رهتوشهای برای مسافر چین
در ادبیات دیپلماسی، رئیس مأموریت سیاسی را سفیر (ambassador) و رئیس مأموریت کنسولی را سرکنسول (consul general) مینامند. دراینمیان سفیر از منظر خاستگاه، به دو گونه است؛ دیپلمات حرفهای (career diplomat) و منصوب سیاسی (political apointee) خاستگاه گونه نخست، بدنه دستگاه سیاست خارجی کشور متبوع سفیر (وزارت امور خارجه) و خاستگاه گونه دوم، خارج از این بدنه است.
در ادبیات دیپلماسی، رئیس مأموریت سیاسی را سفیر (ambassador) و رئیس مأموریت کنسولی را سرکنسول (consul general) مینامند. دراینمیان سفیر از منظر خاستگاه، به دو گونه است؛ دیپلمات حرفهای (career diplomat) و منصوب سیاسی (political apointee) خاستگاه گونه نخست، بدنه دستگاه سیاست خارجی کشور متبوع سفیر (وزارت امور خارجه) و خاستگاه گونه دوم، خارج از این بدنه است. دلایل بهکارگیری «منصوبان سیاسی» در مأموریتهای سیاسی گوناگون است. بعضی از آنها قابلیت و شأنیت خاصی دارند و اعزامشان به کشور مدنظر پیام و کاربری خاص خود را دارد و بعضی دیگر نوعا با انگیزههای سیاسی از کشور متبوعشان دور رانده یا صریحتر بگوییم، تبعید محترمانه میشوند. این رسم در ایران هم موجود است، هرچند که عامل سهمیه نیز به دلایل پیشگفته اضافه میشود، چراکه ظاهرا سهمیههای داخلی افاقه نمیکند و باید تتمه اشتغال آنان در پستهای بالا را در بیرون مرزها جستوجو کرد.
سفیر تعیینشده برای اعزام به دومین اقتصاد جهان نه حرفهای، بلکه منصوب سیاسی است. اینکه او به کدامیک از دلایل مزبور به چنین مأموریتی میرود، بحث جداگانهای است، هرچند که به داوری نگارنده، دلیل قابلیت و شأنیت خاص در این زمینه موجود نیست. اما از سوی دیگر، اتهامی متوجه ایشان است که گرچه هیچ محکمه صالحهای آن را وارد یا ناوارد ندانسته، اما حداقل در افواه و افکار و نزد وجدانهای بیدار هم حکم به برائت صادر نشده، و حتی شوربختانه تداوم یافته و مزمن شده است. اتهام یادشده وقتی وارد شد که یکی از نمایندگان مجلس حاضر در جلسه پرسش از وزیر مزبور درباره وقوع حوادث «آبان ۹۸»، در مصاحبهای پاسخ او را چنین نقل کرد: «... فقط به سر شلیک نکردیم، به پا هم زدیم».
این نقلقول وقتی موجب برآشفتگی بیشتر افکار عمومی شد که به گفته آن نماینده، آقای وزیر آن جمله را با خونسردی و بیخیالی اظهار کرد.
روایت آقای وزیر سابق و سفیر لاحق که فیلم ویدئویی آن در دسترس و قابل مراجعه عموم است، گو آنکه غیر از این است، اما چون غیر از آنکه محکمهای برگزار نشد، نوار یا صورتجلسه اظهارات مناقشهبرانگیز یادشده هم در اختیار افکار عمومی قرار نگرفت که مورد راستیآزمایی قرار گیرد، درست یا نادرست موجب شد تا روایت نماینده غالب شود و دستکم تا زمانی که مرجع ثالثی در کار نباشد، ملاک باشد.
مطالب فوق، مقدمه طولانی یادداشت حاضر است؛ یادداشتی که راقم را به دلیل ناهمخوانی موضوعش با قلمرو قلمزنیاش چندان راهدست نبود و ازاینرو، مدتی به درازا کشید تا بر تشکیک برای نوشتن فائق شود.
حال که قرعه کار به نام نوشتن زده شد، هدف ذکر مصیبت نیست که میتواند حتی از خود مصیبت هم بدتر باشد. هدف، ارائه توصیههایی است که شاید پندآموز باشد و مفرداتی را به سفیری منصوب که طبعا فاقد پیشینه دیپلماتیک است، گوشزد کند.
آقای «سفیر»، بدانید که همه حرکات و سکنات شما به عنوان بلندپایهترین نماینده یک کشور در کشوری دیگر زیر ذرهبین و داوری افکار عمومی و پایش مقامات کشور متوقففیه است. در این مأموریت دیپلماتیک حتی چیدمان قاشق و چنگال در میهمانی نشسته و ایستاده هم آداب و به اصطلاح پروتکل خاص خود را دارد. آنجا چنانچه خطایی سر بزند یا کلامی حتی در خلوت از زبان جاری شود که محل مناقشه باشد، کار خود را قبل از آنکه فرصت تکذیب و ایضاح و روایتسازی باشد، میکند و طبعا هزینهاش را کشور میپردازد.
بهحق یا به ناحق وصلهای به شما چسبیده. کشور پذیرنده این را پیشاپیش در پرونده شما نزد خود ثبتوضبط کرده است. اگرچه به روی شما نمیآورد، اما به حساب شما میگذارد؛ حسابی که بیآنکه بدهکاری به آنها داشته باشید، قبلا بدهکار شده است. این مهم درباره همکارانتان که برخلاف شما در کار خود حرفهای هستند و طبعا برای خود حق آب و گِل قائلاند هم صادق است. آنها که زیرمجموعه شما محسوب میشوند هم چیزی به روی شما نمیآورند و احترامات را هم به جا میگذارند اما آن خاطره تلخ را در گوشه ذهن خود دارند.
در این غربت مضاعف برای شما آرزوی توفیق میکنیم.
شاید غربت جغرافیایی فرصتی برای بازبینی و بازاندیشی باشد. این را باید به فال نیک گرفت؛ چراکه شاید فرصتی باشد که خدمت به میهن و مردم را نشانه گیرد و برکات آن ذوجنبتین باشد.