پایان عصر تعادل، آغاز امپراتوری مدرن از چندجانبهگرایی تا هژمونی یکجانبه آمریکا
بازتعریف نظم جدید و نقش ترامپ در تثبیت آن
جهان امروز در حال عبور از یکی از پرتنشترین و سرنوشتسازترین مراحل تاریخ معاصر خود است. نظمی که پس از جنگ جهانی دوم و بهویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت؛ نظمی مبتنی بر چندجانبهگرایی، همکاری بینالمللی، نهادهای فراملی و توازن قدرت، اکنون در حال فروپاشی است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
محسن شریفخدائی
جهان امروز در حال عبور از یکی از پرتنشترین و سرنوشتسازترین مراحل تاریخ معاصر خود است. نظمی که پس از جنگ جهانی دوم و بهویژه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت؛ نظمی مبتنی بر چندجانبهگرایی، همکاری بینالمللی، نهادهای فراملی و توازن قدرت، اکنون در حال فروپاشی است. قدرتهای نوظهور، بحرانهای اقلیمی، جنگهای نیابتی و منطقهای، شکافهای تکنولوژیک و بیاعتمادی به نهادهای بینالمللی، همگی نشانههایی از پایان یک عصر و آغاز عصری دیگرند.
در این گذار تمدنی، ایالات متحده آمریکا، بهویژه تحت رهبری دونالد ترامپ، نقشی محوری و تعیینکننده ایفا کرده است. ترامپ نهتنها از فروپاشی نظم پیشین استقبال کرده، بلکه با مجموعهای از اقدامات نمادین، ساختاری و تهدیدآمیز، در حال بازتعریف نظم جهانی جدید صرفا به نفع آمریکاست؛ نظمی که دیگر بر پایه گفتوگو و اجماع نیست، بلکه براساس اطاعت، فشار و سلطه بنا شده است.
در این نظم جدید، مفاهیمی مانند «ابرقدرت»، «رهبری اخلاقی» و «همکاری بینالمللی» جای خود را به «امپراتوری مدرن»، «اقتصاد تسلیحاتیشده» و «هژمونی یکجانبه» دادهاند. تصویری است از جهانی که در آن آمریکا نهتنها یک بازیگر قدرتمند، بلکه مرکز تصمیمگیری و اعمال سلطه در همه ابعاد -نظامی، اقتصادی، فرهنگی و نمادین- شده است.
ترامپ در نخستین دوره ریاستجمهوری خود با شعار «پایان جنگهای بیپایان» وارد کاخ سفید شد، اما در دوره دوم، با مجموعهای از اقدامات نمادین و ساختاری، مسیر آمریکا را به سمت بازسازی نوعی امپراتوری مدرن سوق داده است. از تغییر نام وزارت دفاع به «وزارت جنگ» تا تهدید متحدان سنتی مانند کانادا و اروپاییها، او نشان داد که نظم جهانی مطلوبش نه بر پایه همکاری، بلکه براساس اطاعت و سلطه بنا شده است.
یکی از ویژگیهای بارز نظم ترامپی، بیپروایی در تهدید حتی نزدیکترین متحدان است. ترامپ تهدید کرد که کانادا میتواند «ایالت ۵۱ آمریکا» شود؛ اظهاری هرچند نمادین، اما نشاندهنده ذهنیت توسعهطلبانه و بیاعتنایی به مرزهای سنتی دیپلماسی بود. او کشورهای اروپایی را بارها به «سواری مجانی» در ناتو متهم کرد و خواستار افزایش بودجه نظامی آنها شد، در غیراینصورت تهدید به کاهش تعهدات امنیتی آمریکا کرد. همچنین با خروج از توافقنامههای چندجانبه بینالمللی و تضعیف نقش سازمان ملل، نشان داد که نظم مطلوبش بر پایه تصمیمات یکجانبه واشنگتن استوار است.
در کنار تهدیدات نظامی، ایالات متحده با کنترل زیرساختهای مالی، فناوریهای پیشرفته کلیدی و شبکههای ارتباطی، توانسته است نوعی سلطه غیرنظامی اما مؤثر بر جهان اعمال کند. ترامپ این ابزارها را به طور بیسابقهای برای اعمال فشار بر رقبا و حتی متحدان به کار گرفت؛ از تحریمهای هدفمند علیه ایران تا تهدید شرکتهای اروپایی فعال در چین و افزایش تعرفههای تجاری بر اغلب کشورهای جهان.
ایران، پس از سالها فرصت برای حل مشکلات و تنشزدایی، اکنون در موقعیتی قرار گرفته که مشکلات داخلی ناشی از تحریمها و فشار خارجی ناشی از تهدیدات آمریکا و همپیمانان، آن را به سمت رفتارهای پرخطر و ورود به فاز مقابله و درگیری مستقیم با آمریکا، اسرائیل و غرب سوق داده است. در این نظم جدید، ایران نهتنها با تحریمهای هدفمند، بلکه با انزوای دیپلماتیک و تهدیدات امنیتی مواجه است؛ نمونهای از کشوری که در نظم یکجانبه آمریکا، بهجای مشارکت، به حاشیه رانده شده است.
براساس تحلیلهای معتبر بینالمللی، نظم جهانی در حال بازتعریف است و ویژگیهای آن بهتدریج از الگوی همکاری چندجانبه به سمت ساختارهای سلطهمحور و رقابتی تغییر میکند. در این چشمانداز نوظهور، اقتصاد و فناوریهای پیشرفته به ابزارهای قدرت ژئوپلیتیکی تبدیل شدهاند؛ قدرتهای بزرگ با مداخلهگرایی منطقهای، نفوذ خود را گسترش میدهند؛ نهادهای بینالمللی و سازوکارهای چندجانبهگرایی تضعیف شدهاند؛ روابط دیپلماتیک سنتی با تهدید و بازتعریف همراه شدهاند و سلطه نمادین و فرهنگی از طریق رسانهها، پلتفرمهای دیجیتال و شبکههای اطلاعاتی به طور فزایندهای اعمال میشود. همزمان نظمهای موازی مانند مدل چینی، اتحادهای منطقهای و بلوکهای اقتصادی و امنیتی مستقل -شانگهای و بریکس- نیز در حال شکلگیری و گسترشاند که میکوشند در برابر هژمونی یکجانبه آمریکا، موازنهای نسبی ایجاد کنند. دراینمیان، سه بازیگر کلیدی -روسیه، چین و جمهوری اسلامی ایران- هریک با رویکردی خاص در برابر این نظم جدید قرار گرفتهاند:
روسیه با تکیه بر قدرت نظامی و میراث ژئوپلیتیکی شوروی، مسیر تقابل مستقیم را برگزیده است. از جنگ اوکراین تا حضور در سوریه، مسکو تلاش دارد جایگاه خود را در نظم جهانی حفظ کند، هرچند با محدودیتهای اقتصادی و تکنولوژیک مواجه است. آمریکا نیز با تحریمهای گسترده و انزوای دیپلماتیک، در پی مهار این بازیگر سنتی است.
اما چین با دیپلماسی اقتصادی، فناوریهای پیشرفته و ابتکارهایی مانند «کمربند و راه»، در حال ساختن نظمی موازی است. برخلاف روسیه، پکن از تقابل مستقیم پرهیز کرده و با نفوذ نرم، جایگاه خود را تثبیت میکند. واشنگتن نیز با محدودسازی فناوری، افزایش تعرفههای تجاری و اتحادهای منطقهای، در تلاش برای کنترل رشد چین است.
ایران، به عنوان بازیگری منطقهای با ظرفیتهای ژئوپلیتیکی، در مواجهه با نظم جدید، رویکردی مستقل و مقاوم، اما پرهزینه را در پیش گرفته است. با وجود تلاش برای حفظ محور مقاومت و گسترش روابط با چین، روسیه و همسایگان، ایران همچنان با فشارها و تحریمهای شدید اقتصادی، انزوای دیپلماتیک و تهدیدات امنیتی از سوی آمریکا و متحدان مواجه است. در نظم جدید، ایران بیشتر به عنوان مانع از سوی آمریکا تلقی میشود تا شریک.
در مجموع، نظم جهانی در حال شکلگیری، با محوریت هژمونی یکجانبه آمریکا، در حال بازتعریف مرزهای قدرت، روابط دیپلماتیک و ابزارهای سلطه است. آینده روابط بینالملل، به میزان موفقیت بازیگران مستقل در ایجاد نظمهای موازی، حفظ استقلال راهبردی و نحوه مقابله با سلطه نمادین واشنگتن بستگی دارد. این گذار تمدنی، نهتنها ساختار قدرت و نظم جهانی را دگرگون خواهد کرد، بلکه مفاهیم بنیادین سیاست بینالملل را نیز بازنویسی خواهد کرد.
دراینمیان، دونالد ترامپ نخستین رئیسجمهور آمریکاست که بیپروا پا به عرصه این نظم نوین جهانی گذاشته؛ نظمی که خود در شکلگیری آن نقش داشته است، اما هنوز روشن نیست که آیا او خواهد توانست این ساختار پیچیده و پرتنش را به سود خود مهار کند، یا در تلاطمهای آن گرفتار شده و به یکی از قربانیان همان نظمی بدل شود که خود آغازگرش بوده است.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.