جمعی از اقتصاددانان و اندیشمندان در مراسم رونمایی از کتابهای «روایت مسعود» و «روایت پرویز» به واکاوی علل عقبماندگی کشور از مقوله توسعه پرداختند
خِرد؛ حلقه گمشده توسعه در ایران
پویش فکری توسعه، کتاب شرق و خانه اندیشمندان علوم انسانی دیروز مراسم رونمایی از کتابهای «روایت مسعود» و «روایت پرویز» را برگزار کردند. در پنل اول این مراسم مسعود نیلی، اقتصاددان، درباره مسئله توسعه در ایران سخن گفت و در پنل دوم چکیدهای از روایت پرویز پیران از مسئله توسعه در ایران مطرح شد.


نسیم مسیبی: پویش فکری توسعه، کتاب شرق و خانه اندیشمندان علوم انسانی دیروز مراسم رونمایی از کتابهای «روایت مسعود» و «روایت پرویز» را برگزار کردند. در پنل اول این مراسم مسعود نیلی، اقتصاددان، درباره مسئله توسعه در ایران سخن گفت و در پنل دوم چکیدهای از روایت پرویز پیران از مسئله توسعه در ایران مطرح شد.
عارضه سرپیچی از علم
مسعود نیلی، اقتصاددان، در شروع سخنرانی خود به کاربرد علم اقتصاد در حل چالشهای کشور اشاره کرد و گفت: «من پیشتر به این باور رسیدهام که علم اقتصاد نوعی شیوه تفکر است. در واقع علم اقتصاد محدود به حوزه اقتصاد نیست، بلکه یک شیوه اندیشیدن است. به نظر من فردی که جامعهشناس است، اگر با مبانی علم اقتصاد آشنایی داشته باشد، در حرفه تخصصی خود نیز تأثیر خواهد پذیرفت. فردی که در حوزه علوم سیاسی فعالیت دارد نیز با آشنایی با مبانی اقتصادی میتواند رویکرد متفاوتی اتخاذ کند. امروزه در دانشگاههای معتبر جهان، در دانشکدههای علوم سیاسی دو رویکرد مشخص وجود دارد. یکی از این رویکردها بسیار به متدولوژی علم اقتصاد نزدیک شده است؛ یعنی علم اقتصاد نهفقط به عنوان مجموعهای از قواعد و ابزار، بلکه به عنوان یک شیوه تفکر تلقی میشود».
او در ادامه میگوید: «علم اقتصاد به انسان شیوهای از تفکر را ارائه میدهد. زمانی که فرد میگوید «میخواهم این کار را انجام دهم»، علم اقتصاد از او میپرسد «منابع انجام این کار از کجا تأمین میشود؟»؛ این پرسش، فرد را وارد یک مسیر مشخص میکند. برخلاف حالتی که ما بخواهیم صرفا به شکل کلی درباره موضوعات و مباحث صحبت کنیم، اقتصاد ما را وادار میکند وارد جزئیات شده و تحلیل کنیم».
این اقتصاددان در ادامه میگوید: «فرض کنید فرد تحصیلکردهای باشد که اقتصاد نخوانده، اما به مسائل توسعه علاقهمند باشد. شما بیایید یک برگ کاغذ جلوی او بگذارید و بگویید ما کشوری داریم با این ویژگیها؛ رتبه دوم در منابع گاز، رتبه چهارم در نفت، از لحاظ منابع گردشگری جزء 10 کشور اول دنیاست و سایر ویژگیهای مشابه. وقتی این کاغذ را نگاه میکند، میگوید: عجب! انگار خداوند عالم هرچه منابع و امکانات بوده، در این کشور گذاشته است! بعد شما کاغذ را از او میگیرید و یک برگه دیگر مقابلش میگذارید و میگویید رشد اقتصادی این کشور چنین است، وضعیت سرمایهگذاری چنان است، نرخ تورم این است، بازار کارش اینگونه است، توزیع درآمد و سطح فقرش به این شکل است. آن فرد در پاسخ میگوید این نمیتواند همان کشور قبلی باشد! این دو تصویر با هم نمیخوانند. اما اگر آن فرد اقتصاد خوانده بود، میگفت مشخصات صفحه اول مهم نیست؛ من کشورهایی را میشناسم که هیچکدام از این منابع را ندارند، اما امروز توسعهیافته هستند». نیلی با طرح این پرسش که چرا کشور به این وضعیت دچار شده است، پاسخ میدهد: «اولین موضوعی که باید در نظر گرفته شود، این است که در حکمرانی کشور تا چه میزان از علم استفاده میشود و علم چه جایگاهی در تصمیمگیریها دارد؟ دوم اینکه تا چه حد از تجربه جهانی استفاده شده است؟ پاسخ به این سؤالات مشخص است و ما از این منابع بسیار کم استفاده کردهایم».
