|

از وینستون چرچیل به لیز تراس و ریشی سوناک

افول سیاست بریتانیایی

‌اگر از سیاست داخلی بریتانیا بگذریم، این کشور هرگز تا این اندازه در وضعیتی نگران‌کننده و متشنج قرار نداشته است. از مارگارت تاچر و تونی بلر که بگذریم تعداد کمی از رهبران بریتانیای پس از جنگ الهام‌بخش بوده‌اند یا سایرین را تحت تأثیر قرار داده‌اند.

افول سیاست بریتانیایی

‌اگر از سیاست داخلی بریتانیا بگذریم، این کشور هرگز تا این اندازه در وضعیتی نگران‌کننده و متشنج قرار نداشته است. از مارگارت تاچر و تونی بلر که بگذریم تعداد کمی از رهبران بریتانیای پس از جنگ الهام‌بخش بوده‌اند یا سایرین را تحت تأثیر قرار داده‌اند. بهترین‌های بریتانیا این روز‌ها از سیاست دوری می‌کنند. اولین نخست‌وزیر ملکه الیزابت دوم، «وینستون چرچیل» بود و آخرین نخست‌وزیر او «لیز تراس». این روندی نیست که اکثر افراد به آن پیشرفت بگویند. ناکامی‌های زنجیره‌ای چهار نخست‌وزیر اخیر محافظه‌کار دیوید کامرون، ترزا می، بوریس جانسون و لیز تراس باعث تمسخر این حزب شده است، حزبی که زمانی موفق‌ترین حزب سیاسی در جهان غرب بود. از سوی دیگر، حزب کارگر بریتانیا خوشبختانه خود را از قید کوربینیسم رها کرده، اما پس از ۱۲ سال به‌سربردن در عرصه‌ای رام‌نشده و بی‌ثبات، ظرفیت آن حزب برای حکمرانی کماکان مورد تردید است. حزب کارگر در محک آزمون قرار نگرفته و پس از برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) دچار اختلاف‌نظر داخلی شده است. با وجود این، حزب کارگر در موقعیت بهتری برای پیروزی در انتخابات سراسری بعدی قرار دارد تا در جایگاهی برای ارائه رهبری منسجم در برهه‌های زمانی دشوار قرار گیرد.

والتر راسل مید، پژوهشگر اندیشکده هادسون و بنیان‌گذار اندیشکده «بنیاد آمریکای جدید» در وال‌استریت ژورنال نوشت:آسان است که درباره افول بریتانیا مبالغه کنیم. این کشور ممکن است از نظر اقتصادی در حال دست و پنجه نرم‌کردن با مشکلات متعدد و از نظر سیاسی شکست‌خورده باشد، اما فراتر از دالان‌های پارلمان، بریتانیا کماکان پابرجا ایستاده است. از نظر فرهنگی، از بیتلز و رولینگ استونز تا «هابیت» و دنیای «ارباب حلقه»‌ها، بریتانیای دوران الیزابت دوم بسیار بیشتر از وزن خود ظاهر شد. دانشگاه‌ها و عرصه علمی بریتانیا هم کماکان در صدر رتبه‌بندی‌های جهانی قرار دارند.

صنعت مالی بریتانیا پس از شوک‌های جنگ جهانی دوم بهبود یافت و به عنوان مبتکر پیشرو در پیچیده‌ترین و یکپارچه‌ترین بازار‌های مالی تاریخ ظاهر شد. آثار و مقالات نویسندگان و روزنامه‌نگاران بریتانیایی در سراسر جهان خوانده می‌شوند. سلطنت بریتانیا جایگاه منحصربه‌فردی در تصورات جهانی دارد. دوستداران فوتبال در همه نقاط جهان تیم‌های فوتبال بریتانیایی را دنبال می‌کنند و از انتشار نسخه‌های تازه «هری پاتر» و «جیمزباند» هیجان‌زده می‌شوند و مشتاقانه سریال «دانتون ابی» را دنبال می‌کنند. شاید در خارق‌العاده‌ترین پیشرفت، سرآشپز‌های بریتانیایی و شو‌های پخت نان بریتانیا موفقیت بین‌المللی پیدا کرده‌اند.

بریتانیا شکست نمی‌خورد، اما سیاست‌مداران و دیپلمات‌های آن به وضوح شکست می‌خورند. با وجود تمام پوپایی کارآفرینان، بانکداران، هنرمندان و دانشگاهیان بریتانیایی، آن کشور به طور پیوسته جایگاه خود را در برابر رقبای اقتصادی اروپایی و آسیایی از دست داده است. بر اساس گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی تولید ناخالص داخلی سرانه بریتانیا در سال ۲۰۲۱ با توجه به قدرت خرید از آلمان، فرانسه و ایرلند عقب‌تر بود و کمی پایین‌تر از میانگین کشور‌های عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی قرار داشت.

