ساختمانهای فرهنگی و ورزشی میراث فراموششده معماری نفتی
به تبع اعطای امتیاز دارسی در سال 1901 جستوجو برای کشف و بهرهبرداری از نفت در غرب و جنوب غرب ایران انجام شد که در نهایت پس از حدود هفت سال ناکامی، در سال 1908، نفت در میزانی که سرمایهگذاری در آن سودآور بود، در مسجد سلیمان به دست آمد.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
سیدعلیرضا سیدی-پژوهشگر دکتری معماری دانشگاه تگزاس تک: به تبع اعطای امتیاز دارسی در سال 1901 جستوجو برای کشف و بهرهبرداری از نفت در غرب و جنوب غرب ایران انجام شد که در نهایت پس از حدود هفت سال ناکامی، در سال 1908، نفت در میزانی که سرمایهگذاری در آن سودآور بود، در مسجد سلیمان به دست آمد. بهاینترتیب شرکت نفت انگلیس و پرشیا شکل گرفت که با تغییر نام پرشیا به ایران در جوامع بینالمللی به شرکت نفت انگلیس و ایران تبدیل شد که حدود 50 سال صنعت نفت ایران را در قبضه داشت که سهامدار عمده آن دولت بریتانیا بود. پس از ملیشدن صنعت نفت ایران، شرکت یادشده به بریتیشپترولیوم تغییر نام داد و در ایران نیز شرکت ملی نفت ایران پدید آمد که در بسیاری از موارد میراثدار همان اصول شرکت انگلیسی بود، به نحوی که تا به امروز نیز برخی از این اصول ادامه یافته است.
با کشف نفت در جنوب غرب ایران سبک جدیدی از سکونت در این مناطق شکل گرفت. در شمال شرق و جنوب خوزستان به ترتیب شهرهای مسجد سلیمان و آبادان پدید آمدند که شکلگیری و توسعه آنها بیش از هر عاملی، تحت تأثیر نفت بود. در واقع مسجد سلیمان به تبع برخورداری از ذخایر نفتی درخورتوجه و حفر چاههای نفتی، به مرکز استخراج نفت تبدیل شد؛ بهطوریکه در بدو پیدایش میدان نفتون و در اسناد انگلیسیزبان در برخی موارد Oil Fields نامیده میشد. آبادان نیز ناشی از برپایی پالایشگاه نفت و زیرساختهای حملونقل به محل پالایش و انتقال نفت تبدیل شد. این پالایشگاه در سالهای اواخر دهه 1940 (اواخر دهه 1320)، بزرگترین پالایشگاه دنیا بود و داراییهای بریتانیا در این شهر، بیشترین سرمایهگذاری منفردش در خارج از مرزهای بریتانیا به حساب میآمد.
آنچه درباره این دو شهر تأملبرانگیز است، نبود سابقه چشمگیر سکونت بلندمدت در این مناطق پیش از کشف نفت است. درواقع مسجد سلیمان با قرارگیری در دامنه کوههای زاگرس به لحاظ دسترسی و ارتباطات بسیار شرایط نامناسبی برای رشد و توسعه داشت. اراضی این منطقه صرفا بخشی از زمینهای ایل بختیاری بود که در فصول مختلف ممکن بود میزبان سکونت آنها باشد؛ مسئلهای که البته چالشهایی نیز در زمینه مالکیت زمینها به همراه داشت. آبادان نیز اگرچه شورهزاری غیرمسکون بود که در لبه خلیج فارس قرار داشت، بهتازگی برخی از پژوهشگران، غیرمسکون و حتی شورهزار بودن آبادان را یکی از روایتهای جانبدارانه و ناراستیهای تاریخنگاران بریتانیایی دانستهاند. با این حال نمیتوان از مدنیت، شهریت و توسعه این منطقه تحت تأثیر نفت چشمپوشی کرد.
بهاینترتیب در کمتر از نیمقرن شهرهای مسجد سلیمان و آبادان بهسرعت گسترش یافتند. برخی مناطق شرکتی مانند محله بریم در آبادان به الماس تمام محلات مسکونی تبدیل شدند که گویی آن را درست از بیرمنگام برداشته و در آبادان گذاشتهاند. همزمان محلات دیگری نیز بودند که وضعیتی بسیار اسفناک داشتند، آنطورکه محله کاغذآباد هیچ چیزی نداشت، نه یک حمام، نه حتی یک درخت و یک فلاسک چای! درواقع ناشی از ساختار طبقاتی شرکت نفت، نوعی تفکیک طبقاتی-نژادی در محل زیست و سطح خدمات اجتماعی کارکنان وجود داشت، به طوری که کیفیت زندگی کارکنان انگلیسی، کارکنان ایرانی، کارگران ایرانی و ایرانیان غیرشاغل در شرکت (بهویژه در آبادان) تفاوتی چشمگیر داشت؛ آنچنان که آنها در شهرکهایی منزوی زندگی میکردند و گویی جز اشتغال پیرامون نفت اشتراک بیشتری نداشتند.
در چنین زمینهای که هم شهرها نوظهور بودند و هم تفکیک طبقاتی-نژادی در آنها انجام شده بود، رفتهرفته زیرساختهای رفاهی نیز شکل گرفتند که ازجمله آنها میتوان به باشگاهها اشاره کرد. باشگاهها افزون بر اینکه مکانهایی برای گردهمایی و تعامل کارکنان بودند، عمدتا نقش مرکز محله را در محلات این شهرهای برنامهریزیشده ایفا میکردند، چراکه در این شهرها، توسعه ارگانیک چندان معنا نداشت و شرکت مسیر توسعه را جهت میداد. بهاینترتیب باشگاهها از نقشی مهم و نمادین برخوردار بودند که در بسیاری موارد میزبان سینما و ورزش، دو عنصر فوقالعاده مهم برای شرکت نیز بودند. بااینهمه به موزات، سینماهای مستقل و باشگاههای ورزشی متمرکز بر یک ورزش خاص نیز شکل گرفتند که شرکت سعی میکرد با توسعه هرچه بیشتر آنها، کارکنان را به حضور و فعالیت در آنها ترغیب کند.
بهاینترتیب، سینما به یکی از فعالیتهای محبوب و ماندگار ایرانیان بدل شد که با خلع ید شرکت از میان نرفت، به طوری که آبادان در سالهای دهه ۱۳۴۰، 28 سینمای عمومی بزرگ داشت که بالاترین آمار در میان شهرهای ایران بود. همچنین تعدد سینماگران نامآشنای متولد یا بزرگشده در مناطق نفتخیز گواهی بر این مدعاست. افرون بر سینما، در ورزش نیز نقش شرکت انکارناپذیر است. درواقع ناشی از ارتباط با کارکنان انگلیسی، ایرانیان با ورزشهای غربی ازجمله فوتبال، کریکت، گلف، تنیس، هاکی و اسکواش آشنا شدند. همچنین سوارکاری، قایقرانی و شنا نیز از دیگر ورزشیهایی بودند که در مناطق نفتخیز مورد استقبال قرار داشتند. بهویژه درباره فوتبال، تعداد تیمها و فوتبالیستهای جنوبی، سبک بازی خاص پا به توپ و تکنیکی آنها و شیوه متفاوت تشویقکردن تماشاگران هویتی منحصربهفرد ایجاد کرده است.
دراینبین برای انجام هریک از این فعالیتها، زیرساختهای مورد نیاز تأمین شده بود؛ زیرساختهایی که برخی تا به امروز به حیات خود ادامه دادهاند و برخی نیز دیگر صرفا به خاطرات تعلق دارند. این زیرساختها که به طور خاص ساختمانهای درخورتوجهی را نیز در بر میگیرند، در تاریخنگاری معماری ایران چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. درواقع، با وجود مورد توجه قرارگرفتن میراث نفتی، این توجه عمدتا به نحوه شکلگیری و محلهبندی شهرهای نفتی یا معماری مسکونی محدود شده است و بسیاری از ساختمانهای عمومی، بهویژه باشگاهها، سینماها و ورزشگاهها نادیده انگاشته شدهاند. پژوهش در این حوزه، علاوه بر ارائه روایتهایی جدید از چگونگی فعالیتهای فرهنگی و ورزشی در مناطق نفتخیز و نقش ساختمان آنها در توسعه محلات شهرهای نفتی، میتواند میراث معماری برخی از پیشرفتهترین مراکز فرهنگی و متقدمترین زیرساختهای ورزشی ایران را معرفی کند و مورد مطالعه قرار دهد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.