|

سیستان و بلوچستان بعد از سال‌ها، همچنان بدون امکانات

مادر و فرزندی در روزهای گذشته به‌دلیل عدم مسئولیت‌پذیری درست اداره گاز ایرانشهر در سیستان و بلوچستان فوت کردند و پدر هم با سطح هوشیاری پایین در بیمارستان بستری است. اتفاقی که به گوش اغلب مردمان جنوب کشور آشناست و این انفجارها که دلیلش مشکل لوله‌کشی گاز یا استفاده از کپسول گاز است، امری عادی برای آنها تلقی می‌شود.

سیستان و بلوچستان بعد از سال‌ها، همچنان بدون امکانات
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

 مادر و فرزندی در روزهای گذشته به‌دلیل عدم مسئولیت‌پذیری درست اداره گاز ایرانشهر در سیستان و بلوچستان فوت کردند و پدر هم با سطح هوشیاری پایین در بیمارستان بستری است. اتفاقی که به گوش اغلب مردمان جنوب کشور آشناست و این انفجارها که دلیلش مشکل لوله‌کشی گاز یا استفاده از کپسول گاز است، امری عادی برای آنها تلقی می‌شود.

مردمان نجیب و خون‌گرمی که سال‌های سال بحرانی‌ترین شرایط منطقه را تحمل کردند و سوختند و ساختند اما صدای دردهایشان به گوش هیچ مسئولی نرسیده و حتی در شعارهای رنگارنگشان هم دیگر جایی برای پرداختن به مناطق محروم آنچنان دیده نمی‌شود.

همچنین عدم دسترسی کافی به امکانات اولیه و بودجه‌های ناکافی سالانه برای جنوب کشور مشکلات را بیشتر کرده است، همچون انتقاد معین‌الدین سعیدی، نماینده مردم چابهار که درباره بودجه مناطق محروم در لایحه بودجه ۱۴۰۱ گفته بود: برخی مسئولان از جمله رئیس سازمان برنامه ‌و بودجه، شعار بودجه انقباضی و ریاضت اقتصادی داشتند که اتفاقا این ریاضت را فقط شامل پروژه‌های عمرانی در مناطق محروم کرده‌اند. گویا زور دوستان سازمان برنامه به ما مناطق محروم می‌رسد و اگر حریتی داشتند، باید جلوی افزایش اعتبارات نهادهای ویژه را می‌گرفتند.

که البته این انتقادها به مذاق بسیاری خوش نیامد، همچنین با وجود لزوم و نیاز بودجه مناسب برای دسترسی آب و برق و گاز منطقه که سال‌های بسیاری است مردم از آن محروم بودند و اکثر مناطق سیستان و بلوچستان فاقد لوله‌کشی گاز است، چندی پیش شرکت گاز استان سیستان و بلوچستان در نامه به مدیر برنامه‌ریزی تلفیقی شرکت ملی گاز خواستار پرداخت ۵۰۰ میلیارد ریال از بودجه خود به شرکت گاز استان خراسان جنوبی شده بود.

اینها در حالی است که اسماعیل حسین‌بر، یکی از فعالان اجتماعی حاضر در منطقه سیستان و بلوچستان، اشاره می‌کند: تقریبا گازکشی در استان فقط در ایرانشهر است که آن‌هم فقط در خود شهر گازکشی وجود دارد و شهرهای دیگر کلا گازکشی ندارند و گازشان به‌صورت کپسول‌های قدیمی است، این افراد همیشه مشکل گاز دارند و در صف‌های کیلومتری برای پرکردن کپسول می‌ایستند.

انفجاری که حق آنها نبود

صدای انفجار، سکوت ظهرگاهی محل را در هم می‌شکند؛ اهالی و همسایه‌ها سراسیمه خود را جلوی در خانه حسن آقا می‌رسانند، خانه کاه‌گلی که حالا جز سنگ و کلوخ‌‌های روی‌هم ‌انباشته‌شده چیزی از آن باقی نمانده، تا رسیدن نیروهای امداد، همسایه‌ها پیکر معصومه‌خانم و فرزند چهارساله‌اش را از آوار بیرون می‌کشند و حسن‌آقا و پسر 11ساله‌اش هم به دلیل وخامت حالشان راهی بیمارستانی در کرمان می‌شوند، از این خانواده چهارنفری تنها یک پدر و پسر ماندند که پزشکان از شرایط بحرانی آنها خبر می‌دهند.

ماجرا از لوله‌کشی مأموران گاز منطقه جلوی درِ خانه‌ها در ایرانشهر شروع شد که به دلیل استانداردنبودن اسکلت خانه حسن آقا، نباید لوله گازی آنجا نصب می‌شد و بدتر از آن اینکه چند شب قبل از انفجار دزدی علمک لوله گاز را می‌دزدد و از همان موقع بوی گازی فضای کوچه را اشغال می‌کند، شرایط آن‌قدر آزاردهنده می‌شود که چند باری حسن آقا و همسایه‌ها از اداره گاز پیگیری می‌کنند، ولی این پیگیری‌ها بی‌اثر می‌ماند و در آخر مأموری به همسایه‌ها می‌گوید لوله را با دستمال و چوب ببندید تا صبح مأمور ما برسد که مأموری هم صبح نمی‌آید و دم ظهر وقتی مادر گاز را روشن می‌کند تا ناهار فرزندانش را آماده کند، خانه یک‌باره ویران می‌شود.

یکی از فامیل‌های نزدیک حسن آقا، به نام جمال درمورد این ماجرا می‌گوید: دو شب قبل از حادثه، یک فرد معتادی علمک گاز جلوی در دایی را باز می‌کند و با خود می‌برد، بعد همسایه‌ها و دایی متوجه بوی گاز می‌شوند که در فضا پیچیده، با اداره گاز تماس می‌گیرند که ظاهرا جواب نمی‌دهند، بعد که جواب می‌دهند می‌گویند فعلا با چوب و دستمال جلوی آن را بگیرید که فردا مأمور بیاید تا کار را انجام دهد، دایی ساعت چهار صبح نزدیک سحر باز تماس می‌گیرد و باز جواب نمی‌دهند، ساعت ۱۳ وقتی پسردایی از مدرسه می‌آید، مادرش می‌خواهد برای بچه‌ها غذا گرم کند، کبریت را که روشن می‌کند، همه خانه و زندگی به هوا می‌رود، همسایه‌ها همه متوجه این صدا می‌شوند و به بیرون از خانه می‌آیند. زن‌دایی و فرزند چهارساله‌اش به رحمت خدا می‌روند و دایی هم با درصد سوختگی بالا در بیمارستان بستری است، چون اینجا بیمارستان مناسبی وجود ندارد، به کرمان

 اعزام شد. این مرد جوان ادامه می‌دهد: بعد از اینکه خانه منفجر شد، مسئولان به منطقه آمدند ولی الان دیگر به چه درد ما می‌خورد، دایی در بیمارستان است و زن و بچه‌اش هم رفتند، از دادستانی و علوم پزشکی برای همدردی آمدند دستشان درد نکند، اما در رابطه با حادثه هرکس مشکل را گردن دیگری می‌انداخت، یکی می‌گفت باید همان شب می‌آمدند، یکی دیگر می‌گفت اینجا نباید لوله‌کشی می‌شد، چون در محلی که خانه‌ها گلی هستند، معمولا گاز ندارند و نصب لوله جلوی در آنها غیرقانونی است، وقتی سؤال کردیم پس چرا این کار را کردید، گفتند پیمانکار اشتباه کرده، در واقع شرایط به این شکل است که خانه‌هایی که شرایط مالی بهتر دارند گاز گرفته‌اند و بقیه از کپسول استفاده می‌کنند و این یک موضوع عادی در منطقه است.

یکی از فعالان اجتماعی منطقه به نام عبید ملک رئیسی که صدای انفجار را شنیده بود، می‌گوید: توجه کنید که اولین شهر که در سیستان و بلوچستان گاز کشی شد، همین ایرانشهر بود، سال ۸۸ اولین مشعل گاز با حضور معاون اول رئیس‌جمهور روشن شد، اما تا به امروز هنوز در زمستان و تابستان مشکل گاز وجود دارد، روزانه صف‌های کپسول طولانی را می‌بینیم که مردم برای پرکردن آن با قیمت ۷۰ الی ۱۰۰ تومان منتظر هستند، بعضی مناطق لوله‌کشی گاز شده ولی گاز ندارند و روستاهای چسبیده به شهر هم هنوز لوله‌کشی ندارند، چه برسد به مناطق دورتر، ما مردم بارها برای ارائه خدمات مطالبه کردیم و چند باری شاهد این اتفاقات بودیم که باعث تخریب و مصدومیت شده ولی همچنان شرایط به همین شکل است.

این اتفاقات اینجا زیاد می‌افتد

اسماعیل حسین‌بر، فعال اجتماعی حاضر در منطقه سیستان و بلوچستان، درباره نبود امکانات کافی در مناطق جنوبی کشور، به این نکته اشاره می‌کند که الان در تمام حوزه‌ها، نه فقط لوله‌کشی گاز، مشکلات فراوان داریم، مخصوصا در روستاها، الان ما که در سراوان هستیم حدود ۴۰ ،۵۰ هزار نفر جمعیت دارد که برای این تعداد افراد با تانکر آب‌رسانی می‌شود، آن هم یک بار در ماه، اکثر شهرهای اطراف الان مشکل آب دارند و در حوزه جاده‌سازی، به‌ویژه جاده‌های شهری و بین شهری شرایط وحشتناک است و از این راه‌ها با تانکر آب‌رسانی می‌کنند.

این فعال اجتماعی ادامه می‌دهد: تقریبا گازکشی در استان فقط در ایرانشهر انجام شده است که آن‌هم فقط در خود شهر گازکشی وجود دارد و شهرهای دیگر کلا گازکشی ندارند و گازشان به‌صورت کپسول‌های قدیمی است، این افراد همیشه مشکل گاز دارند و در صف‌های کیلومتری برای پرکردن کپسول می‌ایستند.

حسین‌بر با اشاره به شرایط اقتصادی مردم این منطقه اضافه می‌کند: الان اکثر کشاورزان به دلیل کم‌آبی و مشکلات دیگر کارشان را تعطیل کرده‌اند و الان کشاورزی خیلی کم شده است، اکثر افراد نخلستان‌ها را به امان خدا رها کرده‌اند، نسبت به 10 سال پیش الان کشاورزی به اندازه یک‌پنجم یا یک‌چهارم انجام می‌شود، چون بیشتر آب‌های کشاورزی از قنات است که قنات خیلی جاها خشک شده است. این فعال اجتماعی با اشاره به حوادثی این‌چنین که از عدم ارائه خدمات مناسب به شهروندان حادث می‌شود، می‌گوید: از این اتفاقات زیاد رخ می‌دهد، چند وقت پیش هم در سراوان به دلیل نبود لوله‌کشی گاز و استفاده از کپسول، انفجاری اتفاق افتاد و چند نفر دچار حادثه شدند.

حسین‌بر به کاهش فعالیت و مطالبه فعالان منطقه اشاره می‌کند که: حقیقتا در مناطق ما فعالیت‌های به این شکل کم‌رنگ‌تر شده، در دولت‌های قبلی فضا بازتر بود و ما فعالیت بیشتری داشتیم، حتی با فرمانداری و نمایندگان ارتباط داشتیم و از آن طریق پیگیر مسائل می‌شدیم ولی تقریبا در دولت جدید خیلی فضا تنگ‌تر شده است، البته سال‌های قبل هم خیلی فشار روی بچه‌ها بود ولی الان بیشتر شده و خیلی از آشنایان که خیریه دارند برایشان مشکل به وجود آمده، بنابراین کمتر کسی به دنبال این فعالیت‌ها می‌رود، برای همین امید مردم برای مطالباتشان به دست نمایندگان مجلس است، کسی که دستش بازتر باشد، ولی نمایندگان خیلی به ما سر نمی‌زنند. در زمان انتخابات هر نماینده که جمعیت قومی و قبیله‌ای بیشتر داشته باشد، رأی خواهد آورد و بعد هم جواب آن‌چنانی به مردم نخواهند داد، الان اکثر نمایندگان ضعیف هستند، این دوره جدید هم کاری انجام ندادند و فکر می‌کنم ضعیف‌ترین مجلس تاریخ ما بوده است.

این فعال اجتماعی اضافه می‌کند: با توجه به شرایط، روز به روز اوضاع بدتر می‌شود، مثلا از نظر اقتصادی الان معیشت مردم روی مرز می‌چرخد، مثلا اکثر کسانی که قبلا مشغول کشاورزی بودند، الان به دلیل اینکه شغلی وجود ندارد در مرز کار می‌کنند، از آن طرف هم سیستم آموزشی ما کلا تعطیل است و بخش زیادی از کودکان ترک تحصیل کرده‌اند، بچه‌ها از سن ۱۰ الی ۱۳ به سمت مرز می‌روند، حتی اگر سر کلاس هم حاضر شوند، ذهنشان درگیر کار و مرز است. الان بیشتر شغل‌های اینجا مثل مغازه‌داری، سوپرمارکت، لوازم یدکی و... همه وابسته به مرز است و اگر یک روز مرز بسته شود، کل اقتصاد منطقه فلج می‌شود.

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها