قابل توجهي در تسهيل مداراگري در بين اقشار مختلف جامعه به عهده دارد، ولي اگر اين تعريف سلامت روان را مبنا قرار داد که سلامت روان چيزي جز مسئوليتپذيري نيست، پس پرواضح است که ما موظفايم ارتباطات خود را با مدارا پيش ببريم. راهدادن به خودرويي که از فرعي وارد خيابان اصلي ميشود، گفتوگوي مسالمتآميز با همسايهاي که حقوق ما را بهکرات ضايع ميکند، برخورد جرئتمندانه و نه پرخاشگرانه با مسافر
بغلدستي در تاکسي که آگاهانه يا ناآگاهانه فضاي شخصي ما را مخدوش کرده، همگي مصداقهاي عيني پايبندي به مدارا هستند:
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا
بعد از جنگهاي جهاني اول و دوم و پيامدهاي جبرانناپذير جاني و مالي آنها، ميل به تخاصم و دامنزدن به مناقشهها در بسياري از کشورها فروکش کرد. ولي به تدريج، با فراموششدن فجايع هولناکي که تقريبا همه کشورها درگير آن بودند، مجموعهاي از عوامل باعث شد خويشتنداري در مناسبات بينالمللي دهه به دهه کمرنگتر شود. بهاينترتيب در سال 1995 اعضای سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد (يونسکو) در صدوچهلوهفتمين جلسه خود، بيانيه اصول مدارا را تصويب کردند. پيش از آن نيز در سال 1993 سازمان ملل به تأثير نقش آموزش مدارا پرداخته بود. متعاقب آن در سال 94 يونسکو ضمن نکوهش تبعيض، نسلکشيهاي قومي، تروريسم و افراطگراييهاي فرهنگي و مذهبي بر اهميت گفتوگوهاي عاري از خشونت بهعنوان بهترين شيوه در حل مسائل و مشکلات جوامع بشري تأکيد کرده بود تا اينکه در نهايت سال 1995 بهعنوان سال جهاني مدارا در نظر گرفته شد و در همان سال اعضای سازمان ملل 16 نوامبر (25 آبان) هر سال را بهعنوان روز جهاني مدارا (tolerance) وارد تقويم کردند. طبق تعاريف (يونسکو، 1995) مدارا عبارت است از احترام، پذيرش و قدرداني از ارزش نامحدود فرهنگها و نژادهاي مختلف. مدارا بهنوعي ايجاد هارموني در تفاوتها محسوب ميشود. مدارا فضيلتي است که صلح را ممکن کرده و فرهنگ جنگ را تضعيف ميکند. وراي همه اين موارد، مدارا بهرسميتشناختن حقوق و آزادي ابنای بشر است. افرادي که به مدارا پايبند ميشوند، کمتر شرايطي است که از آن دست بکشند. ميتوان متضاد مدارا را نابردباري، ناشکيبايي (intolerance) يا حمله به تفاوتها در نظر گرفت؛ در اين وضعيت است که گروههاي آسيبپذير به حاشيه رانده ميشوند. روشن است که کنار گذاشتهشدن آنان از مشارکتهاي اجتماعي و سياسي، تبعيض و خشونت عليه آنان را به دنبال خواهد داشت. مدارا پذيرش اين واقعيت است که انسانها در تمام حوزهها اعم از ظاهر، موقعيت، رفتار، ارزشها و... با يکديگر فرق داشته و اين حق را دارند که به علت تفاوت با ديگران، آزار و اذيت نشوند. مدارا شامل آن دسته از رفتارها و نگرشهايي است که از سوی دولتها در چارچوب حقوق بشر و از سوی افراد بهعنوان موجوداتي اخلاقي در يک محيط چندفرهنگي به کار گرفته ميشوند. سازش، بيتفاوتي و منتگذاشتن هيچيک ربطي به مدارا ندارند؛ برخورد آزادانه، محترمانه، يکپارچگي و پذيرش تنوع در نوع بشر است که مدارا را به