با یاد شادروان حسن منتظرقائم
اواخر پاییز بود یا اوایل زمستان ۱۳۶۲. فرقی نمیکند. از عصرهای گپ و شعر بود و سیگار. با سیدحسن حسینی، شاعر و نویسنده و مترجم والای روزگار، نشسته بودیم.
اواخر پاییز بود یا اوایل زمستان ۱۳۶۲. فرقی نمیکند. از عصرهای گپ و شعر بود و سیگار. با سیدحسن حسینی، شاعر و نویسنده و مترجم والای روزگار، نشسته بودیم. رفیق فقیدم که تا هنوز در هجران او بیقرارم. شاید دوست دیگرمان شاعر و مترجم توانا وحید امیری هم بود. سید گفت عجلهای برای رفتن که نداری؟ گفتم نه. گفت عزیزی تماس گرفته به نام حسن منتظرقائم، قرار است بیاید، تو هم باش. و این اسم برای ما آشنا بود. یادآور نام شهید مظلوم واقعه طبس. ساعتی بعد آقای حسن منتظرقائم آمد. همتیپ و همشکل و شمایل خود ما در آن سالها. اما میخورد که ۱۰ سالی از من بزرگتر باشد و پنج سالی هم از سیدحسن حسینی. گفتوگوها شروع شد. صحبت از اقدامی ضروری و مهم بود در عرصه رسانههای فرهنگی و جریانسازی در حفظ داشتههای خودمان که پس از سال ۵۷ مغفول واقع شدهاند.
و پاسداشت شخصیتهای گرانقدری که هنوز هستند و ما در این چند سال آنطورکه باید، قدردان آنان نبودهایم. جملهای گفت که پس از چهلوچند سال در ذهنم بهروشنی مانده است؛ اینکه اگر امروز به سراغ بزرگترهای فرهنگ و پیشکسوتان اندیشه و هنر و ادبیات نرویم، مدتی بعد و بهزودی با دریغ به مجلس ترحیم و ختم آنان خواهیم رفت. چقدر درست میگفت و چقدر با عاطفه و ارادت و اخلاص این نکته را یادآوری میکرد. حسن منتظرقائم میگفت با همت دوستان همدل، جریانی را میخواهیم در عرصه مطبوعات پیش ببریم که جبران قصور این سالهاست و قرار گذاشتهایم که به سراغ همه نیروهای فکری و فرهنگی برای مشاوره و نظرخواهی برویم. شاید ما که در آن لحظات مخاطبان حسن منتظرقائم بودیم، قدری داغ بودیم و جوان نیز. عمق دغدغه او بسیار بود. به تجربه و دانایی، فردایی دورتر را میدید؛ ظرافت و لطافتی که از درک ما جوانترها در آن سالها فراتر بود.
چند ماه بعد در فروردین ۱۳۶۳ یک روز، به گمانم پنجشنبه که با دوست نزدیک سالها محمدرضا محمدینیکو، شاعر و نویسنده توانای روزگار، راهی خیابانگردی بودیم، بر بساط دکه روزنامهفروشی چشممان افتاد به ضمیمه روزنامه کیهان: مجله کیهان فرهنگی، با تصویر بزرگ روی جلد از استاد یگانه زمانه دکتر سیدجعفر شهیدی. کیهان فرهنگی متولد شده بود. با مدیریت مصطفی رخصت، کمال حاجسیدجوادی و حسن منتظرقائم. طبعا با پشتیبانی کسانی مانند سیدمحمد خاتمی، استاد محمدرضا حکیمی و شهید شاهچراغی و همراهی دوستانی مانند هادی خانیکی و رضا تهرانی و ماشاءالله شمسالواعظین و... . مجله کیهان فرهنگی در سالهای میانی دهه ۶۰ توانست جای خالی مطبوعاتی مانند سخن و یغما و امثال آنها را که پیشتر چاپ میشدند، پر کند و پرچم سنتگرایی معتدل و نوگرایی معقول را در حوزه فرهنگ و هنر برافراشته نگه دارد. توانست بازتابی باشد از داشتههای ما و تصویری از چهرههای مهم فرهنگ معاصر که بودند و اثرگذار بودند و باید به بودنشان بالید. این نشریه عرصهای عظیم و مجالی گسترده در هنر و ادبیات و فلسفه و کلام و نقد و تحقیق فراهم آورده بود. سالهای میانی دهه ۶۰ در اوج جنگ بیش از همه آنچه اهمیت داشت، والایی و ارجمندی جایگاه شهیدان بود و خبر شهادت مدافعان ایران ما و ایمان ما جانها را به همدلی وامیداشت. اما دو درگذشت ناگهانی در عرصه ادبیات و رسانهها، بازتاب و غافلگیری شگفتی داشت و هر دو نیز بر اثر تصادف رخ داده بود. یکی فوت زندهیاد حسن منتظرقائم و دیگری درگذشت زندهیاد سلمان هراتی. هر دو جوان بودند، جوان و بالنده. هر دو در آغاز راه، هر دو اثرگذار در کار خویش و در حوزه فرهنگ و ادبیات. بهت جامعه فرهنگی در شهریور ۶۴ برای درگذشت حسن منتظرقائم و در آبان ۶۵ به خاطر درگذشت سلمان هراتی عجیب بود. انگار دستیابی به آرزویی را ناتمام میدیدیم. اهالی فرهنگ در سوگ این دو با هر کنش و گرایشی همدل و همکلام بودند. سفر زودهنگام شخصیتهای مؤثر فرهنگ، لطمهای جبرانناپذیر است و افسوسها و دریغها در پی دارد. مرگ آمال ما را ناتمام و رها واگذاشته بود. به تعبیر حکیم گرانقدر توس در شاهنامه ارجمندش: جهانا سراسر فسوسی و باد/ به تو نیست مرد خردمند شاد.
چند روز پیش به لطف روحانی اندیشهمند و صاحبفضیلت دکتر مهدی منتظرقائم یادنامه چهلمین سال وفات شادروان حسن منتظرقائم به دستم رسید، با عنوان: «و خاک بهتر میداند»؛ یادنامهای به همت سیدکمال حاجسیدجوادی، سیدمصطفی رخصفت و مهدی منتظرقائم. گفتنی است که در صبح روز جمعه ۱۴ آذرماه در مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی مجلس یادبود آن شخصیت عزیز و رونمایی این یادنامه برپا خواهد بود.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.