|

به لطافت پرنیان به درخشش زعفران

سرمد قباد – جراح مغز و اعصاب

 

 

یکی از مزایای داشتن دوستان خوب آشنا شدن با دیگران، اساتید و دانشمندان است، به واسطه‌ی دوستی با آقای کاظم خطیبی به منزل استاد محمدحسن ابریشمی در خیابان مرزداران رفتم، ملاقاتی که چندین سال قبل باید صورت می‌گرفت ولی به سبب کرونا سال‌ها به تعویق افتاده بود.

در یک روز تابستانی سوار بر ماشین دوست عزیزم به منزل آقای محمدحسن ابریشمی رفتیم، باغچه‌ای دلگشا در ورودی حیاط منزل جلب توجه می‌کرد و نشان از این داشت که انسانی علاقمند به کشاورزی و گل گیاه در این مجموعه سکونت دارد. عشق به زمین آب و گل و گیاه در هر گوشه به چشم می‌خورد، از مدتی قبل با کتاب زعفران ایشان آشنا شده بودم. (زعفران از دیرباز تا امروز، دایره المعارف تولید، تجارت و مصرف چاپ دوم – انتشارات امیرکبیر)

او دم در ورودی آپارتمان با جامه‌ای آراسته و کراوات زده منتظر ما بود. جثه‌ای کوچک و چشمانی بس زیرک داشت. ابتدا ما را به زیرزمین منزل که کتابخانه‌ای منظم با طبقه بندی کنگره بود برد. چراغ‌ها را روشن کرده درها را گشود و مرا در بازدید از این گنج تابناک آزاد گذشت. قفسه‌های فلزی تا سر به فلک آراسته و عنوان بندی شده  کدگذاری شده دیده می‌شدند، کتاب‌های نفیس، دیوان‌های شعرا و کتاب‌های تاریخی و دوره‌های کامل مجلات گذشته از سخن گرفته تا مجله‌ی موسیقی و راهنمای کتاب بغل به بغل کنار یکدیگر نشسته بودند.

عطر عشق کتاب و نوشتن و تحقیق در جای جای کتابخانه فضا ر ا پر کرده بود حاصل زحمات و دسترنج چندین ساله استاد در یک جا گرد هم آمده بودند. تابلوها و تقدیرنامه‌های استاد در یک گوشه چیده شده بودند. استاد هواکش خاصی برای آنجا تعبیه کرده بودند. کولر دیگری هم کار می‌کرد. ایشان برایم گفتند کتاب خیلی به خاک، موریانه و رطوبت حساس است و من همیشه سعی می‌کنم دمای اینجا را در یک حد ثابت نگه دارم. سپس به طبقه‌ی منزل استاد ابریشمی بازگشتیم؛ کتابخانه‌ی دیگری در دفترکار از همان طبقه کنار اتاق خواب داشتند، کتاب‌ها به همان نظم و ترتیب طبقه‌بندی شده بود. به من گفتند هر کتابی را میخواهی بردار و نگاه کن بسیاری از کتاب‌ها چاپ اول بود و از بعضی کتاب‌ها چند چاپ مختلف کنار یکدیگر نشسته بودند. استاد گویی همچون پدری مهربان به  کتاب‌های کتابخانه می‌نگریست و با جان و دل به آن‌ها عشق می‌ورزید. بعضی از کتاب‌ها را که نگاه می‌کردم حاشیه‌ای، یادداشتی در حاشیه‌ی آن نوشته شده بود.

بعضی از کتاب‌ها با نایلون جلد شده بودند و کتاب‌های دیگر برگه‌ای در لابه‌لای برگه‌های آن گذاشته شده بودند که یادداشتی با خودنویس با نظم و ترتیب بر روی آن نوشته شده بود.

بر روی میز کارشان عکس قاب شده پدرشان حاج علی‌اکبر پیله‌کش و عکس مادرشان حاجیه بانو فاطمه دوستی دیده می‌شد.

نام خانوادگی ایشان از این جهت ابریشمی است که نیای بزرگش حاج احمد شعرباف یزدی در عهد ناصرالدین شاه از یزد به تربت حیدریه مهاجرت کرد و با فرزندانش به اشاعه‌ی علم و کار کشاورزی و تولید ابریشم پرداخت و با تأسیش اداره سجل احوال در 1307 شمسی نام خانوادگی ابریشمی را گرفت. محمدحسن ابریشمی در سال 1318 در تربیت حیدریه دیده به جهان گشود.

به دو چیز گیرند مر مملکت را                             یکی پرنیانی یکی زعفرانی

یکی زرنام ملک بر نبشته                                    دگر آهن آب داده یمانی

(دقیقی طوسی قرن سوم هجری)

طی یادداشت‌هایی که به قلم خود آقای ابریشمی به تدریج در طی سال 1397 در روزنامه اطلاعات تحت عنوان جایگاه تاریخی و فرهنگی زعفران منتشر شده است. به شرح و توصیف گیاه زعفران و جایگاه تاریخی آن پرداخته است و من با خواندن این یادداشت‌‌ها عشق و علاقه‌‌ام برای خواندن این کتاب روز به‌روز بیشتری شد.

در 21 آبان 1397 آورده است. «زعفران ارزشمندترین محصول زراعی و محبوب‌ترین ادویه‌ی جهانی، با جاذبه‌های سه گانه طبیعی: رنگ زیبا، رایحه و طعمی دلپذیر و با خواص و خصوصیات کم نظیر از جمله شادی برانگیز، ضدافسردگی، مفید برای قلب و عروق و ...) از رستنی‌های بومی دامنه‌ای زاگرس در نواحی همدان، کرمانشاه بوده و با پیشینه‌ی تاریخی بسیار طولانی جایگاه والایی در فرهنگ و فلاحت و طب و داروشناسی، تغذیه و بهداشت ایرانی  داشته است. گل بسیار زیبای زعفران با سه کاسبرگ و گلبرگ بنفش رنگ مایل به آبی و سه پرچم زرد رنگ کوتاه و کلاله (مادگی: آستیگمات) سه شاخه و با رنگ قرمز تند، به وسیله سوخ یا پیاز گیاه کشت و تکثیر می‌‌شود تنها همان کلاله سه شاخه به عنوان زعفران مصارف مختلف دارد.

در ابتدای کتاب یادداشتی به قلم مرحوم ایرج افشار آمده است: «این کتاب واجد تمام مختصات مثبت یک پژوهش آکادمیک دقیق و درست است او از دل و جان مایه گذاشته و تمام توان خود را به کار گرفته تا توانسته است چنین کتاب ارزشمندی را به بازار نشر ارائه کند، کتاب در پنج گفتار و هر گفتار در چندین قسمت تدوین شده است.»

بر روی میز کارشان برگ‌‌های مربوط به هر کتاب در پوشه‌‌ای پلاستیکی گذاشته شده بود و با خط خوش درشت با ماژیک عنوان کتاب آمده استاد چندین پرونده کتب در دست انتشار را به من نشان دادند و گفتند ترسم از این است که عمرم کفاف ندهد و نتوانم تمام تألیفاتم را منتشر کنم.

اسامی تعدادی از کتاب‌های در دست انتشار:

1) ابریشم ایران شناخت تاریخی

2) هوشمندی و خصلت‌‌هایی از حشرات: مورچه، ملخ، زنبور عسل، عقرب، سرگین گردان، کرم ابریشم

3) انگ نامه

4) سقز

5) سرو و درختان کهنسال در تاریخ و فرهنگ ایران

برایم گفتند هدفم تحصیل در رشته‌ی پزشکی بوده ولی بعد از مدت کوتاهی سرنوشت دیگری برایم رقم خورد در سال 1340 در رشته‌ی پزشکی دانشگاه تهران شرکت کردم ولی قبول نشدم. بعد در رشته‌ی پزشکی دانشگاه ملی (شهید بهشتی) ثبت نام کردم ولی چون شهریه هر ترم پنج هزار تومان بود به ناچار ترک تحصیل کردم و پس از آن در یک کتابفروشی مشغول کار شدم. در سال 1341 در کنکور استخدامی بانک کشاورزی قبول شدم، دوره‌ی بانکداری را در دانشگاه ملی گذراندم و پس از گذراندن دوره‌ی بانکداری دانشگاه و کارآموزی در ادارات مرکزی به بانک کشاورزی تربت جان منتقل شدم.

استاد ابریشمی برایم گفت: «اولین مقالات خود را تحت عنوان «شعرا و فضلای تربت جام» نوشتم و در روزنامه آفتاب شرق در مشهد چاپ شد بنابر اقتضا و طبیعت شغلی به همه روستاهای گستره پهناور تربت جام و بخش‌های آن می‌رفتم. از شیوه‌ی کشاورزی سنتی، آداب و رسوم در نشست و برخاست‌ها با روستاییان چیزهای زیادی یاد گرفتم. یادداشت‌هایی نیز از وضعیت اقلیمی مناطق محصولات کشاورزی و همچنین گویش‌ها و باورهای عامه تهیه کردم. در سال 1346 ازدواج کردم و پس از مدت کوتاهی به زادگاهم تربت حیدریه منتقل شدم. در سال 1347 بنا بر ترغیب و معاضدت دانشمندان گران‌قدر هم دیاریم شادروان حسینعلی راشد و محمود شهابی به تهران آمدم و کارم در اداره‌ی بررسی‌های اقتصادی بانک کشاورزی بود، سپس به اداره‌ی آموزش منتقل شدم که فرصت‌های بیشتری برای مطالعه و کسب فبض از محضر اساتید و همکاران فرهیخته نصیبم شد او برایم گفت: علاوه بر مطالعه و تحقیق به خطاطی و خوشنویسی علاقمند است. البته در زمینه‌ی طراحی و گرافیک هنر تجسمی تبحر دارد و گفت در همان زمان خطاطی و خوشنویسی را نزد شادروانان حسین میرخانی و ابراهیم بوذری یاد گرفتم و با مرحوم شجریان استاد خطاطی مشترکی داشتیم. علاوه بر این گرافیست زبردستی بودم و نمودارهای مجله بانک را تهیه می‌کردم.

در سال 1348 در کنکور رشته‌های علوم انسانی دانشگاه ملی شرکت کردم و با وجود عدم آمادگی بین 3700 نفر شرکت کننده رتبه‌ی یازدهم را کسب کردم. کلاس‌ها از ساعت 5 بعدازظهر تا 11 شب بود، سال اول رشته‌ی روانشناسی خواندم، مدتی به کلاس‌های جامعه‌شناسی و چند گاهی به تاریخ رفتم و سرانجام با راهنمایی استاد دکتر ایرانپور جزنی در رشته‌ی جغرافیا ادامه تحصیل دادم جمعا بیش از 220 واحد درسی را حدود شش سال گذراندم.

کار بانک کشاورزی سنگین بود، درس‌ها مشکل و با وجود این مرتبا از نظر شغلی تقدیر می‌شدم. درس‌هایم خوب بود. عنوان رساله لیسانس‌ام «زعفران طلای سرخ کرانه‌های کویر» را زیرنظر استاد تاریخ دکتر رضا شعبانی در صد صفحه تألیف کردم که بسیار مورد توجه قرار گرفت چون مستند به 78 منبع مختلف بود از جمله کلمه‌ی زعفران را معرف «زاپران» فارس دانسته که خاصیت سقط جنین زعفران را در ماهیت لفظی خود «زا + پران» دارد.»

یکی از خاطرات تلخ و شیرین زندگی استاد که خودشان برایم تعریف کردند: «به خاطر خرید مسکن مجبور شدم تا تمام کتاب‌هایم را بفروشم، وقتی دیپلم گرفتم حدود 2000 جلد کتاب داشتم و به تدریج آن را تا 5000 جلد افزایش دادم در سال 1353 بانک کشاورزی به من وام مسکن به مبلغ 103 هزار تومان داد که برای تهیه مسکن این مبلغ کفایت خرید خانه را نمی‌کرد. همه کتاب‌هایم را به تالار کتاب به مبلغ بیست هزار تومان فروختم و مدت‌ها در تنهایی گریستم.

در سال 1363 تألیف کتاب شناخت زعفران را به انجام رساندم که مرحوم سیدمحمدعلی جمالزاده و شادروان ایرج افشار نظریه‌هایی بر آن نوشتند.

جمالزاده: «کتاب شناخت زعفران ایران هر کس را متعجب و متحیر خواهد ساخت چون موضوع کتاب بسیار آموزنده و بی‌نظیر است.»

کتاب در سال 1366 توسط انتشارات توس در 320 صفحه منتشر شد. کتاب دیگری در زمینه‌ی شناخت زعفران تألیف کردم  که 890 صفحه توسط انتشارات امیرکبیر در سال 1374 منتشر شد. به نام کتاب زعفران از دیرباز تا امروز. این کتاب از جانب شادروان دکتر عبدالحسین زرین کوب به جای یک رساله دکترا در ادبیات فارسی پذیرفته شده است.

در مقدمه‌ای که به قلم خود استاد ابریشمی آمده است: «در بیش از 32 سال پژوهش در باب زعفران و دیگر محصولات فلاحتی همسر وفادارم بانو پروین ابریشمی همواره مرا یاور بوده است و شب زنده داری‌‌های مستمر 36 ساله را تحمل کرده است. او در کنار اشتغال به  آموزگاری مسئولیت همه امور زندگی از رسیدگی و تربیت فرزندان خانم پرستو، آقایان مهندس علی و امیرارسطو ابریشمی و خرید و آماده سازی امور داخلی منزل را برعهده داشته است.

استاد ابریشمی برایم گفت در سال 1365 به درخواست و اصرار خودم از بانک کشاورزی بازنشسته شدم تا بیشتر بتوانم به پژوهش در باب تاریخ کشاورزی بپردازم با این همه همکاری خود را با بانک رها نکرده و با عضویت افتخاری در شورای نویسندگان به نوشتن مقاله در مجله بانک ادامه دادم و ده‌‌ها مقاله با موضوعات مختلف و سرمقاله‌های نوروزی و غیر آن تدوین کردم.

یکی از نکات جالب و شگفت در فرهنگ ایرانی گزینش وجه تسمیه زعفران برای نام پسران است. عجیب از آن جهت که در ایران اغلب، انتخاب نام رستنی‌ها زیبا و ظریف یا گلها و میوه‌های نغز و لطیف تنها برای نام زنان معمول بوده است ظاهرا گزینش کلمه‌ی زعفران برای نام مردان بعد از اسلام رایج شده. اما به یقین این انتخاب به پیروی از سنت‌های پیشین انجام گرفته و احتمالا در ایران عصر پارت‌ها و عصر ساسانیان انتخاب نام پارسی زعفران برای مردان معمول بوده است.

در تاریخ 11/4/97 در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران جلسه‌ای با عنوان نقش مطبوعات علمی در پیشبرد دانش ایران از قاجار تا کنون برگزار گردید، با کهن‌ترین مجله‌ی کشاورزی در ایران مجله آب و خاک و تاریخچه مجلات کشاورزی با سخنرانی استاد ابریشمی آشنا شدم، این مجله در 15 اردیبهشت 1321 در 24 صفحه با مدیریت دکتر تقی بهرامی منتشر شد. دکتر بهرامی در ذیل عنوان آب و خاک مطالب جالبی نوشته است:

«چه نام زیبایی و چه واژه‌ی خوش آهنگی گویی از خدا و بهشت! پیوسته یزدان و فرستاده آسمان است!»

استاد گفتند: تألیفات در زمینه‌ی کشاورزی به زبان فارسی از قدیمی‌ترین ایام تا روزگار قاجاریه بسیار اندک است. با این همه در روزگار ناصرالدین شاه کتابی جامع در امور زراعت و ملک‌داری با عنوان مفاتیح الارزاق توسط حاج محمدحسن نوری در سه جلد تألیف شده است. اولین نشریه‌ی کشاورزی به نام فلاحت مظفری در شکل و شمایل مجله با مقالاتی در زمینه‌ی امور کشاورزی و وابسته به آن در 5 شهریور 1379 در تهران منتشر می‌شود.

در مقاله‌ای دیگر استاد آورده‌اند: در باب تاریخ کشاورزی ایران کمتر کاری در خور و شایسته انجام شده است. یکی از تألیفات در این باره کتابی با عنوان کشاورزی و مناسبات ارضی ایران در عهد مغول تألیف پطرشفسکی دانشمند و مورخ روسی است.

در این مقاله به چندین مورد ثبت نام گیاهان و تلفظ آن‌ها پرداخته از جمله سرو (به ضم سین: سُرو) و با استناد به منابع مختلف به اشتباهات نویسنده اشاره می‌کند.

نکته‌ی جالب این است که استاد خود را در این مقاله و بسیاری مقالات دیگر هیچ‌ مدان می‌نامد.

مقاله‌ی پسته در دانشنامه‌ی جهان اسلام (جلد 5) توسط ایشان تألیف گردیده است که به پشتوانه‌ی کتاب پسته ایران شناخت تاریخی که چاپ اول آن در سال 1373 توسط مرکز نشر داشنگاهی منتشر گردیده است که در همان سال برنده‌ی عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی گردید.

استاد ابریشمی به دلیل علاقه مندی شدید به خوشنویسی کلکسیونی از قلم و نوک قلم تحریر گرد آوردند که در سال 1382 به پیشنهاد استاد ایرج انتشار مجموعه‌ای از انواع نوک قلم تحریر (نوک قلم فرانسه) را به مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی اهدا کردند، ایشان این مجموعه‌ی بی همتا را از سال 1327 شمسی از شهرهای مختلف ایران و جهان گردآوری کرده اند که شامل 689 نوک قلم، 84 دسته قلم و 466 مداد است. تصویر نوشت افزارهای خوش نویسی و نوک قلم‌های ایشان در صفحات 1128 و 1129 کتاب «کتابخانه و گنجینه‌های اهدایی به دایره المعارف بزرگ اسلامی» تألیف: فرشته مجیدی و زیر نظر سیدعلی آل داود آمده است.

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.