|

حیات موزه هنرهای معاصر ایران

هفته پیش عکس‌هایی از کاشت صیفی‌جات در حیاط موزه هنرهای معاصر تهران، بار دیگر این موزه را به صدر اخبار دنیای هنرهای تجسمی ایران رساند. گویی سرنوشت این موزه است که همیشه حواشی‌اش بر متنش غلبه داشته باشد.

فیروزه ثقفی - دانشجوی دکترای موزه‌شناسی

هفته پیش عکس‌هایی از کاشت صیفی‌جات در حیاط موزه هنرهای معاصر تهران، بار دیگر این موزه را به صدر اخبار دنیای هنرهای تجسمی ایران رساند. گویی سرنوشت این موزه است که همیشه حواشی‌اش بر متنش غلبه داشته باشد. یادمان بیاید که در همان روز افتتاحیه، وقتی محمدرضا پهلوی دستش را در حوض پر از نفت که چیدمان نوری یوکی هاراگوچی، هنرمند ژاپنی بود، فرو برد، از همه عکاسان خواسته شد فیلم‌های دوربین‌شان را تحویل دهند تا مبادا عکسی از دست‌های آلوده به نفت وی جایی منتشر شود. به این صورت اسناد تصویری دو روز از مهم‌ترین روزهای تاریخ موزه محو شد، حاشیه بر متن غلبه کرد و ما امروز هیچ عکسی از اولین روزهای افتتاحیه در مهر‌ماه ۱۳۵۶ نداریم. همین حوض نفتی بار دیگر همین چند وقت پیش بر تاریخ موزه سایه افکند و به استعفای یکی از مدیران فعال آن در چند ماه پیش انجامید؛ چرا‌که بندبازی حین اجرای نمایشی دست یا پایش به نفت حوض اصابت کرد و واقعه آن‌قدر بزرگ‌نمایی شد که به استعفای مدیر انجامید؛ پدیده‌ای حاشیه‌ای که بازتاب آن به‌مراتب بیشتر از نمایشگاهی بود که او با کوریتوری کیانوش معتقدی چند ماه پیش از آن در موزه برگزار کرده بود و شاید یکی از کارشده و فکرشده‌ترین نمایشگاه‌هایی بود که درباره هنر انقلاب در چهار دهه گذشته برقرار شده بود. کسی به خاطر این نمایشگاه از مدیر موزه تشکر نکرد، اما در اولین واقعه بی‌اهمیت، وی مجبور به استعفا شد. از نمایشگاه «آینه در آینه» صحبت می‌کنم و از غلبه حاشیه بر متن. «آینه در آینه ۲» بدون کیانوش معتقدی برگزار شد، اما آن کجا و این کجا. این مثال‌ها فراوان هستند و همزاد و همراه حیات موزه هنرهای معاصر تهران. حالا نوبت به کاشت صیفی‌جات در حیاط موزه رسیده‌ است که بار دیگر برای واقعه‌ای که نه‌تنها هیچ ایرادی ندارد چه رسد به آنکه از مشکلات حکایت کند یا از هر نوع ضعف دیگری، توجه را به این نهاد فرهنگی جلب کرده‌ است. واقعه‌ای که به نظر من بیش از هر چیز دیگری می‌تواند نشانه‌ای باشد از گشودگی موزه به فضای پیرامون خود و تعامل فرهنگی درون و بیرون آن. در درون فرهنگ والای تجسمی و در بیرون فرهنگ چند‌هزار‌ساله ایرانی در کشت و زرع. یادآوری کنم که در زبان فرانسه برای نامیدن «فرهنگ» و «کشاورزی» از یک واژه واحد یعنی culture استفاده می‌شود. تنها وجه مثبت عکس‌العملی که به کاشت صیفی‌جات در حیاط موزه انجام شد، آن بود که نشان داد این موزه برای اهل هنر و محققان هنرهای تجسمی و همچنین بازدیدگنندگان ‌اهمیت دارد؛ امری دلگرم‌کننده برای کسانی که دغدغه فعال‌بودن و مردمی‌بودن آن را دارند‌. اگر نگذاریم بار دیگر در افتادن موزه هنرهای معاصر بر سر زبان‌ها حاشیه بر متن غلبه کند، این اتفاق می‌تواند راه را بر طرح پرسش‌هایی جدی جهت بهبود کارکردهای گوناگون آن باز کند. اولین و شاید مهم‌ترین پرسش آن است که چرا پس از گذشت نیم‌قرن از حیاتش، این موزه هنوز منشور طراحی منظره ندارد؟ منشوری که بسیاری از موزه‌های هنری جهان در این سطح از آن برخوردارند. منشوری که هدفش دقیقا تعریف پیوند موزه‌‌ها با فضای بیرونی‌ آنها‌ست. منشوری که از قضا برای موزه‌های تازه‌ساز یا هنگام بازسازی یا گسترش موزه‌های قدیمی به‌طور فزاینده‌ای بر عنصر شیشه و پنجره تکیه می‌کند و دلیل این تکیه‌کردن نیز آن است که آنچه را در سالن‌های موزه ارائه می‌شود و آنچه در بیرون از آن اتفاق می‌ا‌فتد، به یگدیگر نزدیک‌تر کرده و تعامل میان این دو فضا را تقویت کند.*

اکنون سال‌ها و بلکه دهه‌هاست که موزه‌داران و موزه‌شناسان تلاش می‌کنند موزه‌ها را از مکان‌هایی که گویا معبد هستند یا به‌سان مقبره مورد بازدید قرار می‌گیرند، خارج کرده و آنها را به محل‌هایی برای کارکردهای مختلف هنری، آموزشی و ارتباطی تبدیل و از آنها به عنوان نهادهای پیوند فرهنگ والا و فرهنگ مردمی استفاده کنند‌.**

کاشت صیفی‌جات در حیاط موزه هنرهای معاصر اگر بتواند باعث شود ما گوشه‌چشمی به این روند تغییر جایگاه موزه‌ها داشته باشیم، می‌توان از قضا به فال نیک گرفت. در همین راستا تلاش برای در دسترس قرار‌گرفتن آرشیو موزه برای محققان و طراحی وب‌سایتی برای آن و گشایش باغ مجسمه به روی عموم، دیگر توجهات جدی‌ای هستند که می‌توانند به هر‌چه مردمی‌تر‌شدن این موزه منحصربه‌فرد یاری رسانند.

*Victoria Newhouse, Toward a New Museum, New York, Monacelli Press, 1998

**Andrea Witcomb, Re-imagining the Museum, Beyond the Mausoleum, London, Routldege, 2003

 

آخرین اخبار فردا را از طریق این لینک پیگیری کنید.