زوال شهرهای کشور نتیجه تخصصگرایی بیریشه مدیران شهری است
اساس تلاش برنامهریزان شهری در عرصه تصمیمسازی و تصمیمگیری برای ارائه طرح و اجرای آن، ارتقای کیفیت زیستپذیری شهرهاست و ملاک سنجش آن میزان انتخاب آگاهانه شهروندان در استفاده از فضای عمومی در سطح شهر است.

نوید خواجهحسینی: اساس تلاش برنامهریزان شهری در عرصه تصمیمسازی و تصمیمگیری برای ارائه طرح و اجرای آن، ارتقای کیفیت زیستپذیری شهرهاست و ملاک سنجش آن میزان انتخاب آگاهانه شهروندان در استفاده از فضای عمومی در سطح شهر است.
اساسا از شهرهای ایران اینگونه برداشت میشود که شهرهای کشور هویت و کارآمدی خود را در نتیجه انتصاب مدیرانی که با امر برنامهریزی شهری بیگانه هستند از دست داده و ملاک تعیین مسئولان شهرسازی کشور دچار تخصصگرایی بیریشه شده است.
شاید جدا از انتصابات مدیران شهری در نتیجه منافع سیاسی و جناحی، تعریف شهر صرف به میزان جمعیت ساکن در آن، نیاز به بازتولید علمی و مفهومی داشته باشد.
از دید متخصصان شهری، شهر تنها یک محدوده جغرافیایی نیست و اگر فضایی که در آن زندگی میکنیم فاقد معنی و هویت باشد، دچار نوعی بیمکانی هستیم و به تعبیر دیگر مانند انسانی که شناسنامه خود را گم کرده یا مانند برخی شهرهای جدید کشور که فاقد هویت هستند، دچار تزلزل و سردرگمی خواهیم شد.
جدا از بحث انتصاب مدیران غیرمتخصص، چه در وزارت راه و شهرسازی و چه در نهادهای شهری، عامل دیگر وضع قوانینی نظیر کمیسیون ماده 100 و کمیسیون ماده 5 است که بهراحتی تحت لوای قانون، برخی افراد صاحب نفوذ و متنعم میتوانند آینده یک شهر را به نفع خود یا جناحشان تغییر دهند.
تغییر کاربری فضای سبز یک شهر در شهرهای آلوده کنونی یا خرید تراکم مازاد در شهرهای کشور کاملا مشهود است، اما جای تأسف بسیار است که این اتفاق تلخ تحت لوای مواد قانونی فوق صورت میگیرد و از آنجا که برای گروهها و جناحهای سیاسی گوناگون سبب منافع وسیع میشود، در دورههای مختلف مواد قانونی آن در مجلس شورای اسلامی اصلاح یا تغییر نیافته است. از عواملی که میتواند به شهرهای ما اصالت و معنا ببخشد، حفظ بناهای تاریخی و توجه به حریمهای آنهاست که متأسفانه به علت موارد مذکور، هرازگاهی اخباری مبنی بر تجاوز به حریم بافتها یا اماکن تاریخی مخابره میشود که سبب دلخوری عمومی بهویژه در میان متخصصان شهری و میراث فرهنگی میشود.
مسئله دیگری که سبب تهیشدن معنا در شهرهای کشور شده، عدم دید کثرتگرای مدیران و عرصه میانفکری در جامعه است. به این معنی که شهروندان برای بیان نظرات خود جایگاهی نداشته و همواره ملاک مشارکت شهروندان تبعیت از تصمیم مدیران است. مثلا در یک طرح عمرانی، چنانچه شهروندان خانههای خود را ترک کرده و آن را در اختیار طرح بالادستی و تصمیم نهادهای شهری قرار دادند، سطح مشارکت در آن منطقه مطلوب و اگر با مقاومت روبهرو شوند، سطح مشارکت شهروندان ضعیف ارزیابی میشود.
همچنین آن چیزی که سبب شده شهرهای ایران بیروح و کسل شوند، نبود فضای عمومی است. فضای عمومی جایی است که گروههای مختلف هنری، بسته به روحیه خود، میتوانند در آن بهصورت آزادانه و رایگان حضور یابند و به فعالیت دلخواه خود بپردازند و هرچه مکانی از نظر کیفی بهتر باشد، فعالیتهای گزینشی بیشتری در آن رخ میدهد. در فضای عمومی باید بتوان شهروندان هر آنچه را که جنبه عمومی دارد بهصورت آزادانه و بدون نگرانی از برخوردهای احتمالی قهریه از سوی نهادهای مختلف به نقد گذاشته و با یکدیگر تبادل نظر کنند.
آنچه امروزه در شهرهای کشور به صورت مشهود لمس میشود، نبود احساس امنیت شهروندان است که در کنار شاخصهای اقتصادی، نابودی قلمروهای فردی و در رأس همه محلههای شهری نیز در بروز آن نقش مؤثری دارند؛ تا آنجا که احساس تعلق شهروندان به مکان زندگی و تعاملات اجتماعی میان شهروندان به حداقل خود رسیده است.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.