این اقتصاددان در ادامه میپرسد: «پرسش سوم این است که آیا خودتان به تجربه داخلی و علم شخصی رسیدهاید؟ پاسخ این است که کشور تاکنون بهطور شفاف نگفته در چه زمینههایی اشتباه کرده و چه درسهایی گرفته است؛ همهچیز در حالت ابهام و دوگانگی باقی مانده است».
نیلی در ادامه تأکید میکند: «هنوز در کشور درباره مبانی علم اقتصاد اجماع نداریم و آن را با تردید و برداشتهای متضاد مینگریم و اقتصاد کشور وابستگی شدید به منابع طبیعی دارد و عملکرد دولت وابسته به قیمت نفت است و مدیریت ما شبیه کشاورزی سنتی شده که به باران وابسته است». این اقتصاددان همچنین توضیح میدهد: «ریشه مشکل، واگرایی و ناهماهنگی میان متفکران کشور است که هنوز بر سر اصول اولیه علم اقتصاد به اجماع نرسیدهاند و اگر این وضعیت اصلاح نشود، کشور در آستانه بحران قرار خواهد گرفت».
این اقتصاددان میگوید: «در کشور ما بهجای تکیه بر اصول علمی پذیرفتهشده جهانی، بیشتر بر مکتبگرایی تأکید میشود. ما هنوز نتوانستهایم از علم اقتصاد همانطور که در دانشگاههای معتبر دنیا آموزش داده میشود، بهرهبرداری کنیم. در حالی که علم اقتصاد باید مبنای تصمیمگیری باشد، آن را به عنوان نسخهای واحد برای اداره کشور نمیپذیریم و هنوز در مرحلهای هستیم که به اصول اولیه و پایههای علمی تردید داریم، حتی در میان خود اقتصاددانان».
نیلی تأکید میکند: «نظام حکمرانی نیز بهجای اتکا بر تحلیلهای منسجم و علمی، به شکل اقتضایی و براساس منابع موجود عمل میکند؛ در زمان وفور منابع فعال و در زمان کمبود منفعل میشود». او هشدار میدهد: «اگر این روند ادامه یابد و متفکران کشور به تحلیل مشترک مبتنی بر دانش تخصصی نرسند، کشور با مشکل مواجه خواهد شد».
این اقتصاددان سال ۱۴۰۴ را نقطهای سرنوشتساز میداند که میتواند سرآغاز بازسازی یا نشانهای از چالشی جدی باشد. نیلی در ادامه میگوید: «ما از ببرهای آسیای شرقی سخن میگوییم؛ کرهجنوبی، تایوان، سنگاپور، هنگکنگ و... . حال اگر با دقت بیشتر به تفاوتهای بین کره و تایوان نگاه کنیم، متوجه میشویم که این دو کشور اصلا شبیه هم نیستند. من سر کلاس به دانشجویانم میگویم شباهت ظاهری این دو کشور مانند نژاد زرد در نگاه سطحی ماست؛ ما ممکن است تصور کنیم آنها شبیه به هم هستند، اما آنها خودشان بین یکدیگر تفاوتهای جدی قائل هستند». او در ادامه توضیح میدهد: «این تفاوت ناشی از کاربرد متفاوت علم اقتصاد است، نه اینکه اساس علم اقتصاد متفاوت باشد. علم اقتصاد برای جامعهای بسامان نیست؛ درست مانند علم پزشکی که برای بیماران است، نه برای افراد سالم. اتفاقا در جایی که بیماری بیشتر است، نیاز به پزشک و طبابت بیشتر است». او همچنین تأکید میکند: «تفاوت در نتایج توسعه به نحوه بهکارگیری علم اقتصاد بازمیگردد، نه تفاوت در خود علم».
