|

مردم و اقتدار پلیس

دو روز پیش مرد موتورسواری که دو دختر هفت و 9ساله خود را ظاهرا به مدرسه می‌‌برده، در زیرگذر کارگر-جلال آل‌احمد به هنگام حرکت در مسیر مخالف حرکت مجاز، با اتومبیلی تصادف می‌کند و موتورسوار و یکی از دختران زندگی را وداع می‌‌گویند و دختر دیگر به بیمارستان منتقل می‌‌شود.

دو روز پیش مرد موتورسواری که دو دختر هفت و 9ساله خود را ظاهرا به مدرسه می‌‌برده، در زیرگذر کارگر-جلال آل‌احمد به هنگام حرکت در مسیر مخالف حرکت مجاز، با اتومبیلی تصادف می‌کند و موتورسوار و یکی از دختران زندگی را وداع می‌‌گویند و دختر دیگر به بیمارستان منتقل می‌‌شود. اگر انسان اندکی احساس داشته باشد، از این حادثه با تمام وجود غم‌زده می‌‌شود. چگونه مردی که در ظاهر تمکن مالی چندانی نداشته، به دست خود نوباوگان فرشته‌خوی خود را که با تلاش شبانه‌روزی او و همسرش به سن مدرسه رسیده‌اند، این‌چنین قربانی می‌‌کند. این پدر که حتما به فکر آینده فرزندان و شکفتن آنان بوده، با چند تخلف محرز، خود و فرزندش را نابود کرده و اینک از او مادری داغدارِ مرگ دختر و شوهر و فرزندی مجروح و بستری، باقی مانده است. کم نیست چنین حوادثی؛ حوادثی که هر سال در کشور ما 15 تا 20 هزار تلفات، حدود 300 هزار مجروح و ناقص‌العضو و دست‌کم دو هزار میلیارد تومان خسارت مالی به جای می‌‌گذارد. در‌این‌میان چه کسی مقصر است و آیا نمی‌‌توان از این حوادث پیشگیری کرد؟ شکی نیست که هر فرد موظف به رعایت ضوابط و قانون است و در درجه نخست در این نوع حوادث خود افراد مقصر اصلی هستند؛ اما اگر نیک بنگریم، در جامعه‌ای زندگی می‌‌کنیم که برای اداره آن قوانین و ضوابط ایجاد شده و ضابطان قانون مسئول اجرای نیک این ضوابط هستند. اگر به کشوری مانند فیلیپین نگاه کنیم، تعداد بی‌شماری موتورسوار در آن دیده می‌‌شود؛ اما همگی رعایت ضوابط لازم از قبیل استفاده از کلاه ایمنی، توقف در مقابل چراغ قرمز، عبورنکردن از معابر یک‌طرفه در خلاف جهت و رعایت حق تقدم را دارند و حتی موتورهای مسافربر کلاه ایمنی اضافی برای مسافر خود به همراه دارند. به تهران خودمان نگاه کنیم، گویا موتورسیکلت وسیله‌ای است که گواهینامه انجام تخلف به هر روش و به هر نوع را به همراه خود به صاحب موتورسیکلت ارزانی داشته است. هر نوع تخلف که ممکن باشد، از قِبَل این تصور از سوی موتورسواران انجام می‌‌شود. در برابر این‌همه تخلف که صدای گوش‌خراش موتورسیکلت‌ها و آلودگی ایجادشده در برابر آن امر مهمی ‌‌جلوه نمی‌‌کند و علاوه بر آنکه موجب مزاحمت برای مردم اعم از پیاده و سواره را فراهم می‌‌کند، چهره شهر را مخدوش و بی‌قانونی در شهر را عیان می‌‌کند، متأسفانه ضابطان امر یعنی پلیس راهور اغلب درباره اِعمال قانون اقدام نمی‌کند و نتیجه آن سوگوار‌شدن مردم، خسارت مادی و معنوی به مردم و ناهنجار‌شدن چهره شهر است. مدیران پلیس راهور هم همواره سعی می‌‌کنند چهره مهربان و مردمی ‌‌از خود نشان دهند و این امر به جای آنکه حکایت از اقتدار پلیس نزد مردم و در اینجا موتورسواران کند، از آن سوءاستفاده می‌شود. چه ایرادی دارد که از نیروهای ویژه در این زمینه کمک گرفته شود تا خاطیان به این ادراک برسند که نباید تخلف کرد. چهره تهران و شهرهای بزرگ ایران امروز به خاطر عادی‌شدن بی‌قانونی و هرج‌ومرج ترافیکی به‌ویژه از سوی برخی موتورسواران مخدوش است و مردم اعم از سواره یا پیاده از آن رنج می‌‌برند. مردم هم بالاخره نمی‌‌فهمند که در کجای کار قرار دارند؛ فقط می‌‌فهمند که باید گلیم خود را از آب بیرون بکشند و به دیگری کاری نداشته باشند. مجریان هم نوعا دوست دارند به کار نمایشی بپردازند؛ مثلا در‌حالی‌که تهران از میلیون‌ها وسیله نقلیه درون‌سوز پرمصرف آلوده‌کننده رنج می‌‌برد و سالی یک میلیون خودرو اعم از بنزینی یا گازوئیلی به آن اضافه می‌‌شود، وزارت صمت می‌‌گوید برای مبارزه با آلودگی تا پایان سال صد هزار اتومبیل برقی تولید می‌‌کنیم. نمی‌‌گوید که با پرمصرفی و پرآلودگی خودروهای فعلی چه کار باید کنیم.

برایند این پیکان‌های به حال خود واگذار‌شده تخریب جامعه، چه از لحاظ زیربنایی و چه از نظر ذهنی و فکری است و نیاز نیست که بگوییم نهایتا به زیان مردم است؛ بلکه باید گفت هم‌اینک به زیان مردم است و نمونه آن هم پرپر‌شدن یک فرشته معصوم و پدرش در داخل شهر تهران است و البته این فقط نمونه‌ای از پرپرشدن فرشته‌های معصوم است. آیا هیچ اندیشه‌ای در ساماندهی به این امر و امور مشابه وجود ندارد؟

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها