نیمه عمر
در دنیای این روزهای ما، واقعیت هیچگاه سنگی ثابت و جاودان نیست؛ همانند ساعت دیواری قدیمی مادربزرگم که هر بار عقربههایش گیر میکند و دوباره به حرکت درمیآید، باورها و مدلهای تجاری نیز ناپایدارند.
در دنیای این روزهای ما، واقعیت هیچگاه سنگی ثابت و جاودان نیست؛ همانند ساعت دیواری قدیمی مادربزرگم که هر بار عقربههایش گیر میکند و دوباره به حرکت درمیآید، باورها و مدلهای تجاری نیز ناپایدارند. نیمه عمر لحظهای است که نیمی از باور دیرین فرو میریزد و نیم دیگر، لرزان و نااستوار، در انتظار زوال خویش میماند. این لرزش پایان راه نیست؛ بلکه همان ضربانی است که اندیشه را زنده نگه میدارد و ما را از رکود میرهاند.
واقعیت مانند رودخانهای است که هیچگاه نمیتوان دو بار در آن قدم نهاد. مفاهیم، چون موجهای تند زمستان، میآیند و میروند و انسان تنها میتواند ردپایی موقت بر ماسه ذهنش بنگارد. وقتی بشخصه شاهد فروپاشی یک باور قدیمی بودهام، ترس و شوق را همزمان حس کردهام؛ لحظهای که قدیمیها میروند و چیزی نو سر برمیآورد. جامعه هم در این بازی شریک است. باورهای جمعی مثل ساختارهای بلوریناند؛ پایدار تا زمانی که ضربهای بزرگتر یا نوری تندتر بر آنها نتابد. فکر کنید به ظهور اینترنت؛ بسیاری از مدلهای کسبوکار سنتی، ناگهان نیمه عمرشان را پشت سر گذاشتند. هر انقلاب علمی، هر دگرگونی فرهنگی، نیمه عمر تازهای برای حقیقت میسازد و شمارش معکوس باورهای کهنه را آغاز میکند. ما، بیآنکه بدانیم، در میان این آوار نفس میکشیم و هر روز با حقیقتی تازه روبهرو میشویم.
بازار، آزمایشگاهی کلان است که در آن شرکتها مسیرهای گوناگون را میآزمایند. محصولی که دیروز «موفقیت مسلم» بود، امروز ممکن است در برابر راهکاری نوین فروبپاشد. هر مدل تجاری، هر راهبرد مدیریتی و هر مزیت رقابتی تنها تا زمانی پایدار است که موج تازهای از فناوری یا تغییر ذائقه مشتریان بر آن نتابد. شرکتهایی که بر یقینهای دیرین تکیه میکنند، نیمه عمر کوتاهی دارند و آنها که ناپایداری را اصل بازی میدانند، از فروپاشی فرصت زایش میسازند.
چابکی، فضیلت پذیرفتن ناپایداری است. سازمان زنده آن است که باورهای خود را هر روز آزمایش کند، مانیفستهایش را بازبینی و بیآنکه از فروریختن بترسد، ساختارهای کهنه را رها کند. هیچ محصولی پایدار نمیماند مگر آنکه هر دم از نو زاده شود. شکست یک نظریه یا افول یک محصول پایان راه نیست، بلکه آستانه تولدی تازه است.
نیمه عمر، چه در اندیشه و چه در بازار، یادآور آن است که بقا از ثبات نمیآید، بلکه از نوسازی، دگرپذیری و جهشهای پیدرپی زاده میشود. هر بار که کسبوکاری فرو میریزد، فرصتی برای بازآفرینی کاملتر و توانمندتر سر برمیآورد. باورها هر بار که میمیرند، با لباسی تازه بازمیگردند و کسبوکار هر بار که فرسوده میشود، توانمندتر زاده میشود. نیمه عمر نه پایان راه، که پلهای برای صعودی دیگر است. با مهر در دی
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.