افول اقتصادی ملایم و کاهش قدرت و نفوذ بین‌المللی ممکن است آن چیزی نباشد که اکثر بریتانیایی‌ها بخواهند، اما این نتیجه طبیعی و اجتناب‌ناپذیر سیاست‌هایی است که آنان ترجیح داده‌اند در پیش بگیرند. این‌عدم تطابق بین جاه‌طلبی‌های بین‌المللی بریتانیا و ترجیحات سیاست داخلی آن کشور از زمانی که دولت کارگر به نخست‌وزیری «کلمنت آتلی» (او به مدت شش سال از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۱ میلادی نخست‌وزیر بریتانیا بود) تغییرات سوسیالیستی عمده‌ای را در اقتصاد بریتانیا ایجاد کرد و در عین حال تلاش کرد بریتانیا را به عنوان یک قدرت جهانی حفظ کند، آن کشور را آزار می‌دهد.

سال‌های نخست‌وزیری «مارگارت تاچر» نه یک نقطه عطف بلکه یک استثنا بود. اقلیتی از محافظه‌کاران بریتانیایی که دیدگاه‌های اقتصادی و اجتماعی تاچر را پذیرفته‌اند به اندازه کافی قوی نیستند که بتوانند حزب خود را کنترل کنند، چه رسد به اینکه سیاست‌های خود را بر جامعه‌ای بدبین تحمیل کنند.

برگزیت باعث تشدید این وضعیت دشوار شد. خروج از اتحادیه اروپا تنها در صورتی می‌تواند کارساز باشد که بریتانیا به نسخه حتی رادیکال‌تر سیاست‌های بازار آزاد تاچر بازگردد و به کشوری تبدیل شود که طرفداران چنین نسخه‌ای آن را «سنگاپور بر روی رودخانه تیمز» می‌نامند: اقتصادی مقررات‌زدایی‌شده و رهاشده از محدودیت‌ها و سیاست‌های سختگیرانه اتحادیه اروپا.

اما این آن چیزی نبود که اکثر رأی‌دهندگان به برگزیت می‌خواستند. برای بسیاری از رأی‌دهندگان حزب محافظه‌کار و حزب کارگر رأی به برگزیت رأی علیه تغییر بود. آنان خواستار مهاجرپذیری کمتر، توسعه و اختلال کمتر در حومه‌های انگلیسی و کنترل کمتر بوروکرات‌های رسمی اتحادیه اروپا و نخبگان شهری لندن بر زندگی بریتانیایی‌ها بودند. آنان هابیت‌هایی بودند که به حفظ «شایر» رأی می‌دادند، نه رادیکال‌هایی که به تغییر ریشه و شاخه آن رأی داده باشند.

‌با سقوط نخست‌وزیری تراس، هابیت‌ها قاطعانه بر تاچری‌ها پیروز شدند. این احتمالا به معنای تغییر جهت از «برگزیت سخت» است که بوریس جانسون برای آن مبارزه می‌کرد و تغییر جهت آن کشور به شکلی نرم‌تر از بریتانیا خواهد بود که در آن بریتانیا در ازای دسترسی بیشتر به بازار اروپا با مقررات اتحادیه اروپا هماهنگ‌تر می‌شود. این مسیر مناسبی برای احیای اقتصادی یا دیپلماتیک نیست. با وجود این در انتظار یک بحث طولانی و دردناک بر سر یک بازگشت احتمالی به اتحادیه اروپا به نظر می‌رسد رأی‌دهندگان بریتانیایی این مسیر را انتخاب کرده‌اند.   ‌این بن‌بست اساسی در زندگی بریتانیا با کاهش طولانی‌مدت کیفیت رهبری سیاسی بریتانیا همراه بوده است. به نظر می‌رسد کشوری که زمانی مجموعه‌ای از ستاره‌های سیاسی را تولید می‌کرد محکوم به تحمل چهره‌های متوسط شده است. از «مارگارت تاچر» و «تونی بلر» که بگذریم تعداد کمی از رهبران بریتانیای پس از جنگ الهام‌بخش بوده‌اند یا سایرین را تحت تأثیر قرار داده‌اند. بهترین‌های بریتانیا این روز‌ها از سیاست دوری می‌کنند.

شاید مشکل این باشد که پاداش برعهده‌داشتن یک حرفه سیاسی در بریتانیا با کاهش نقش آن کشور در جهان کم‌رنگ شده است، درحالی‌که فرصت‌ها در تجارت، فرهنگ و ورزش به همان اندازه درخشان هستند که در اوج عصر ویکتوریا بود. بانکداران، موسیقی‌دانان، کارآفرینان و ستارگان فوتبال بریتانیا می‌توانند به اندازه پیشینیان ویکتوریایی خود ثروتمند شوند و در سطح جهانی مورد تحسین قرار گیرند در حالی که سیاست‌مداران بریتانیایی دائم‌الخمر بر سر قراضه‌های باقی‌مانده از سایه عظمت ناپدیدشده آن کشور در حال تقلا هستند.

60 سال پیش، دین آچسون (وزیر امور خارجه آمریکا در دوره ریاست‌جمهوری هری ترومن که نقشی محوری در تعریف سیاست خارجی آمریکا در دوران آغازین جنگ سرد و در شکل‌گیری طرح مارشال، دکترین ترومن و ایجاد ناتو داشت) مشاهده کرد که بریتانیا یک امپراتوری را از دست داده، اما هنوز نقشی پیدا نکرده است. جست‌وجوی طولانی‌مدت بریتانیا برای یافتن نقش کماکان ادامه دارد و «ریشی سوناک» برای ملاقات خود با چارلز سوم پادشاه بریتانیا آماده می‌شود.‌‌

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها