قاسم محبعلی در گفتوگو با «شرق» از یکسالگی سقوط حکومت بشار اسد میگوید
سایهروشن حکومت الشرع در دمشق
در نخستین سالگرد سقوط غیرمنتظره دولت بشار اسد، سوریه در وضعیتی قرار گرفته که بیش از هر زمان دیگری به دوراهی سرنوشت شبیه است؛ لحظهای که نه میتوان آن را پایان یک دوره دانست و نه آغاز دورهای دیگر، بلکه نقطهای معلق میان گذشتهای فرساینده و آیندهای ناشناخته است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
در نخستین سالگرد سقوط غیرمنتظره دولت بشار اسد، سوریه در وضعیتی قرار گرفته که بیش از هر زمان دیگری به دوراهی سرنوشت شبیه است؛ لحظهای که نه میتوان آن را پایان یک دوره دانست و نه آغاز دورهای دیگر، بلکه نقطهای معلق میان گذشتهای فرساینده و آیندهای ناشناخته است. یک سال پیش، زمانی که دولت اسد، حکومتی که پنج دهه دوام آورده بود، در عرض چند روز از هم پاشید، بسیاری این رویداد را صرفا نتیجه سالها فرسایش داخلی میدانستند. اما گذشت زمان نشان داده آنچه رخ داد، چیزی فراتر از فروپاشی یک حکومت و بازشدن زخمهای عمیقی بود که سالها زیر خاکستر جنگ پنهان مانده بود. اکنون دمشق و شهرهای پیرامونش تصویری دوگانه از امید و هراس را همزمان حمل میکنند. از یک سو، بخشهایی از جامعه که دههها خود را بیرون از دایره قدرت میدیدند، لحظه کنونی را فرصتی کمنظیر برای بازتعریف نقش خود میدانند و از سوی دیگر، اقلیتهایی مانند علویها و دروزیها که ستونهای اصلی بقای حکومت پیشین بودند، با نگرانی به آینده نگاه کرده و از خود میپرسند در نظم جدید چه جایگاهی خواهند داشت. در شمال و شرق، کردها هم که تجربهای نیمهمستقل در سالهای جنگ اندوختهاند، در تلاش هستند در مذاکره با دولت جدید سهم خود را تثبیت کنند. این تکهتکهبودن جامعه سوریه، در کنار دخالت بازیگران منطقهای و جهانی، باعث شده هیچ سناریویی هنوز رنگ قطعی به خود نگیرد. آمریکا، ترکیه، روسیه و حتی کشورهای عربی هر یک میکوشند فضای پس از اسد را مطابق منافع خود شکل دهند. نتیجه این رقابت، وضعیتی است که در آن آینده سوریه همزمان روشن و تیره به نظر میرسد؛ روشن از جهت بازشدن امکان بازسازی و آشتی ملی و تیره به دلیل خطر لغزیدن دوباره به چرخهای تازه از بیثباتی. سوریه امروز، بیش از هر چیز، کشوری است که در جستوجوی چرایی سقوط و برخاستن دوباره است.
اکنون که یک سال از سقوط حکومت بشار اسد، رئیسجمهور پیشین سوریه، گذشته است و حکومت جدید تا حدودی در این کشور جا افتاده، مهمترین پرسش این است که چه عاملی باعث شد اسد حکومتش را در سوریه، آنهم در شرایطی که به نظر میرسید اوضاع پس از یک جنگ داخلی خونبار در برخی از مناطق به ثبات نسبی رسیده است، از دست بدهد؟
درواقع حکومت اسد از ابتدا مشکلات ریشهای داشت. حکومت او یک حکومت اقلیت تاریخی بود. یعنی افرادی که هسته اصلی حکومت را تشکیل میدادند، از اقلیتهای تاریخی بودند؛ عمدتا علویانی که حدود ۱۳ درصد جمعیت سوریه را تشکیل میدهند، بخشهایی از اهل سنت و همچنین گروههایی از مسیحیان و دروزیها با او همراه بودند. در مقابل، اکثریت جمعیت سوریه با او مخالفت داشتند. پس از بهار عربی، نزدیک به نیمی از خاک سوریه در اختیار مخالفان قرار گرفت. قدرتهای خارجی مانند آمریکا، ترکیه و همچنین کردها که حوزه مستقل خود را داشتند نیز وارد صحنه شدند و خاک در اختیار آنها بود. بنابراین اینکه گفته میشد وضعیت اسد مناسب است، درست نیست. وضعیت او چندان مطلوب نبود؛ او تنها با حمایت ایران و روسیه به حیات سیاسی خود ادامه میداد.
