|

ناترازی‌های یک گفتار

آقای رئیسی برای دومین‌بار در یکی، دو هفته اخیر و این بار در مراسم روز صنعت و معدن به ناترازی‌های «نظام بانکی، برق و آب» اشاره کرد.

1- آقای رئیسی برای دومین‌بار در یکی، دو هفته اخیر و این بار در مراسم روز صنعت و معدن به ناترازی‌های «نظام بانکی، برق و آب» اشاره کرد. دفعه قبل در مجلس، هنگام ارائه برنامه هفتم توسعه بود که ایشان از «ناترازی در بودجه و نظام بانکی و پولی و ناترازی در منابع و مصارف آب و انرژی و صندوق‌های بازنشستگی» سخن گفت. جالب است که در هیچ‌یک از این سخنرانی‌های مهم چه در جمع فعالان و مدیران اقتصادی و چه در حضور نمایندگان نهاد قانون‌گذاری به چرایی این ناترازی‌ها که به قول خود ایشان و البته اکثر کارشناسان، ابرچالش‌های اقتصادی کشور را شکل داده، اشاره نکرده‌اند. چرا؟! مگر می‌شود برای دردی که علت آن مشخص نیست، درمانی را تجویز کرد؟ البته در طب سنتی شاید بشود، چنان‌که یک داروی گیاهی برای درمان بسیاری از امراض تجویز می‌شود. آقای رئیسی نیز برای رفع این ناترازی‌ها از طرح‌هایی می‌گوید که قرار است به افزایش تولید و منابع و... بینجامد و مثلا از طریق تولید برق یا گاز بیشتر یا حمایت‌های مالی افزون‌تر و... مشکل ناترازی‌ها را رفع و ترازوی اقتصاد را تراز کنند. چنین راه‌حل‌هایی ممکن است چندصباحی جواب دهد اما یقینا به سبب بی‌توجهی به اصل «محدودیت منابع» به‌سرعت مشکل را حادتر و درمان را ناممکن‌تر می‌کند، کمااینکه تاکنون چنین بوده است. علت‌العلل این ناترازی‌ها، «قیمت‌گذاری دستوری» است.

وقتی قیمت‌ها واقعی نیستند و به‌ جای بازار و نظام عرضه و تقاضا در پستوها و نظام بوروکراتیک ارزش کالاها و خدمات 

تعیین تکلیف می‌شوند، مگر جز برهم‌خوردن تعادل اقتصاد، انتظار دیگری می‌توان داشت؟! اگر قیمت آب، برق، گاز، بنزین و... واقعی باشند، ضمن جلوگیری از هدررفت، سرمایه‌گذاری در آنها توجیه‌پذیر می‌شود و فشار بر بودجه دولت به میزان زیادی کاهش می‌یابد. درباره کمبود منابع مالی بنگاه‌ها نیز که آقای رئیسی در روز صنعت و معدن وعده تأمین آن را دادند («گردش مالی برای یک صنعتکار ضرورت است و باید مورد حمایت قرار بگیرد») قضیه همین است. صنعتگران بارها گفته‌اند که اگر دولت دست از سرکوب قیمت‌ها بردارد، خود آنان می‌توانند منابع مالی لازم را از درآمدهای بنگاه و تسهیلات بانکی، تأمین کنند. البته اگر نظام بانکی نیز کارکرد طبیعی خود را داشته باشد. چراکه در همین روزها، وزیر اقتصاد در نامه‌ای به رئیس بانک مرکزی از اینکه بانک‌های خصوصی از اعطای تسهیلات به مشتریان و واحدهای تولیدی خودداری می‌کنند به‌شدت گلایه کرده است. گلایه‌ای که چندان وجهی ندارد، وقتی نرخ سود بانکی از سوی دولت و نه در بازار پول تعیین می‌شود، بدیهی است شبکه‌ای از فساد شکل می‌گیرد و تسهیلات از جاهای دیگر غیر از حساب مشتریان واقعی سر در می‌آورد. اگر قیمت‌ها در بازار شکل بگیرد، عرضه و تقاضا متناسب می‌شود و کسری بودجه دولت و تورم کاهش یافته و ضمن ارتقای رشد اقتصادی، از طریق اخذ مالیات و عوارض و سیاست‌های بازتوزیعی رفاه دهک‌های آسیب‌پذیر نیز ممکن می‌شود. چارچوبی که هیچ جایی در منطق اقتصادی آقای رئیسی ندارد. 2- نکته دیگر سخنان ایشان آنجا بود که برای چندمین‌بار به بی‌نیازی از دنیای خارج اشاره کردند و اینکه «کشور ما امکانات زیادی دارد... ما حل مشکلات را از بیگانگان دنبال نمی‌کنیم؛ بله از تجربیات استفاده می‌کنیم ولی کار را منوط به خارجی‌ها نمی‌کنیم... ما نسخه دیگران را اجرا نمی‌کنیم بلکه نسخه‌ها را بومی‌سازی می‌کنیم». بدیهی است که هیچ کشور مستقلی در جهان، تابع اراده و عمل کشور دیگری نیست و به قطع و یقین هر کشوری براساس مصالح و منافع خود وارد تعامل با بیگانگان می‌شود. اما این کجا و قرارگرفتن در رتبه ششمین اقتصاد بسته جهان (رتبه 159 در بین 165 کشور) و جاخوش‌کردن در کنار کره شمالی در فهرست سیاه اف‌ای‌تی‌اف و رجعت به الگوهای شکست‌خورده «خودکفایی» و «جایگزینی واردات» کجا؟! تأثرآور است که درباره همین صنعت بدانیم که سهم آن از اقتصاد کشور با آغاز تحریم‌ها در سال 90 از حدود 19.5 درصد به 12.4 درصد در سال گذشته سقوط کرد. اما مثلا رشد اقتصادی این بخش در سال‌های 95 و 96 و با برجام به 10.6 و 9.9 درصد رسید که در بازه زمانی 15ساله بی‌نظیر بود. 3- تأکید دیگر آقای رئیسی اما بسیار اساسی و کلیدی بود؛ اینکه «ما دولت شده‌ایم تا مشکلات را حل کنیم و ممکن است کسی بگوید «این دولت است که باید این مشکلات را رفع کند»؛ این سخن درستی است، به همکارانم گفته‌ام درباره مشکلات در دولت و جلسات صحبت کنید ولی در بیرون باید رفتار امیدآفرین داشته باشید». اینکه مردم انتظار دارند دولت مشکلات را حل کند سخن صحیحی است اما نه در غیاب آنان بلکه در همکاری و با مشارکت خود مردم و نهادهای مدنی. اصولا مگر در جهان امروز چنین چیزی ممکن است که دولت‌ها بتوانند صرفا با بهره‌گیری از ساختار بوروکراتیک و اداری بر مسائل و مشکلات عظیم یک کشور فائق آیند و توسعه و پیشرفت را برای یک جامعه به ارمغان آورند؟! امروزه بدون همکاری جامعه مدنی، آزادی و رفاه اتفاق نمی‌افتد. «شکل‌گیری آزادی نیازمند وجود دو عنصر حکومت قوی و جامعه‌ای قوی است؛ راه باریک آزادی، توازن میان این دو است» (عجم اوغلو-رابینسون). اما درباره امید و ناامیدی به نظر می‌رسد باید قدری عمیق‌تر نگریست. امید کاذب و قرارگرفتن در دوراهی بد و بدتر به توسعه ختم نمی‌شود. برعکس همین امید کاذب است که به نظر هانا آرنت بسیاری را به بیچارگی کشاند و از کنش‌های شجاعانه بازداشت. درحالی‌که امید واقعی که از آگاهی نشئت می‌گیرد و او «زایش» می‌نامدش این توانایی را دارد که منجی بشریت باشد «زایش، شرط ادامه‌یافتن موجودیت بشر... و بدان معناست که همیشه قادریم خود را از وضع موجود جدا و چیزی نو را آغاز کنیم».

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها