|

به بهانه گذر از اولین نوروز پس از درگذشت کامبیز درمبخش

گذری بر یادگارهای نوروزی کامبیز درمبخش

آقای درمبخش؛ حیف که نوروز امسال در میان ما نبود. سوژه‌های او چنان وسیع و گسترده است که برای هر ذوق و سلیقه‌ای جذابیت و موضوعیت دارد و البته در گزینش‌ها و پردازش‌های او هم حرف‌های خاصی برای گفتن به چشم می‌خورد. آثار درمبخش شعارزده نبود و به اظهاراتی تصویری و عجولانه در واکنش به روزمرگی و مُدهای خبری محدود نمی‌ماند. آثار او جانبداری از این گروه یا آن گروه نیست.

آقای درمبخش؛ حیف که نوروز امسال در میان ما نبود. سوژه‌های او چنان وسیع و گسترده است که برای هر ذوق و سلیقه‌ای جذابیت و موضوعیت دارد و البته در گزینش‌ها و پردازش‌های او هم حرف‌های خاصی برای گفتن به چشم می‌خورد. آثار درمبخش شعارزده نبود و به اظهاراتی تصویری و عجولانه در واکنش به روزمرگی و مُدهای خبری محدود نمی‌ماند. آثار او جانبداری از این گروه یا آن گروه نیست. او به بیان هنرمندانه و بازگویی انتقادی موضوعات پیرامونی خود می‌پرداخت. با تعمق در آثار او می‌توان به یک دیدگاه یا سبک نگرش ویژه درمبخش رسید که منحصر به خود اوست و بخشی جدایی‌ناپذیر از یادگارهایش شده است. درمبخش به‌واسطه علاقه و حرفه‌اش، به رخدادهای اجتماعی و فعل‌ و انفعالات جامعه مسلما حساسیت نشان می‌داد و بالطبع «نوروز» هم در آثار او جایی پیدا کرده است. طبیعی هم هست که هیچ ایرانیِ فرهنگ‌دوستی نتواند از کنار نوروز به‌سادگی عبور کند. در یکی از آثار نوروزی به‌جای‌مانده از او، سفره هفت‌سین و سفره‌نشینیِ نوروزی سوژه اصلی است. سفره هفت‌سین او شلوغ نیست اما عناصر اصلی را در خود دارد. البته سرکه که در ظرفی خاص پشت صحنه است، حالتی نیمه‌واقعی و البته شبهه‌انگیز و کنایه‌آمیز دارد. سفره هفت‌سینش را او بر همان ترتیب رایج چیده اما این سفره بی‌رنگ است. پیش‌تر در دیگر آثار درمبخش دیده بودیم که از رنگ سبز و سرخ برای تصاویری بهاری استفاده کرده است اما این سفره بی‌طراوت و تا اندازه‌ای بی‌روح ترسیم شده است. هفت‌سین‌های امروزی رنگین‌تر و گران‌قیمت‌تر شده‌اند، اما افسوس که متظاهرانه و بعضا فخرفروشانه هستند و کمتر کسی از نشستن کنار آنها لذتی سرشار می‌برد. فلسفه نوروز نوزایی است، کنارگذاشتن پلیدی‌ها و کینه‌ها و کدورت‌هاست، اینکه می‌توان در هر شرایطی نو شد، فارغ از سن و سال یا نوع و ژرفای مشکلات. به یاد دارم در زمان کودکی‌ام سفره‌ها ساده و ارزان اما سرشار از صفا و صمیمیت بود و همه خانواده گرد آن جمع می‌آمدند و با هم جشن می‌گرفتند. با پهن‌شدن سفره هفت‌سین فضا و حالت خانه‌ یکباره دگرگون می‌شد و به واقع سفره هفت‌سین پیام شادی و آشتی داشت. حتی تهیه برخی از اقلام و لوازم سفره هفت‌سین با مشارکت جمعی تهیه می‌شد. سمنوپختن یا خانه‌تکانی از این دست است. انجام این امور جمعی بود و اعضای خانواده یا فامیل یا حتی گروهی از همسایگان و اهالی محله‌ کارها را با هم و برای هم انجام می‌دادند. معمولا وظایف هم داوطلبانه بین همه اعضا تقسیم می‌شد. از پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها تا کودکان و خانم و آقای خانه همگی در این زدودن غبار از خانه و البته از آینه وجود سهمی داشتند. این مقدمه موجب یکدلی و همبستگی می‌شد، شرایط را برای نوشدن و گذر از سیاهی زمستان فراهم و شادی عید را دوچندان می‌کرد. اساسا این مهارت «شادزیستن» و درصلح‌بودن چیزی است که ما از مادران و پدرانمان نیاموخته‌ایم یا به فرزندانمان منتقل نکرده‌ایم. این مشکلی جهانی است و اهل تحقیق ریشه آن را در عناصر فردمحورانه در دوره تجددگرایی می‌دانند. همان چیزهایی که انسان مدرن را تنها و تنهاتر کرده است. به نظرم سفره هفت‌سین درمبخش هم اشاره‌ای لطیف دارد به همین تنهایی انسان معاصر، حتی در اوج پایبندی به سنت‌ها، تا جایی که حتی لباس آن تنها فرد پای سفره نیز به شکل و شمایل سنتی است. اما او با وجود رعایت همه آداب، ارتباط رودررو با دیگران ندارد و با لپ‌تاپ و تلفن همراه پیام تبریک می‌گیرد و می‌فرستد. به بیان دیگر جانمایه سنت نوروز که با درهم‌آمیختگی روح‌ها و همنشینی و هم‌کلامی افراد است، در کنار سفره هفت‌سین وجود ندارد. در حالی که لباس و طرز نشستن سفره‌نشین هم نشان از آداب کهن دارد، با این همه او در کنار سفره هفت‌سین تنهاست و روی صفحه نمایشگر، کارت تبریک مجازی را دریافت یا ارسال می‌کند و با شخص دیگری با استفاده از تلفن همراه سخن می‌گوید.

این تصویری از واقعیت زندگی شهرنشینان امروز است که در اوج رعایت سنت‌ها از روح آن خالی‌اند و در عین حضور در میان همه داده‌هایی که با میراث گذشتگان ارتباط دارد، اما تنهایند و در تنهایی روزگار می‌گذرانند. ایضا اشاره‌هایی نیز به سیطره انکارناپذیر ماشین‌های دیجیتالی و روابط مجازی دارد. دیگر تصور برقراری و ماندگاری روابط انسانی بدون بهره‌گیری از ماشین‌ها و ابزار دیجیتال محال می‌نماید. سفره‌نشین درمبخش هم گرفتار ماشین‌زدگی نوین شده است.

به‌طور‌کلی نوروز و دید و بازدید تکیه بر تحکیم روابط دارد که امروزه از آن محرومیم. به تعبیری می‌توان این کارتون را به محدودیت‌های کرونایی نیز نسبت داد. این نسبت‌دادن کاری است که در فرهنگ ما معمول و مرسوم است. مانند فال حافظ که هرکسی نظر به ملال و آمال خود آن را دریافت و تأویل می‌کند. عدم درج تاریخ در پای آثار زنده‌یاد درمبخش نیز آنها را «بی‌زمان» کرده است و کاش می‌شد فهمید که این اثر از چه روز و روزگاری است. هرچند بیان سهل و ممتنع آن فراتر از زمان و مکان است و می‌تواند به راحتی وارد فضای گفت‌وگوی انتقادی در گزارش شرایط موجود باشد و پیام‌های گوناگون تداعی کند.

یکی دیگر از سوژه‌های نوروزی درمبخش «حاجی فیروز» است. شخصیت حاجی فیروز در آثار او سیاه است، دایره‌زنگی در دست دارد و رقصان است، لباس و کفش و کلاه مخصوص هم دارد. در جایی حاجی فیروز تنها در صحنه است و در حال اجرای بازی‌های مخصوص خودش است اما تنها و در مقابل دوربین تلفن همراهش و در حال لایک جمع‌کردن یا در حال تماس تصویری یا حتی ضبط ویدئو از خودش است. در هر صورت بدون حضور حتی یک تماشاگر. بازهم همان عناصر تجددگرایی، تنهایی، ماشین‌زدگی و تظاهر به سنت‌گرایی و دوری از بن‌مایه آن. در دیگر آثار او حاجی‌فیروز معمولا نقشی مثبت دارد و پیام‌آور شور و شادی و بهار است. حاجی‌فیروزهای درمبخش انسان خموده را به شادی دعوت می‌کنند و در اکثر موارد موفق می‌شوند. در اثر دیگری یک انسان معمولی بعد از مواجهه با یک گل بهاری به وجد می‌آید و تبدیل به حاجی‌فیروز می‌شود. او در کارتونی چندبخشی که روایت‌گونه است، طوری حاجی‌فیروز و رویش گل را به هم می‌رساند که معلوم نیست ساز و سخن حاجی‌فیروز طبیعت را به وجد آورده یا انسان رهگذر با دیدن گل به شوق آمده و به حاجی‌فیروز تبدیل شده است. در یک نگاه اجمالی این دوگانگی و تضاد میان دو عنصر از شاخصه‌های سبک آفرینشی درمبخش است. البته نمی‌توان از مهارت قصه‌پردازی و ایجاد حرکت در تصویر نیز گذشت. این هم از دیگر ویژگی‌های سبک و آثار او بود. او متعلق به نسلی بود که با ارسال و دریافت کارت‌پُستال آشنایی داشت، ازاین‌رو تعداد زیادی کارت‌پستال نوروزی از او به یادگار مانده است که بعضا در همین سال‌های اخیر هم پدید آمده‌اند. در یکی از آنها آرزوی همنشینی و هم‌کلامی دارد و این جمله را با کارتونی شیرین همراه می‌کند: «به امید اینکه در سال نو گل بگیم و گل بشنویم...».

در آثار نوروزی او «توپ دَرکَردن» هم جای خودش را دارد. با آن قریحه طنازانه زبده و ذاتی‌اش تصویر توپ فوتبال و مفهوم توپ درکردن به وقت تحویل سال را به هم آمیخته است. این هم بدون تاریخ است و نشانی از زمان و مکان و موضوع مشخص نیست. هرچند سوژه آن روشن است و حتی می‌توان، در تخیلی کارتونی، این آثار را به توپ درکردن کنار برج آزادی در سال گذشته نسبت داد. آقای درمبخش؛ حیف که نوروز امسال در میان ما نبود.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها