متخاصم کیست؟
آیا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره بر محور تخاصم با دول خارجی، بهویژه ایالات متحده آمریکا استوار بوده؟ یا برعکس، سیاست 40، 50 سال گذشته آمریکا و نمایندهاش در منطقه، یعنی اسرائیل، بر تخاصم با ایران بنا شده است؟
آیا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران همواره بر محور تخاصم با دول خارجی، بهویژه ایالات متحده آمریکا استوار بوده؟ یا برعکس، سیاست 40، 50 سال گذشته آمریکا و نمایندهاش در منطقه، یعنی اسرائیل، بر تخاصم با ایران بنا شده است؟
من میپذیرم که برخی از نیروهای سیاسی در جناح اصولگرا به دنبال سیاست ستیزهجویانه دائمی با جهان غرب و در رأس آن آمریکا هستند. این واقعیتی کتمانناپذیر در آرایش سیاسی کشور است. اما سؤال این است که آیا همواره سیاست رسمی کشور بر مبنای این گرایش سیاسی شکل گرفته است؟ هرگز چنین نیست. درواقع، پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ که منجر به دولت هشتساله اصلاحات شد، بر مبنای گرایش عمومی جامعه به پرهیز از تنش با جهان شکل گرفت. پس از دوران دولت احمدینژاد نیز مجددا شعار «سانتریفیوژ بچرخد، اما کاری کنید که چرخ مملکت هم بچرخد» توسط حسن روحانی منجر به تشکیل دولت تدبیر و امید و فرایند طولانی برجام شد. و بالاخره همین یک سال پیش، رأی مردم به پزشکیان ریشه عمیق در پرهیز جامعه از دادن سکان سیاست خارجی به دست گرایش ستیزهجویانه داشت.
در هر سه مورد خاتمی، روحانی و پزشکیان، آثار میل به تنشزدایی و برقراری ارتباط کمهزینه با دولتهای غربی بهوضوح در رفتار این دولتها و سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی ایران مشهود بود. خاتمی پاسخ خود را با طرح محور شرارت جورج بوش گرفت، روحانی ثمره دو سال تلاش منتهی به برجام را در خروج یکجانبه آمریکا و برقراری تحریمهای بیسابقه یکجانبه گرفت و پزشکیان نیز پاسخ تلاش در گشودن باب مذاکره و گفتوگو با طرف اصلی ماجرا یعنی آمریکا را در جنگ ۱۲روزه تحمیلی آمریکا-اسرائیل دریافت کرد.
تصور میکنم برخی از دوستان با شنیدن کلمه «دشمن» در فضای گفتمانی کشور مشکل دارند. خب عزیزان، با چنین رفتاری، آمریکا دشمن است، مگر نیست؟ در 70 و اندی سال گذشته کدام رفتار دوستانه را از آمریکاییها دیدهایم که دلمان را به آن خوش کنیم؟ من بشخصه با برخی از رفتارهای شعارگونه و ظاهرگرایانه که ژست آمریکایی/ضدآمریکایی توخالی و بیثمر را به جامعه القا میکند مشکل دارم. بیشتر از این بگویم؛ مثل همه اصلاحطلبان از تفوق دیدگاه رقیب پزشکیان (در انتخابات گذشته) احساس نگرانی دارم. اما اشتباه نکنیم، در رفتار آمریکاییها بویی از دوستی به مشام نمیرسد.
بسیار سادهلوحانه است که تصور کنیم یک ابرقدرت قدرقدرت مثل آمریکا، سیاست خارجی خود را بر مبنای «مرگ بر آمریکا» گفتن مردم در نمازجمعه یا به آتش کشیدن پرچم آمریکا تنظیم میکند. آنها اگر منافعشان را در دوستی با ایران مستقل و ترک تخاصم چنددهساله قرار داده بودند، این مسائل ظاهری هم حل میشد و چندان گرهی در سیاست دولتها نبود (در حاشیه عرض کنم، ببینید چطور وقتی روابط ما با مصریها رو به بهبود رفت، اسم خیابان خالد استانبولی هم تغییر کرد).
برخی از دوستان مشکل دارند که چرا فلان نماینده مجلس یا فلان مدیرمسئول بهمان روزنامه سخنان تندروانه میگوید؛ خب بگوید. تا جایی که این قبیل افراد خلاف قوانین جمهوری اسلامی کاری نکردهاند، من و شما نمیتوانیم متعرض آنها شویم. کسانی سالهاست میگویند که ما باید بمب بسازیم و از انپیتی خارج شویم؛ خب بگویند. آیا در عمل چنین شده است؟ مگر در آن سوی قضیه، شاهد هزاران موضعگیری ضدایرانی نیستیم؟
منکر آن نیستم که در مقاطعی در گذشته امکان بنبستشکنی بیشتر و حرکت به سمت روابط سالمتر با آمریکاییها وجود داشته و متأسفانه فرصتها سوخته است، اما منصفانه نگاه کنیم؛ آیا دوران زمامداری دونالد ترامپ را با آن کارنامه مشعشع عملیات نظامی علیه ایران، میتوان فرصتی تاریخی برای ترک مخاصمه بین ایران و آمریکا پنداشت؟ درعینحال، ما با همین آدم هم وارد گفتوگو شدیم و به دنبال آنکه زمامدار معصوم در کاخ سفید مستقر شود، نبودیم. بااینحال دیدید که چه شد. همین الان هم اگر رویکردی معاملهگرایانه و نه قلدرمآبانه از سوی آمریکاییها ارائه شود، به گمانم در سمت جمهوری اسلامی ایران واقعبینی کافی برای گامبرداشتن در جهت حلوفصل نسبی مشکلات وجود دارد. خلاصه کنم؛ برخی از دوستان ما در تشخیص آنکه توفان تخاصم همواره از کدام سمت ورزیده است، کمی نامنصف هستند.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.