سفرنامه ابن فضلان مردهخواران و مردان شمالی
ساسان گلفر

موضوع کشف لباسهایی بر تن وایکینگهای دفنشده در بیرکا و گاملا اوپسالا در سوئد که کلمات «الله» و «علی» بر آنها نقش بسته شده است، در هفته گذشته در بسیاری از رسانهها، از جمله در گاردین، ایندیپندنت و بیبیسی مطرح شده است. پیش از این هم اشیائی با نقوش اسلامی در گورهای وایکینگها پیدا شده بود که به شیوه غارتگری مرسوم در میان اقوام شمالی دوران قرون وسطا نسبت داده میشد، ولی یافتن نقوش و شکلهای هندسی کوفی روی نقره و نوارهای ابریشم به این شکل نشان میدهد که این موضوع با نوعی ارتباط فرهنگی مرتبط است. محققان در بازنگری، لباسهایی را که در مدت زمان معینی نگهداری میشدند، بررسی میکردند. آنها در ابتدا در سوئد یافت شدند. آنیکا لارسون، پژوهشگر باستانشناسی و متخصص نساجی دانشگاه اوپسالا، به بیبیسی گفته که در ابتدا او نمیتوانست این نمادها را درک کند تا آنکه به یاد آورده بود طرحهای مشابهی را در اسپانیا و در پارچههای مربوط به اقوام مور شمال آفریقا دیده است. بهاینترتیب او به نام «علی» رسیده که هنگامی که در آینه دیده شود، کلمه «الله» در آن دیده میشود. تماس وایکینگها با دنیای اسلام واقعیتی ثابتشده است. بیش از یکصدهزار سکه نقره درهم اسلامی در یافتههای باستانشناسی دوران وایکینگها در اسکاندیناوی کشف شده است. همچنین، به نوشته گاردین، تجزیه و تحلیل DNA گورهای وایکینگها نیز نشان داده است که در برخی از آنها افرادی بودهاند که از «ایران» آمدهاند. عجیب اینکه در هیچیک از این گزارشها و تحلیلها و تفسیرهای رسانههای غربی به یک مورد کاملا مشخص اشاره نشده است. بسیاری این را خوانده، شنیده و حتی (در فیلمی) دیدهاند که شخصیتی با نام ابن فضلان - که عدهای از تاریخدانان او را عرب و عدهای دیگر عجم (ایرانی) میدانند- در اوایل قرن چهارم هجری و در زمان خلیفه مقتدر عباسی از بغداد تا آسیای مرکزی و شمال دریای خزر را درنوردیده و تا ماوراءالنهر و دستکم مسکو و بعد دستکم تا بخشهایی از اسکاندیناوی پیش رفته است. گفته میشود «سفرنامه ابن فضلان» قابلاعتمادترین مرجع در مورد شیوه زیست و آداب و رسوم مردم آن مناطق از جمله صقالبه (اسلاوها)قرون وسطا بوده است. در تواریخ چنین آمده است که سفر ابن فضلان بر اساس درخواست شاه صقالبه (درواقع پادشاه بلغارهای ولگا) از مقتدر، خلیفه عباسی، برای فرستادن عدهای بهمنظور تعلیم احکام فقهی و دین اسلام، ساختن مسجد، نصب منبر و خواندن خطبه و کمک در ساختن قلعهای که مسلمانان را از حمله خزرها حفظ کند، انجام شد. مایکل کرایتون (2008-1942) رماننویس، فیلمنامهنویس و کارگردان آمریکایی، در سال 1976 رمانی به نام «مردهخواران» (Eaters of the Dead) بر اساس سفرنامه ابن فضلان نوشت و در آن از سفر ابن فضلان همراه با مردان شمالی برای مقابله با آخرین بازماندگان «وندال»های اسکاندیناوی، قومی آدمخوار با شیوه زیست مادرسالاری که مردم آن نواحی را به وحشت انداخته بودند، سخن به میان آورد. در سال 1999 فیلمی با نام «سیزدهمین سلحشور»، به کارگردانی جان مکتیرنان و با بازی آنتونیو باندراس اسپانیایی در نقش ابن فضلان بر اساس این رمان مایکل کرایتون ساخته شد و طبیعتا داستان دراماتیزهشده کرایتون را به تناسب رسانه سینما هیجانانگیزتر از پیش عرضه کرد. اینکه داستان مایکل کرایتون تا چه حد به واقعیت نزدیک بوده، اینکه ابن فضلان واقعا تا کجا پیش رفته، اینکه آیا ممکن است اجساد دارای DNA ایرانی و نقوش اسلامی و کوفی کشفشده به فرزندان وی یا شاید خود وی تعلق داشته باشد، مشخص نیست، اما داستان وی لااقل یک نمونه از ارتباطات فرهنگی میان دنیای اسلام و مردان شمالی را بازگو میکند.
موضوع کشف لباسهایی بر تن وایکینگهای دفنشده در بیرکا و گاملا اوپسالا در سوئد که کلمات «الله» و «علی» بر آنها نقش بسته شده است، در هفته گذشته در بسیاری از رسانهها، از جمله در گاردین، ایندیپندنت و بیبیسی مطرح شده است. پیش از این هم اشیائی با نقوش اسلامی در گورهای وایکینگها پیدا شده بود که به شیوه غارتگری مرسوم در میان اقوام شمالی دوران قرون وسطا نسبت داده میشد، ولی یافتن نقوش و شکلهای هندسی کوفی روی نقره و نوارهای ابریشم به این شکل نشان میدهد که این موضوع با نوعی ارتباط فرهنگی مرتبط است. محققان در بازنگری، لباسهایی را که در مدت زمان معینی نگهداری میشدند، بررسی میکردند. آنها در ابتدا در سوئد یافت شدند. آنیکا لارسون، پژوهشگر باستانشناسی و متخصص نساجی دانشگاه اوپسالا، به بیبیسی گفته که در ابتدا او نمیتوانست این نمادها را درک کند تا آنکه به یاد آورده بود طرحهای مشابهی را در اسپانیا و در پارچههای مربوط به اقوام مور شمال آفریقا دیده است. بهاینترتیب او به نام «علی» رسیده که هنگامی که در آینه دیده شود، کلمه «الله» در آن دیده میشود. تماس وایکینگها با دنیای اسلام واقعیتی ثابتشده است. بیش از یکصدهزار سکه نقره درهم اسلامی در یافتههای باستانشناسی دوران وایکینگها در اسکاندیناوی کشف شده است. همچنین، به نوشته گاردین، تجزیه و تحلیل DNA گورهای وایکینگها نیز نشان داده است که در برخی از آنها افرادی بودهاند که از «ایران» آمدهاند. عجیب اینکه در هیچیک از این گزارشها و تحلیلها و تفسیرهای رسانههای غربی به یک مورد کاملا مشخص اشاره نشده است. بسیاری این را خوانده، شنیده و حتی (در فیلمی) دیدهاند که شخصیتی با نام ابن فضلان - که عدهای از تاریخدانان او را عرب و عدهای دیگر عجم (ایرانی) میدانند- در اوایل قرن چهارم هجری و در زمان خلیفه مقتدر عباسی از بغداد تا آسیای مرکزی و شمال دریای خزر را درنوردیده و تا ماوراءالنهر و دستکم مسکو و بعد دستکم تا بخشهایی از اسکاندیناوی پیش رفته است. گفته میشود «سفرنامه ابن فضلان» قابلاعتمادترین مرجع در مورد شیوه زیست و آداب و رسوم مردم آن مناطق از جمله صقالبه (اسلاوها)قرون وسطا بوده است. در تواریخ چنین آمده است که سفر ابن فضلان بر اساس درخواست شاه صقالبه (درواقع پادشاه بلغارهای ولگا) از مقتدر، خلیفه عباسی، برای فرستادن عدهای بهمنظور تعلیم احکام فقهی و دین اسلام، ساختن مسجد، نصب منبر و خواندن خطبه و کمک در ساختن قلعهای که مسلمانان را از حمله خزرها حفظ کند، انجام شد. مایکل کرایتون (2008-1942) رماننویس، فیلمنامهنویس و کارگردان آمریکایی، در سال 1976 رمانی به نام «مردهخواران» (Eaters of the Dead) بر اساس سفرنامه ابن فضلان نوشت و در آن از سفر ابن فضلان همراه با مردان شمالی برای مقابله با آخرین بازماندگان «وندال»های اسکاندیناوی، قومی آدمخوار با شیوه زیست مادرسالاری که مردم آن نواحی را به وحشت انداخته بودند، سخن به میان آورد. در سال 1999 فیلمی با نام «سیزدهمین سلحشور»، به کارگردانی جان مکتیرنان و با بازی آنتونیو باندراس اسپانیایی در نقش ابن فضلان بر اساس این رمان مایکل کرایتون ساخته شد و طبیعتا داستان دراماتیزهشده کرایتون را به تناسب رسانه سینما هیجانانگیزتر از پیش عرضه کرد. اینکه داستان مایکل کرایتون تا چه حد به واقعیت نزدیک بوده، اینکه ابن فضلان واقعا تا کجا پیش رفته، اینکه آیا ممکن است اجساد دارای DNA ایرانی و نقوش اسلامی و کوفی کشفشده به فرزندان وی یا شاید خود وی تعلق داشته باشد، مشخص نیست، اما داستان وی لااقل یک نمونه از ارتباطات فرهنگی میان دنیای اسلام و مردان شمالی را بازگو میکند.