این اقتصاددان از نبود اجماع میان متفکران ایرانی و نبود تحلیل مشترک انتقاد میکند و هشدار میدهد که بدون رسیدن به این تحلیل، کشور در شرایط سختی قرار میگیرد و سال ۱۴۰۴ را نقطهای تعیینکننده میداند که میتواند به سوی توسعه یا فقر منتهی شود.
این اقتصاددان تصریح میکند: «هویت ما اقتصاددانان از علم اقتصاد نشئت میگیرد و تا زمانی که در درون خود نسبت به این علم دچار تردید باشیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نظام حکمرانی بهدرستی عمل کند. متأسفانه ما هنوز از مرحلهای عبور نکردهایم که اصول اولیهای که جهان به آن رسیده و علم اقتصاد آن را پذیرفته، برای ما نیز پذیرفتنی باشد. همان اصولی که ما تصمیمگیرندگان را به دلیل رعایتنکردن آنها نقد میکنیم، خود ما نیز در معرض نپذیرفتن آنها هستیم. باید عرض کنم که تا زمانی که نتوانیم این موضوع را حل کنیم، وضعیت بهبود نخواهد یافت». نیلی تأکید میکند: «اکنون در نقطهای قرار داریم که دیگر نخ آخر پاره شده و باید بسیار مراقب باشیم. سال آینده از ما خواهند پرسید که در سال ۱۴۰۴ کجا بودیم و چه کردیم؟ کشور با سرعت رو به جلو یا عقب حرکت میکند و پاسخگویی در قبال عملکرد ما بر عهده خودمان است، نهفقط دیگران. همه باید به تصمیمگیرندگان بگوییم که این مسیر اشتباه است و باید مسیر دیگری را در پیش بگیرند، اما متأسفانه هنوز همان حرفهای قدیمی و تکراری را میشنویم، انگار که هیچ تغییری رخ نداده است».
گرفتاری جامعه پر از تناقض
پرویز پیران، جامعهشناس نیز در نشست رونمایی از کتاب روایت پرویز گفت: «در طول تاریخ ایران، از زمان شهر سوخته تا امروز، هرگز زمینه پیشرفت به اندازه امروز مهیا نبوده است اما متأسفانه این زمینهسازی تاکنون به نتیجه مطلوب نرسیده است؛ چراکه ایران همواره سرشار از تناقض بوده است و این تناقضها در تمام شئون زندگی ما ایرانیان وجود دارد».
او در ادامه میگوید: «ایران اکنون در آستانه تغییر است، اما دوره گذار تلخ و دشواری را تجربه کرده و تناقضات عمیق فرهنگی را نمایان کرده است. در حال حاضر نسل جوان به دلیل کدورتها و کمتوجهی رسانهها از فرهنگ شفاهی دور شده و گفتوگوی ملی شکل نمیگیرد و از سویی توانایی تعمیمدادن مسائل در ایران محدود و دادهها ناقص است». او در ادامه تأکید میکند: «خرد جمعی تاریخی ایران، اگرچه پرتناقض بوده، اکنون به دلیل مدرنیته ناسازگار و بحران هویت به ضعف و سردرگمی رسیده است و نبود صمیمیت در ایجاد خرد جمعی از مشکلات مهم ایران است».
این جامعهشناس در ادامه تأکید میکند: «زندگی ما ایرانیان همیشه همراه با حضور دوست و دشمن بوده که از خانواده شروع شده و به اجتماع گستردهتر سرایت کرده است. این دشمنی همواره حاضر بوده و ما ناچار به کنار آمدن با آن هستیم. بنابراین، وقتی کوچکترین اقدامی انجام میدهیم، واکنشهای شدیدی دریافت میکنیم». پیران ادامه میدهد: «من معتقدم زنان میتوانند نقش مهمی در توسعه ایران داشته باشند. جوهره زن ایرانی در طول تاریخ بارها از سختیها و فشارها عبور کرده و همواره پیشبرنده جامعه بوده است، اما متأسفانه این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است».
این جامعهشناس به تروماهای جمعی ایرانیان اشاره کرده و میگوید: «اگر به مفهوم تروما نگاه کنیم، یعنی تجربه شدیدترین آسیبها مانند مرگ، نابودی و گسستگی وجود، درمییابیم که همه جوامع، از جمله جامعه ما، تاریخی سرشار از تروما و رنج دارند. ما جزیرهای جداافتاده نیستیم اما ایران به دلیل تاریخ پیچیده و تنوع فرهنگی زیاد، یکی از کشورهای با بالاترین میزان تروماست. اختلافات قومی و منطقهای چالشبرانگیزند، اما ریشهها در ایران به هم پیوستهاند و جدایی کامل دشوار است».
این جامعهشناس تأکید میکند: «متأسفانه ایران در ۱۵۰ سال گذشته با مشکلات فراوانی مواجه بوده است. مدرنیته، زبان زندگی امروز بشر است و اجتنابناپذیر؛ اما مسئله اصلی نحوه مواجهه ما با آن است. متأسفانه بسیاری از داشتهها و ارزشهای ما به آسانی از دست رفتهاند که این موضوع از نگرانیهای اصلی من است». در این نشست همچنین زهرا کریمی، صاحبنظر حوزه اقتصاد، با بیان اینکه اقتصاد و سیاست دو مقوله جدانشدنی از یکدیگر هستند، به موضوع حکمرانی پرداخت و گفت: نهاد حکمرانی در نهایت بر اقتصاد غلبه میکند و این مسئله در اقتصاد نهادگرا بررسی شده است. در واقع میتوان گفت مهمترین شاخص کارآمدی نظام حکمرانی رشد اقتصادی و رفاه مردم است.
کریمی در ادامه صحبتهای خود و توضیح نگرش اقتصادی منعکسشده در کتاب روایت مسعود گفت: از منظر نیلی رشد بلندمدت اقتصادی با کاهش پایدار فقر موضوعی است که باید در افق دید هر اقتصاددان بوده و به صورت کلی، سیاست در خدمت اقتصاد باشد. کریمی با بیان اینکه نیلی معتقد است که در کشور ایران نظام حکمرانی وجود دارد، افزود: به اعتقاد نیلی، مشکلات زنجیره حکمرانی در کشور موجب شده است که در امر مسئولیتپذیری دچار مشکل شویم. اقتصاد گیاهی است که ریشه آن در سیاست است و گسل بزرگ میان سیاست و اقتصاد در ایران یکی از موانع اصلی است. در بخش دیگری از این نشست محمد بهشتی شیرازی، معاون سابق وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، به انتقاد از غفلت از توجه به موضوعات دیگر در بررسی توسعه و توجه صددرصدی به اقتصاد پرداخت و گفت:
در بررسی عوامل توسعهای در کشور، موضوع «زمینه» نادیده گرفته شده است. اکثر افرادی که در بحثهای مربوط به توسعه مشارکت میکنند، علم اقتصاد را به عنوان تنها راهحل رسیدن به توسعه مطرح میکنند و از نقش مؤثر علوم دیگر مثل تاریخ، فرهنگ و علوم اجتماعی غفلت میکنند. ایران کشوری است که هفت هزار سال سابقه شهرنشینی دارد.
بهشتی شیرازی در پایان صحبتهای خود که سراسر به اهمیت بررسی تاریخ ایران در عرصههای مختلف پرداخته بود، گفت: پس از حمله مغول و طی جنگهای مختلف، ایران توانسته است به بازپروری خود ادامه دهد و در واقع این سرزمین بوده که توانسته است معماهای زیستیاش را در مراتب مختلف حلوفصل کند. ما هیچ تمدن دیگری را نمیتوانیم نام ببریم که بعد از گذراندن بحرانهای بزرگ، همچنان در قید حیات باشد و این خاصیت ایران نباید در بررسی راههای رسیدن به توسعه مغفول بماند.