اما پس از تحولات هفتم اکتبر ۲۰۲۳ و آغاز جنگ غزه، تحولات خاورمیانه وارد مرحله جدیدی شد و تحولات تازهای رقم خورد. مقدمات این تغییرات در سوریه و لبنان آغاز شد و نهایتا به جنگ ایران و اسرائیل رسید. سوریه یکی از نقاط کلیدی این تحولات بود؛ زیرا ساختار سیاسی و تشکیلات موجود در آن کشور که بهنوعی حامی جریانهای مخالف اسرائیل به شمار میرفت، باید دچار تغییر و حلقه پاره میشد. در نتیجه، با حمایت ترکیه، قطر و برخی کشورهای عربی و با مدیریت آمریکا و توافق با روسیه، نهایتا دولت اسد کنار گذاشته شد و دولتی تحتالحمایه ترکیه و مورد پذیرش آمریکا روی کار آمد. این مسئله باعث شد شرایط سوریه در مقایسه با گذشته کاملا دگرگون شود. درواقع، آخرین حکومت متحد بلوک شرق و شوروی سابق در خاورمیانه، یعنی حکومت سوریه هم کنار رفت و دیگر در جهان عرب دولتی وابسته و متحد شرق وجود ندارد.
برخی معتقدند نزدیکی دولت جدید یا بهتر بگوییم شخص ابومحمد الجولانی یا احمد الشرع با غرب و برخی کشورهای عربی میتواند آینده روشنی برای سوریه رقم بزند؛ کشوری که از مشکلات بسیار عمیقی، چه اقتصادی و چه داخلی رنج میبرد. آیا میتوان گفت که شکستن «طلسم» پیشین میتواند شرایط بهتری برای مردم سوریه فراهم کند؟
به هر حال تحول مهمی رخ داده است. احمد الشرع و جریان او که نماینده اکثریت تلقی میشوند، یعنی اکثریتی که حدود ۷۰ درصد آنها عربتبار و اهل سنت هستند، اکنون قدرت را به دست گرفتهاند. اما این به معنای حلوفصل همه مشکلات سوریه نیست. سوریه کشوری چندمذهبی و چندطایفهای است و هر طایفه و قومی سرزمین ویژه خود را دارد؛ کردها در شرق و شمال شرقی سوریه منطقه اختصاصی خود را دارند، علویها در غرب سوریه سکونت دارند و دروزیها هم در جنوب غربی سوریه و نزدیکی مرزهای اسرائیل و اردن زندگی میکنند. طبیعی است که همه این گروهها علاقه و آمادگی ندارند تحت سلطه کامل دولت جدید قرار بگیرند. بنابراین نمیتوان گفت مشکلات سوریه بهطور کامل حلوفصل شده است. البته دولت احمد الشرع مورد حمایت ترکیه، مهمترین همسایه سوریه و همچنین کشورهای عربی مانند عربستان سعودی و قطر است. این دولت از پشتوانه مالی این کشورها نیز برخوردار خواهد بود و این میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی سوریه کمک کند. اما مشکل اساسی علاوه بر مسائل داخلی، رابطه و مناسبات با اسرائیل است. اسرائیل علاوه بر مسئله فلسطین، بخشهایی از خاک سوریه را همچنان در اشغال دارد که شامل جولان که از گذشته اشغال شده بود و همچنین بخشهایی دیگر میشود که اسرائیل پس از سقوط اسد اشغال کرده است. اسرائیل مانعی جدی بر سر راه آرامش سوریه خواهد بود. بعید است که تلآویو بهسادگی از سرزمینهای اشغالی عقبنشینی کند. بازگشت این مناطق به سوریه در دوره پس از اسد بهسادگی امکانپذیر نیست و این موضوع بر روابط سوریه با کشورهای غربی و اسرائیل تأثیر میگذارد. علاوه بر این، مردم سوریه، حتی جریانات نزدیک به دولت فعلی هم بهراحتی نمیپذیرند خاک سوریه همچنان در اشغال اسرائیل باقی بماند.
آقای محبعلی، به مسئله اسرائیل اشاره کردید. به نظر میرسد آمریکا مایل است مشکلات بین سوریه و اسرائیل حل شود. آیا میتوان امیدوار بود که اسرائیل از بمبارانها و حملات خود به سوریه دست بکشد یا توافقی میان تلآویو و دمشق حاصل شود که در نتیجه آن بحران بین این دو به پایان برسد؟
ببینید، آمریکا متحد اصلی اسرائیل است و این کشور میخواهد امنیت اسرائیل تأمین شود. اگر آمریکا به تلآویو فشار بیاورد و اسرائیل به مرزهای قبل از سقوط اسد بازگردد، بخش بزرگی از مشکلات حل میشود. اما این هنوز کافی نبوده و مسئله جولان حل نشده است. دولت ترامپ در دوره قبل انضمام جولان به اسرائیل را به رسمیت شناخت. اگر آقای جولانی نیز این موضوع را بپذیرد، معنایش واگذاری بخشی از سرزمین اصلی سوریه است و این برای دولت جدید چالش بزرگی ایجاد میکند. بنابراین حل اختلافات سوریه و اسرائیل به این آسانی پیشبینیپذیر نیست. بعید است ایالات متحده برایش اهمیت داشته باشد که مسائل سوریه زودتر حلوفصل شود، بلکه آمریکا بیشتر نگران امنیت اسرائیل و تحقق خواستههای تلآویو است تا برآوردهشدن مطالبات سوریه. چالش میان اسرائیل و سوریه باقی میماند؛ هرچند ممکن است به صورت موقت متوقف شود و رویکرد بشار اسد در نادیدهگرفتن این مشکل ادامه پیدا کند. اسد صلح نکرد و مسئله جولان را هم حل نکرد.
انتخاباتی که امسال در سوریه برگزار شد، با وجود اینکه نارضایتیهایی به وجود آورد، اما توجه زیادی را به خود جلب کرد. ارزیابی شما از این انتخابات چه بود؟
در سوریه هیچگاه تجربه انتخابات آزاد وجود نداشت و این انتخابات هم بهگونهای طراحی شد تا منافع حاکمیت فعلی را تأمین کند و خواستههای اقلیتها مثل کردها و علویها و دروزیها و حتی جمعیت ۱۰درصدی مسیحیان در آن رعایت نشده بود. بنابراین نارضایتی جدی وجود داشت. به هر حال برگزاری انتخابات بهتر از برگزارنشدن بود. هرچند دولت تلاش داشت از این طریق برای خود مشروعیت انتخابی ایجاد کند، اما نارضایتی جدی بود. قانون اساسی سوریه نیز همچنان محل مناقشه است. حالا باید دید آیا قانون اساسی جدید حقوق همه طرفها را تأمین خواهد کرد؟ آیا دموکراتیک خواهد بود یا مثل گذشته برای جریانهای خاص حقوق بیشتری قائل میشود؟ در دوران بشار ۶۰ درصد نمایندگان به صورت مستقیم از طرف حزب بعث تعیین میشدند. در حقیقت در گذشته حزب بعث همه چیز را تعیین میکرد و تنها نامزد ریاستجمهوری فردی بود که حزب معرفی میکرد. اگر این روند ادامه یابد، نمیتوان گفت که مسائل داخلی سوریه حلوفصل شده است. این کشور باید مانند عراق یا لبنان به توافقی تاریخی دست یابد؛ مثلا نخستوزیر از اکثریت باشد، رئیسجمهور از اقلیتها و پارلمان ترکیبی از همه گروهها. اما به نظر نمیرسد کشورهای غربی در شرایط کنونی منطقه خاورمیانه بخواهند به این مسائل بپردازند؛ زیرا دولت احمد الشرع متحد غرب است، با ایران مخالفت دارد، روابطش را با روسیه قطع کرده و تمرکز قدرتهای غربی اکنون بر حل مسائل لبنان و عراق است، بنابراین فعلا بعید است به مسائلی از این دست بپردازند. با این حال، مشکلات داخلی حلنشده باقی مانده است: مسئله کردها، علویها و دروزیها. کردها با حمایت آمریکا در شرق خودمختاری دارند. علویها در مناطق ساحلی حضور دارند و اگرچه اعتراضاتی دارند، اما مورد حمایت نیستند و نگران جایگاه خود در دولت و مجلس هستند. دروزیها هم در مناطق مرزی با اسرائیل دارای پایگاههای سنتی هستند. همه این مسائل باید در قانون اساسی و در جریان انتخاباتی آزاد و منصفانه حل شود.
در سال گذشته شاهد خشونتهایی علیه دروزیها، علویها و حتی کردها بودهایم. آیا این وضعیت نشاندهنده فضای پرتنش دوران بشار اسد بوده و نشانههایی از آن دارد که سرکوب اقلیتها دوباره بازتولید میشود؟
تفاوت عمده این است که اکنون حکومت، نماینده اکثریت اهل سنت عرب است؛ درحالیکه در گذشته علویها اقلیت بودند اما قدرت اصلی را در دست داشتند و اقلیتهایی مانند دروزیها و مسیحیان متحد اسد بودند. البته در آن زمان، کردها رابطهای هماهنگ با دولت نداشتند. اکنون شرایط برعکس شده است؛ اکثریت سنی قدرت را در دست دارند، اما حقوق اقلیتهایی مانند کردها که حدود هشت درصد جمعیت سوریه هستند و سرزمین وسیعی در اختیار دارند و همچنین علویها و دروزیها هنوز روشن نیست.
آمریکا رابطه ویژهای با کردها برقرار کرده و بزرگترین کنسولگری خود در جهان را در کردستان عراق، بدون حضور دولت مرکزی افتتاح کرده است. کردهای سوریه هم همچنان متحد آمریکا هستند. در سوی دیگر، دروزیها مورد حمایت اسرائیل هستند. اگر دولت نتواند این مسائل را حل کند، با تضعیف دولت مرکزی و کاهش حمایت خارجی، هر یک از این گروهها ممکن است به سمت استقلال یا جدایی حرکت کنند و سوریه بدون یک توافق داخلی و منطقهای و بینالمللی ممکن است حتی دچار فروپاشی شود. بعید است دولت الشرع تنها با اتکا بر خود بتواند با وجود چنین مشکلاتی، از پس چنین بحرانهایی بربیاید. در نهایت باید گفت حل مشکلات سوریه نیازمند مجموعهای از توافقات است؛ هم توافقات داخلی بین طوایف تا جایگاهشان مشخص شود، هم توافقات منطقهای بین ترکیه، کشورهای عربی و همسایگان و هم توافقات بینالمللی تا سوریه به سمت آرامش و توسعه و حلوفصل مشکلات حرکت کند. در غیر این صورت، با تغییر شرایط، احتمال درگیریهای داخلی و حتی جنگ داخلی دوباره وجود خواهد داشت.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.