ارمغان ميآورد. مدارا از طريق ارتباط مستقيم، گفتوگو و آموزش تسهيل ميشود. مدارا درک متقابل از طريق پذيرش باورها و سنتهاي ديگران و به اشتراکگذاشتن ايدههاي مشترک است. با توجه به اينکه دلايل و عوامل پيچيدهاي منجر به تشديد نابردباري در جهان ميشوند، نميتوان انتظار داشت با راهحلهاي ساده، انواع تعصبات و ناشکيباييها رفع شود. از متغيرهاي اجتماعي دخيل در نابردباري ميتوان به مواردي مانند تضعيف تدريجي نهاد خانواده، کمرنگشدن ارزشهاي سنتي، حاشيهنشيني و افزايش انواع خشونت در عرصههاي اجتماعي و رسانههاي جمعي اشاره کرد. در بُعد اقتصادي، بيکاري، فاصله فقير و غني، شغلهاي کاذب و نداشتن برنامههاي توسعه، تنشهاي اجتماعي و متعاقب آن ناشکيبايي و انواع تعصبات را به دنبال خواهد داشت. با وجود همه اين مشکلات، بشر نشان داده از ظرفيت لازم براي تغيير، رشد و سازگاري با دنياي فعلي برخوردار است. مدارا در عين اينکه جزء حقوق افراد است، مسئوليت تکتک آنان نيز محسوب ميشود. بهاينترتيب، الزامات اخلاقيای که از سوی شهروندان و دولتها پذيرفته ميشوند، زندگي صلحآميزي را در جوامع و بين کشورها فراهم خواهند کرد. با توجه به اهميت موضوع، لازم است همه ابزارهاي ضروري براي تقويت مدارا به کار گرفته شود؛ چراکه مدارا جزء لاينفک صلح بوده و انواع پيشرفتهاي اقتصادي و اجتماعي ملتها را به دنبال خواهد داشت. نبايد فراموش کرد حقوق و مسئوليتهاي حوزه مدارا و حق متفاوتبودن بارها در قوانين حقوق بشر لحاظ شده است. اين موارد در متون و اسنادي نظير بيانيه حقوق بشر، معاهده بينالمللي حذف انواع تبعيض نژادي و تبعيض عليه زنان، بيانيه حقوق اقليتهاي قومي، مذهبي، زباني، بيانيه حذف تعصبات، معاهدات مربوط به افراد بيخانمان، کارگران و بوميان منطقه ديده شده است. روشن است که مدارا مانند بسياري از مفاهيم ديگر، از سه سطح فردي، اجتماعي و حاکميتي برخوردار است. تقويت روحيه مداراگري و شکلگيري نگرشهاي پذيرش و همبستگي باید از طريق روشهايي نظير آموزشهاي رسمي يا غيررسمي، در خانه يا محيط کار و در مدارس و دانشگاهها نهادينه شود.
رسانههاي جمعي از طريق تسهيل بحث و گفتوگوهاي آزادانديشانه در ترويج ارزشهاي مداراگري و روشنکردن خطرات ناشي از بيتفاوتي نسبت به شکلگيري گروههاي متعصب نقش بسيار مهمي بر عهده دارند. در سطح حکومتها، مدارا مستلزم سياستگذاريها و قانونگذاريهاي عادلانه است. در همين راستا دولتها موظفاند که براي عموم مردم فرصتهاي عادلانه دستيابي به امکانات اقتصادي را فراهم کنند.
طرد يا محرومکردن بخشي از جامعه، نااميدي، خصومتورزي و تحجر را بهدنبال خواهد داشت. بديهي است که بدون مدارا، صلحي محقق نخواهد شد و بدون صلح نيز دموکراسي و توسعه و در نهايت آسايش مردمان معنايي نخواهد داشت. اينگونه است که عدالت اجتماعي و مدارا را نميتوان از يکديگر تفکيک کرد. بر اين اساس، مدارا نهتنها وظيفه اخلاقي، بلکه بهنوبه خود يک تعهد سياسي است و به دولتها کمک خواهد کرد تا جوامع انسانيتري را شکل دهند. نقش آموزش در ترويج مداراگري بسيار مهم است...
آموزش موجب ميشود که نگرشهاي پايداري شکل گرفته و جوانان با کسب مهارتهاي لازم، آماده حل مشکلات پيشروي خود شوند؛ مهارتهايي که براي زندگي صلحآميز در کنار ديگران بسيار ضروري است. اين مهم مستلزم رويکردي منسجم به آموزش صلح، حقوق بشر، دموکراسي و تفاهمهاي بينالمللي است. از آموزشهاي مهم در اين حوزه ميتوان به آموزش حقوق، ارزشها، زبانهاي خارجي، سرفصلهاي بين فرهنگي و چندفرهنگي، رويکردهاي جديد در آموزش تاريخ، آموزشهاي تخصصي براي معلمان و ايجاد فضايي دموکراتيک و مدارامنش در کلاسهاي درس اشاره کرد. در کنار ابزارهاي مهمي نظير گفتوگو، مهارتهاي ارتباطي و تبادل نظر، نظرات افراد تأثيرگذار بر افکار عمومي، قانونگذاريهاي حمايتگر و اراده براي زندگي مسالمتآميز در کنار ديگران شرايطي را به وجود خواهد آورد که وضعيت فعلي، از حالت بغرنج خود خارج شود. اولين قدم در آموزش مدارا اين است که افراد ياد بگيرند حقوق و آزاديهاي مشترک آنان چه مواردي است. تقويت شيوههاي روشمند آموزش مدارا کمک ميکند تا ريشههاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي که منجر به نابردباري ميشوند، خشکانده شوند. روز جهاني مدارا فرصتي است براي پذيرش
مسئوليت و طرح خلاقانه توسط رسانههاي جمعي، طراحي برنامههاي ويژه، انتشار و توزيع کتاب، پوستر، ويدئوهاي آموزشي در مورد پرهيز از خشونت و بستههاي آموزشي ويژه معلمان و آموزشگران. علاوهبراين، حمايت از پروژههاي فرهنگي همراه با رويکردهاي تاريخي و منطقهاي به اهميت تنوع فرهنگي و پررنگکردن نقش مدارا در حفظ ميراث فرهنگي جهان کمک خواهد کرد. تقويت گفتوگوهاي سازنده در بين اديان مختلف نيز اهميت دارد. همانگونه که در نشست بارسلون در سال 1994 شکل گرفت، نقش دين در فرهنگ صلح بسيار مهم است. کمااينکه نمايندگان تمامي مذاهب در نشست مذکور مواردي نظير تنفر، تعصب و خشونت را قويا نفي کردند. با گذشت نزديک به 25 سال از شروع فعاليتهاي جهاني در جهت ترويج مدارا، جهان به آنچنان دستاوردي دست نيافته است. جاي افسوس است که براي آگاهسازي عموم مردم، برگزاري کنسرت ژان ميشل ژار و اختصاص اين شعار که «مدارا از خانواده آغاز ميشود»، در روز بزرگداشت خانواده، مهمترين اقداماتي بودهاند که براي ترويج روحيه مداراگري صورت گرفتهاند. نبود رتبهبنديهاي جهاني، برنامههاي عملياتي و پايبندي کشورها به جديگرفتن ساختارسازي براي تقويت مدارا، باعث شده
روز مدارا، در حد يک روز در فصل آلوده پاييز باقي بماند. کمااينکه وضعيت فعلي روابط بينالملل گواه آن است که بسياري از کشورها در حد بزرگداشت نيز هيچ وقعي به اين مناسبت نمینهند. در عرصه فردي آنچه در پيرامون خود ميبينيم نشانههايي است دال بر اينکه ارزشي به نام مدارا در روابط بسياري از ما ايرانيان حکم کيميا را يافته است. اينکه چه عواملي موجب اين وضعيت شده است، يک مسئله است و اينکه ما شهروندان وراي دلايل موجه تا چه اندازه ميتوانيم خود را مسئول بدانيم که در موقعيتهاي بينفردي مدارا و خويشتنداري را اِعمال کنيم، مسئلهاي ديگر است. البته که رفتارهاي مراجع قدرت و تأثيرگذاران بر افکار عمومي نظير سياسيون، هنرمندان و ورزشکاران نقش قابل توجهي در تسهيل مداراگري در بين اقشار مختلف جامعه به عهده دارد، ولي اگر اين تعريف سلامت روان را مبنا قرار داد که سلامت روان چيزي جز مسئوليتپذيري نيست، پس پرواضح است که ما موظفايم ارتباطات خود را با مدارا پيش ببريم. راهدادن به خودرويي که از فرعي وارد خيابان اصلي ميشود، گفتوگوي مسالمتآميز با همسايهاي که حقوق ما را بهکرات ضايع ميکند، برخورد جرئتمندانه و نه پرخاشگرانه با مسافر
بغلدستي در تاکسي که آگاهانه يا ناآگاهانه فضاي شخصي ما را مخدوش کرده، همگي مصداقهاي عيني پايبندي به مدارا هستند:
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا