مسئولیت اجتماعی دولتها
منطقه دو تهران جزء مناطق بهاصطلاح اعیاننشین پایتخت محسوب میشود.
منطقه دو تهران جزء مناطق بهاصطلاح اعیاننشین پایتخت محسوب میشود. گرچه در سالهای اخیر شکاف طبقاتی و مشکلات معیشتی، بین تکتک خانوارها، گودالهای وسیعی را میان شهروندان ایجاد کرده تا آنجایی که در دل همین مناطق بهاصطلاح ثروتمند تعداد افراد نیازمند اقتصادی هم کم نیست که اوضاع مناسبی برای زندگی و امرار معاش نداشته باشند و به قول معروف، هشتشان گروه نُهشان است؛ بنابراین در بوق و کرناکردن و متمایزساختن مناطق تهران از لحاظ تعداد افراد ثروتمند و فقیر بر مبنای جغرافیای شهری گذشته آرامآرام در حال رنگباختن است. هرچند آمار دقیق و تعریف جدیدی از طبقهبندی اجتماعی بر مبنای محلات میبایست از طرف مردمشناسان و مراکز آماری و جامعهشناسان انجام شود تا با یک راستیآزمایی واقعی، حکم کلی بتوان صادر کرد، ولی ظاهر قضیه چیز دیگری را نشان میدهد.
در منتهیالیه کوچه محل زندگی خودم در منطقه دو، بازاری است مانند بیشتر بازارهای تهران که توسط شهرداری برای رفع مایحتاج شهروندان تعبیه شده است. قیمتها بهویژه میوهجات و صیفیجات نسبت به مغازههای بیرون ارزانتر است، البته با این تفاوت که کیفیت محصولات در این بازارها با مغازههای بیرون در حد درجه سه است، ولی بازارها بسیار شلوغ و همیشه مملو از جمعیت است که نشان میدهد اکثریت مردم خریدهایشان را از همین بازارها تأمین میکنند. خب یکسری ارزاق عمومی و کالاهای مصرفی هم توزیع میشود که قیمتها در آن درج شده و تفاوتی با بیرون ندارد، گرچه بشخصه هیچ وقت ناظری بیطرف از سوی سازمان شهرداری یا سازمانهای نظارتی بر عملکرد پرسنل و میزان رضایت اربابرجوع یا نوع کیفیت محصولات ندیدهام، اما تا اینجای ماجرا بر نحوه مدیریت و مسئولیت اجتماعی حکمران شاید بشود کمتر خرده گرفت و با مماشات گذشت کرد. ولی ماجرا از آنجا غمانگیز میشود و چیزی که مایه رنجش است و سخت هر انسانی را میآزارد، عرضه میوهجات و صیفیجات پلاسیده، پوسیده، ترشیده و بازماندهای است که در جعبههای فرسوده و گونیهای پلاستیکی برای فروش در پایان هر روز کاری کنار میدان میریزند و انبوهی از شهروندان در حال جداسازی یا به صورت یکجا همه کالاها یا همان محصولات لهیده را خریدارند. قطعا حدود دوسوم از هر بخش میوهجات و صیفیجات، ناسالم است چنانچه گاهی وقتها بخشی از آنها میماند و درون سطلهای آشغال شهرداریها خالی میشود. قصد من توهین یا خدای ناخواسته برملاکردن راز زندگی این افراد باشرافت نیست، اینها انسانهای شریف و سختکوشی هستند که برای گذران و تأمین نیازهای ابتدایی زندگی در چنین روزگاری به سر میبرند تا دست به سوی هر کس و ناکسی دراز نکنند.
حتما در بینشان از طبقات مختلف اجتماعی حضور دارند؛ از اقشار جامعه که خط فقر یکی پس از دیگری گروههای کثیری را به کام خود فرو میبرد. اینجاست که دولتها مسئولند و نمیتوانند ببینند و با لاپوشانی چنین معضلات عظیم اجتماعی را نادیده بگیرند. مسئولیت اجتماعی یعنی زمانی که شهروندی برای چند کیلو سیبزمینی، پیاز، کاهو، نارنگی و... پوسیده و لهیده زمانی که سر خم میکند و در شلوغی انبوه انسانها دستانش را فرو میکند در دل جعبههای پلاستیکی تا ابتداییترین نیازهای حیاتیاش را برطرف کند، از طرف دولتمردان و حکمرانان دیده و نیازهایش برطرف شود. مسئولیت اجتماعی یعنی یک انسان باشرافت و باکرامت که برای خودش ابهتی دارد، برای چند کیلو میوه و صیفی در ملأعام تحقیر نشود و سرافکنده بیرون نیاید.
مسئولیت اجتماعی یعنی اینکه پدر یا مادری زمانی که پلاستیک میوهجات و صیفیجات را به خانه میبرد از طعم و بوی بد آن نزد بچههایش شرمنده نشود؛ بنابراین زمانی که از معیشت مردم صحبت میکنیم، در وهله اول این اقشار خاکستری جامعه را ببینیم. بازخورد چنین مسائل پیچیدهای در گسترش انواع بزهکاریهای اجتماعی خود را بروز میدهد، اعتیاد، طلاق، خشونت، خشمهای نهفته در جامعه و دهها مورد دیگر، البته هر کسی در شرایط فعلی اوضاع جاری را میداند و میداند که دولت با تلنباری از مشکلات مواجه است، اما این مشکلات، رافع مسئولیت از دولت نیست. زمانی که شخص رئیس دولت میگوید مردم از ما راضی نیستند، این زنگ خطری است که از ناقوس آن صدای خوبی نمیآید و حل آن نیز در دستان خود دولت و حکمران است. بر فرض مردم آن هم مردمی در زیر خط فقر، با انبوهی از مشقتها و تورمی که هر روز در حال افزایش است، چه راهحلی میتوانند داشته باشند؟ اصلا کجای کار در دستان مردم است تا راهکار ارائه کنند؟
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.