روحاله نخعی : مسئله گروه تروریستی طالبان و جبهه مقاومت پنجشیر امروز بحث روز کشور در صحنه سیاست خارجی است؛ اما در میانه این بحث، یک نماینده مجلس از جایگاه کمیسیون امنیت ملی، مواضع اصلاحطلبان درباره لزوم حمایت از پنجشیر را شایسته عتاب و خطاب دانسته و اینگونه به آنها طعنه زده است: «اگر اصلاحطلبان برای موضوع افغانستان احساس تکلیف میکنند بسمالله، بهعنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران به افغانستان بروند و نشان دهند که به دردی میخورند و فقط شعار نمیدهند و اگر کسی هم مانعشان شد، بنده موانع را از سر راهشان برمیدارم». حسین شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان، نیز به کنایه مشابهی روی آورده است: «یک تیپ از مدعیان اصلاحات تشکیل شود و مدعیان اصلاحات جهت اعزام به افغانستان در آن ثبتنام کرده و برای مبارزه به پنجشیر یا هر نقطه دیگر افغانستان اعزام شوند. نام «تیپ اصلاحاتیون» هم اسم با مسمایی برای این تیپ است! اگر در ادعای خود صادق هستید، بسمالله، بفرمایید در این تیپ ثبتنام کنید!». چنین اظهارات و کنایههایی از سوی کسانی با چنین جایگاههایی، یادآور یکی از انتقادات اصلی محمدجواد ظریف، وزیر خارجه سابق، به
مخالفانش است که اکنون قدرت را تماما در اختیار دارند؛ اینکه اصولگرایان، صحنه سیاست خارجی را هم جناحی میکنند و در بحثهای آن صحنه امتیازگیری در بحثهای داخلی را اولویت قرار میدهند. آیا این صحبتها تأیید انتقاد قدیمی ظریف هستند یا اینکه این کنایهها بجاست و این اصلاحطلبان هستند که نگاه نادرستی به تحولات افغانستان دارند. این سؤالی بود که نزد دو نفر از دیپلماتهای سابق کشور بردیم تا درباره این اظهارات و به طور کلی درباره صحنه افغانستان نظر خود را مطرح کنند.
مدیرکل سابق خاورمیانه وزارت خارجه:
اصولگرایان درک درستی از منافع ملی ندارند
قاسم محبعلی: تقلیلدادن مسائل به بحث نظامی همان است که به گفته ظریف در جاهای دیگر هم انجام شد
صحبت کسانی مثل آقای ذوالنوری که نماینده مجلس است و آقای شریعتمداری که بههرحال مسئول یک رسانه حکومتی است درباره اعزام اصلاحطلبان به پنجشیر چه معنایی دارد؟
این البته به نظرم به یک شوخی شبیه است. نه اصلاحطلبان و نه هیچ گروه دیگری از اقدام نظامی صحبت نکردند. نگرانی آنها و حرف همه این است که ایران در دیپلماسی غایب است. ایران در سه سال گذشته در صحنه مذاکرات مربوط به آینده افغانستان که در دوحه و قبل از آن شروع شده بود، کاملا غایب بود و همین باعث شد یک پختوپز دیگری خارج از حضور ایران صورت بگیرد که طبعا میتوان گفت منافع ایران در آن ملحوظ نشده است. در دوحه همین دولت سقوطکرده افغانستان بسیار علاقهمند بود ایران در کنار قطر و پاکستان که حامی طالبان بودند، حضور داشته باشد تا تعادلی پدید بیاید و خواستههای طالبان پیش نرود و آمریکاییها گزینه دیگری هم داشته باشند و همه امتیازات را به دلیل اینکه دوست داشتند به هر صورت از افغانستان خارج شوند، به آن دو کشور دیگر و طالبان واگذار نکنند. اما خلأ حضور ایران و نبود یک قدرت همسایه دیگر که همواره نقشی اساسی در تحولات افغانستان داشت، باعث شد توافقی که آمریکاییها با طالبان کردند، شکل بگیرد. دولتی که در کنفرانس بن با هماهنگی ایران و اروپا شکل گرفته بود و برای اولینبار در تاریخ افغانستان دولتی بود که اقوام غیرپشتون نقشی مهم و
جدی در ساختار اجرائی افغانستان داشتند، برکنار شد و مجددا قدرت به پشتونها، آنهم از نوع پشتونهای افراطی مذهبی، بازگردانده شد.
