|

انجام وظیفه در مقابل دارودسته‌داری و تعارض

در زندگی هر آدمی کارها و بایسته‌هایی است و در زندگی کاری یا سازمانی مسئولیت او در چارچوب «شرح وظیفه» روشن می‌شود. در برخی کارها هنگام سپردن کار یا پذیرفتن مسئولیت دستور کار یا شرح وظیفه مستند، سازمان‌یافته و نوشته‌شده به فرد داده می‌شود.

در زندگی هر آدمی کارها و بایسته‌هایی است و در زندگی کاری یا سازمانی مسئولیت او در چارچوب «شرح وظیفه» روشن می‌شود. در برخی کارها هنگام سپردن کار یا پذیرفتن مسئولیت دستور کار یا شرح وظیفه مستند، سازمان‌یافته و نوشته‌شده به فرد داده می‌شود. ارزشیابی کارکرد او هم باید بر پایه ملاک‌های برگرفته از آن شرح وظیفه باشد نه تعارض‌ها و دارودسته‌‌داری. در بسیاری از مسئولیت‌ها قانون به‌روشنی دامنه توانایی‌ها، بایسته‌ها و وظیفه‌ها را بازگو کرده و باید کارکرد فرد یا نهاد با توجه به وظیفه‌های قانونی سنجیده شود. با این همه در بنگاه‌هایی کسانی هستند که پشتوانه‌هایی آشکار یا پنهان و در تعارض با نظام شایستگی‌ها داشته‌اند، مسئولیت کاری را پذیرفته‌اند ولی پاسخ‌گو نیستند و هنگام روبه‌روشدن با پرسش و سنجش یا از پاسخ طفره می‌روند یا بار کاستی‌ها را گردن دیگران می‌اندازند. گذشته از سیاست‌بازی‌ها، این یک چالش ارتباطی، خانوادگی، سازمانی و کاری در رده‌های گوناگون است که بر کارایی و اثربخشی اثر منفی می‌گذارد، باور مردم به توانایی و کارکرد مسئول یا نهاد در گره‌گشایی و پیشبرد کارها را به‌هم می‌ریزد و هزینه‌ساز است. در این راستا باید به آگاهی (دانش) و توانایی (مهارت)هایی بایسته برای اداره‌کردن کارها پرداخت. نیاموختن، ناآگاهی، پرش‌های نامتناسب، هل‌داده‌شدنی و بدون توانایی راستین، پیامدهایی از کار مسئول یا مدیر بر جای می‌گذارد که چه‌بسا زندگی شمار زیادی از مردم را دستخوش گیر و گره می‌کند یا به هدررفت سرمایه‌ها و ناکارایی سامانه‌ها می‌انجامد.

از این چالش‌ها با نام «تعارض» و از چگونگی چاره‌جویی «مدیریت تعارض» دربردارنده دانش و توانش‌هایی یاد می‌شود. یکی از نوشته‌های کاربردی در این زمینه «مسئولیت‌های سرنوشت‌ساز: راهنمای جامع مدیریت تعارض» نوشته کری پترسن، جوزف گری، دیوید مکس‌فیلد، ران مک‌میلان و ال سویتزلر با برگردان دردانه داوری و چاپ‌شده از سوی انتشارات افرند است. برگردان فارسی این نوشته در ۳۱۲ صفحه سال ۱۳۹۴ با ساختاری دربردارنده پیشگفتارهای برگرداننده یکی از مدیران صنعتی ایران و نویسندگان، همراه با 9 گفتار و چهار پیوست چاپ شده‌ است. در پیش‌گفتارها به برخی راهبردهای زیان‌بار یا ناکارا در روبه‌روشدن با چالش‌ها پرداخته‌اند و می‌گویند بسیاری از مدیران در برابر چالش‌ها و پرسش‌ها نه‌تنها پاسخ‌گو نیستند بلکه از راهبردها و سازوکارهای منفی بهره می‌گیرند. برجسته‌ترین این سازوکارهای منفی در برابر دشواری‌ها، پرخاشگری و نابردباری است که به مدیران کم‌تجربه نسبت داده می‌شود. در کنار پرخاشگری، راهبرد دیگر سکوت و گریز از پاسخ‌گویی است که آن هم نه‌تنها چاره‌ساز نیست، بلکه وضعیت را بدتر می‌کند. با این همه این راهبردهای منفی در سپهری غبارآلود که لابیگری و جرگه‌سالاری روش‌های برجسته‌‌ به‌کارگماری و پیشرفت افراد باشند، پرکاربرد هستند. در این میان نویسندگان به گروهی‌زیستن یا اجتماعی‌بودن سرشت آدمی هم پرداخته و پیوندهای میان آدم‌ها و تعامل‌بخش جدانشدنی زندگی، اجتماعی‌زیستن را با معناداری و گفت‌وگو گره زده‌اند. پیش‌نیاز گفت‌وگو آموختن شنیدن، گفتن و ساختن و از دستاوردها و هم زیرساخت‌های فلسفی گفت‌‌وگو نسبی‌دانستن و مطلق‌نپنداشتن هستند. همچنین بالندگی اخلاقی یک پیش‌بایسته بنیادی است. در این نوشته کوشش شده با بازگوکردن نمونه‌هایی از زندگی روزمره یا کاری و چالش‌ها روند بهبود دانش و توانش مدیریت کنشگرانه و سازنده تعارض‌ها پیش چشم آورده شود. دانش و توانش که کمک می‌کند از پیله ترس و تنهایی بیرون بیاییم، به اخلاق پایبند باشیم، بایسته‌های کارهایی را که بر دوش می‌گیریم بدانیم و در برابر دیگران پاسخ‌گو و مسئول باشیم. باورهای سازنده (اعتماد) و همکاری ازجمله دستاوردهای این دگرگونی هستند که این روزها بیش از همیشه نیاز به آنها را دریافته‌ایم. این دگرگونی از خودمان آغاز می‌شود ولی بر بهبود کار سازمانی به‌کارگماردن‌ها (انتخاب یا انتصاب‌) یا کنارزدن آدم‌های ناکارا و آسیب‌رسان اثری چشمگیر دارد. این نوشته با روشن‌کردن چیستی و چگونگی مسئولیت سرنوشت‌ساز، پاسخ‌گویی و چرایی اهمیت آنها آغاز شده، از سنجش روزمره و ارزیابی‌ (محاسبه)های خودکار ما در کارهای گوناگون و همچنین از امید و ناامیدی‌ها یا شور و سرخوردگی‌ها می‌گوید. دانش و توانش بازشناسی «چه»، «چرا»، «چگونه» و «اگرها»، چیرگی آگاهانه بر روندهای خود، استوارسازی امنیت، پرداختن به شکاف‌ها، انگیزه، پیشبرد روان‌ کارها، کانون‌مندی و هم نرمش (انعطاف) سرجسته‌های دیگر این نوشته هستند. پس از اینها به چگونگی به‌کارگیری دانش و توانش در کار، بایستگی برنامه، باهم‌آموزی و سنجش پرداخته شده است. پیوست‌های این نوشته هم دربردارنده ابزارهای سنجش هستند. نوشته‌ای که در این یادداشت بازشناسی شد، کم‌و‌بیش روان و ساختارمند است، برای آموزش نمونه‌هایی از زندگی روزمره شخصی و کاری بازگو می‌شود و تلاش شده هم به راهبردهای سازنده و هم راهبردهای منفی پرداخته شود. به‌کارگماری‌هایی هستند که فراتر از خواست و توان مردم یا متخصصان انجام می‌شوند و برخی رفتارها و گفتارها دلسردکننده و فرافکنانه هستند. با این همه سکوت یا پرخاش هیچ‌کدام چالش‌های ما را از میان نمی‌برند؛ ما نیازمند آگاهی بهتر و توانایی اثربخش‌تر هستیم. گرچه برای بهبود و بسامان‌کردن روندهای بنیادی و پایه باید در لایه‌های بالایی مدیریت بازاندیشی و چاره‌جویی کرد، ولی همواره دگرگونی و بهبود از خود ما آغاز می‌شود. آموختن و تواناشدن در مدیریت تعارض‌ها و کنشگری مسئولانه را در روزمره‌های خودمان و کارمان باید انجام دهیم تا بتوان سخن از گره‌گشایی‌هایی فراتر زد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها