پساملیگرایی قاره سیاه
«بالاتر از سیاهی» مجموعهای است از بهترین داستانهای کوتاه معاصر آفریقا که شامل داستانهایی متفاوت از ادبیات بکر قاره رمزورازهاست. هلون هابیلا در مقدمه خود بر کتاب، به خلأ شناختی مخاطبان، اعم از منتقدان دانشگاهی و خوانندگان عادی میپردازد و مینویسد: «در کمال یأس و نه شگفتی، همگی با رمان «همه چیز فرو میپاشد» کارشان را شروع کرده یا به پایان میبرند.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: «بالاتر از سیاهی» مجموعهای است از بهترین داستانهای کوتاه معاصر آفریقا که شامل داستانهایی متفاوت از ادبیات بکر قاره رمزورازهاست. هلون هابیلا در مقدمه خود بر کتاب، به خلأ شناختی مخاطبان، اعم از منتقدان دانشگاهی و خوانندگان عادی میپردازد و مینویسد: «در کمال یأس و نه شگفتی، همگی با رمان «همه چیز فرو میپاشد» کارشان را شروع کرده یا به پایان میبرند.
گویی از سال 1958 به بعد چیزی در آفریقا نوشته نشده است». از اینرو است که او در این مجموعهداستان میکوشد تا نویسندگانی را بشناساند که از آنها با تعبیر «نسل سوم نویسندگان آفریقا» یاد میشود؛ نویسندگانی که پائول زلزا، منتقد ادبی، در مقاله مشهورش توصیف جالبی از آنها ارائه میدهد: «در هیچ جایی از ادبیات آفریقا در قرن بیستم، قابلیت چندبعدی و چندپارگی مثل آثار نویسندگان دهه 1960 واضح نیست؛ نویسندگانی که شکوفایی قدرت خلاقیتشان در دهههای 1980 و 1990 مقارن با دوران بحران فراگیر پسااستعماری و برتری نظریه پسااستعماری بود». این منتقد معتقد است در آثار این نسل «ترکیبی از تنفر نسبت به استعمار و بدگمانی به مفهوم ملیگرایی» به چشم میخورد؛ چیزی که آثار نسلهای گذشته و ناراضی از رؤیای عقیم آزادی و تعارضات فرهنگی استعمار را برمیانگیخت. این نسل جدید، بهزعم زلزا، چشماندازهای جهانشمولتری از اوضاع آفریقا و تولیدات فرهنگی و ذهنیتهای طبقاتی داشتند.
هابیلا بر این اساس، این نسل از نویسندگان آفریقا را «پساملیگرا» میخواند و این عبارت دامبودزو مارچرا را توصیفگر رویکرد ادبی آنان میداند که «اگر برای قوم و نژاد خاصی نویسنده هستید، پس لعنت به شما!». هابیلا معتقد است این نسل از نویسندگان آفریقایی توانایی بسیاری برای رهایی از وسواسهای غالب و اجباری اسلاف خود نسبت به مسائل ملی و سیاستهای داخلی دارند؛ «وسواسی که گاه به سود ادبیات قاره سیاه بوده، اما وبال جاهطلبی فردی نویسنده آفریقایی شده است». این گرایش به موضوعات پساملیگرایانه در رمانهای متأخر با پیرنگ سفر و هویت فردی کاملا مشهود است. البته هابیلا به انتقاداتی که به این نسل وارد است نیز اشاره میکند؛ اینکه دوری از پیرنگهای سنتی اتهاماتی را به این نسل وارد کرده؛ اتهام ایدئولوژیکنبودن که در نظر هابیلا، «شاید در حکم فقر و فقدان عامدانه ایدئولوژی، در نوع خودش، ایدئولوژی مفیدی باشد». هابیلا همچنین به برتری رمان بر داستان کوتاه بهعنوان یک حقیقت تلخ انکارناپذیر اشاره میکند و میگوید برخی از بهترین نویسندگان آفریقا اصلا داستان کوتاه نمینویسند و آن را در جایگاه دوم قرار میدهند. شاهد مثالش هم یکی از بهترین مطالعات ادبی در حوزه نقد ادبیات آفریقا از سال 1958 تا 1970 است؛ کتاب معروف «ظهور داستان آفریقایی» اثر چارلز لاوسن (1971) که تقریبا هیچ اشارهای به داستان کوتاه ندارد.
هابیلا در کنار نویسندگان سرشناسی از نسل قبل همچون عبدالرزاق گورنا، برنده نوبل ادبیات (2021) و آلکس لگوما، ما را به بزم آثاری متنوع از سبک و ساختار نویسندگان شاخص قاره آفریقا دعوت میکند: دامبودزو مارچرا، رشیده الچارنی، لیلا لعلمی، فاتو دیومه، الوفمی تری، منصوره غزالدین و دیگران، که هریک ما را به سبک خود به گوشهای از آفریقا میبرند، به جایی که بالاتر از سیاهی است.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.