در واقع جابهجایی نقشی صورت گرفت. در 2001 ایران نقشی اساسی در تشکیل دولت و قانون اساسی افغانستان داشت و در ۲۰۱۹ پاکستان و کشورهایی مثل قطر و ترکیه نقش تعیینکننده برای قدرت جایگزین بعد از اینکه آمریکاییها از افغانستان خارج میشوند، پیدا کردند. همه اصلاحطلبان و تحلیلگران میگویند باید از مقاومت پنجشیر حمایت کرد و اجازه نداد یک دولت تمامیتخواه و انحصارطلب در افغانستان سر کار بیاید و سلطه خود را بر دیگران حاکم کند که حقوق سایر اقوام و دیگر همسایگان را نادیده میگیرد. حرف این است. بحث دیپلماسی و سیاست است و بحث نظامی نیست. تقلیلدادن این مسئله به یک کار نظامی، همان چیزی است که بنا بر گفته ظریف در سایر جاها نیز صورت گرفت؛ یعنی روابط ما با عراق، سوریه و خاورمیانه هم از سیاست و دیپلماسی به میدان تقلیل داده شده و حاصلش چیزی است که الان میبینید که ما در پختوپزهای سیاسی و سبد سیاسی حضور نداریم.
اتفاقا اشاره خوبی کردید. انتقاد آقای ظریف همین بود که خطاب به اصولگرایان میگفت شما مسائل سیاست خارجی را با مسائل سیاست داخلی درگیر میکنید و آنجا دنبال امتیازگرفتن در صحنه داخلی هستید. این حرفها نشانهای از صحت همان انتقادها نیست؟
بله؛ کاملا درست است. اصولا در مسائل ملی، همهجای دنیا اختلافهای داخلی کنار گذاشته میشود. در یک مسئله ملی که به منافع ملی، امنیت ملی، تمامیت ارضی، اعتبار و سرمایههای تاریخی و تمدنی ایران بستگی دارد و همه را تحت تأثیر قرار میدهد، باید سیاستها و حرکتهای اجماعی در نظر گرفته شود. حرکتهای انشعابی و تقسیم کشور کاملا به ضرر منافع ملی است. کاری که جریان محافظهکار یا اصطلاحا اصولگرا چون درک درستی از منافع ملی و کشور بهعنوان ایران ندارد، قادر به درک آن نیست و مسائل سیاست خارجی را به سیاست داخلی تبدیل میکند و در نتیجه باعث میشود ما بسیاری از فرصتها و امکانات را از دست بدهیم و منافع ملی از دست برود.
فکر میکنید بازتاب چنین صحبتهایی در صحنه خارجی چیست؟
البته آثار اینها بستگی به این دارد که چقدر در عمل اعمال شود. من فکر نمیکنم این حرفها کاملا تطابق داشته باشد و دولت فعلی که از آنِ این گروه است و دستگاه دولتی با این سیاستها خیلی همراهی داشته باشند. کمااینکه وزارت خارجه و خود رئیسجمهور فعلی صحبتهایی غیر از این را انجام میدهند. آنها صحبت از دولت فراگیر میکنند که خب طبیعتا مفهوم این است که طالبان یک دولت نیست و آن را به رسمیت نمیشناسیم. یا وقتی وزارت خارجه حمله به پنجشیر را محکوم میکند یا سفیر و نماینده ایران در سازمان ملل این را محکوم میکند، نشان میدهد دستگاه دولتی با این دیدگاهها که طالبان را تطهیر کنند و ایران را در کنار یک گروه فاشیستی -تروریستی قرار بدهند، همراه نیست. اما خب طبیعی است که طرفهای خارجی این مسائل را رصد میکنند و چون اینها با دستگاههای پرقدرت ایران در ارتباط هستند، آن را محتملا بهعنوان بخشی از سیاست ایران در نظر میگیرند.
در این مرحله، صرفنظر از اشتباهاتی که در گذشته شده است، ایران باید درباره مقاومت پنجشیر و تشکیل دولت طالبان چه کند؟
ببینید مسئله اول این است که آنچه در افغانستان تشکیل شده، حاصل یک توافق ملی یا انتخابات نیست. اولا توافقی که آمریکاییها با یک گروه تروریستی انجام دادند، از نظر حقوق بینالملل توافق قابل پذیرشی نیست؛ چون آمریکا حق نداشته در غیاب یک دولت قانونی، با یک گروه وارد توافق بشود و کشور را به آنها واگذار کند. این یک مسئله است. دوم اینکه این چیزی که الان در افغانستان تشکیل شده، نه از طریق انتخابات تشکیل شده است و نه تمام بخشها و جامعه افغانی را نمایندگی میکند. بنابراین اولین گام این است گروهی که در افغانستان تشکیل دولت بدهد که رضایت تمام طرفهای افغانی و همسایگان را برآورده نکند، نباید شناسایی بینالمللی پیدا کند. سوم، بحث کمکهای انساندوستانه است. مردم افغانستان در شرایط بسیار بدی هستند، ازجمله مردم پنجشیر. ایران باید تلاشهای دیپلماتیک خود را به کار بگیرد تا سازمان ملل متحد و دستگاههایی که موظف به رساندن کمکهای بشردوستانه و انسانی به مناطق پرخطر هستند، وارد عمل شوند و خارج از سلطه طالبان به مردمی که در خطر هستند کمک برسانند.
ضمن اینکه ایران باید تلاش کند جامعه بینالمللی توجه کند که جان بسیاری از افراد بر اثر سلطه یک گروه انحصارطلب و مذهبی که برای بعضی از اقوام و مذاهب دیگر حق حیات قائل نیست و مثلا قوم هزاره و شیعیان را کافر میداند، در خطر است. در نتیجه، اقداماتی را شروع کند و برای حفظ جان و امنیت آنها وارد عمل شود و به طالبان فشار بیاورد که این اقداماتش را متوقف کند و جان آنها حفظ شود. اینگونه اقدامات در جاهای دیگر دنیا صورت گرفته است؛ مثلا در کشورهای آفریقای مرکزی چنین اتفاقاتی افتاد و سازمان ملل متحد و جامعه بینالمللی وارد عمل شدند و از جان آن اقوام و قبایلی که جانشان به خطر افتاده بود، حمایت کردند. در افغانستان هم طبیعتا باید چنین کاری صورت بگیرد و این هم منافع مردم افغانستان را تأمین کند، هم منافع ملی ما و همتباران ما را که بخش بزرگی از ایران و زبان فارسی به وجود آنها است. آنها تاریخ و تمدن ما را حفظ کردند، بنابراین ما هم وظیفه داریم در شرایط سخت به آنها کمک و از آنها حمایت کنیم.
سفیر سابق ایران در لبنان و اردن:
سیاست خارجی جای عواطف و احساسات نیست
احمد دستمالچیان: چرا ناگهان پنجشیر برای همه مهم شده است
نظر شما درباره صحبتهای اخیر آقایانی مثل ذوالنور یا شریعتمداری در مورد اعزام اصلاحطلبان به پنجشیر چیست؟
ببینید مسئله افغانستان یک مسئله پیچیده و چندلایهای است که به این راحتی نمیشود دربارهاش صحبت و قضاوت کرد یا به یک تحلیل جامع و دقیقی رسید. هنوز درباره ابعاد این اقدام پیچیدهای که در افغانستان اتفاق افتاده است و توافق بعضی از قدرتهای بینالمللی پشتش هست، خیلی نمیشود قضاوت کرد. طالبان بههرحال هر ماهیتی که میخواهد داشته باشد، بدون اینکه وارد موضوع قضاوتش بشویم، واقعیتی است که در افغانستان موجود است. عملا هم نشان داد بعد از 20 سال که هروقت فرصت مقتضی ایجاد بشود، این نیرو و این جنبش میتواند خودش را در سطح منطقه مجددا ظاهر کند. نباید تردید داشته باشیم که اگر اقبال مردمی نسبت به طالبان وجود نداشت، به این راحتی نمیتوانست وارد شهرها و مراکز استانهای افغانستان بشود. استقبال مردمی داشته است؛ چه غلط و چه درست. وارد این حوزههای قضاوت و بررسی نمیشویم. داریم الان صورتمسئله را با شما مرور میکنیم. بههرحال اقبال مردمی بود که طالبان در شهرهای استانهای افغانستان پذیرفته شد.
از طرف دیگر خیانتی که اشرف غنی کرد و افغانستان را تسلیم طالبان کرد، نباید از نظر دور بداریم. حتما اگر این خیانت نبود و آقای اشرف غنی خودش را به آمریکا نفروخته بود، یک ارتش ۳۰۰ هزار نفری مسلح مجهزی در اختیارش بود و میتوانست با استفاده از آن ارتش، جلوی طالبان ۳۰ هزار نفری بایستد. پس دومین بحث، موضوع خیانت آقای اشرف غنی بود.
اما در مورد پنجشیر، ببینید وقتی که توافقی در چنین سطحی که گفتم صورت گرفته و همه جوانب مختلف و قدرتهای مختلف در داخل افغانستان بدون سروصدا خودشان را تسلیم کردند، اینکه پنجشیر بیاید جلوی این حرکت بایستد، به نظر من کار عاقلانه و از روی خردی نبود. هم امکاناتش نیست و هم راه به جایی نمیبرد. در برابر این چنین واقعهای که اتفاق افتاد، دوستان پنجشیر به نظرم نباید جلوی این مانع میایستادند بلکه باید این مانع را دور میزدند و زمان میخریدند برای آینده. چون شکی نیست که طالبان، اگر بخواهد با همین سیاست و با همین وضعیت پیش برود، شکست میخورد؛ چون نه علم ادارهکردن کشور را دارد و نه ساختارش را میتواند ایجاد کند و نه میتواند از جایی کمکی بگیرد که بتواند کشور را بچرخاند. طالبان اگر نخواهد در مقابل اطراف دیگری که در منطقه و در داخل افغانستان هستند کوتاه بیاید و بخواهد یکجانبهگرایی کند، حتما شکست میخورد. به نظرم دوستان دره پنجشیر باید این معنا را بهتر از این درک میکردند و مانع را دور میزدند و زمان میخریدند.
حالا بههرحال اقدامی شده است. جمهوری اسلامی ایران براساس واقعیتهای میدانی در یک زمین مینگذاریشده دارد حرکت دقیق و حساس و هوشیارانهای انجام میدهد و نمیتواند خودش را در افغانستان هم درگیر کند و هم طرفدار یکی علیه دیگری باشد. معلوم نیست که الان رهبران مقاومت در پنجشیر در چه وضعیتی هستند و در وضعیت ثابتی به سر میبرند یا نه. آن صحنه پر از ابهام است. یا اخیرا یک کلیپ صوتی از آقای شهید دشتی منتشر شد که مثلا کردها را تشویق میکند به ایجاد سرزمین کردستان مستقل. معلوم نیست که این تفکر چه آیندهای در قبال پنجشیر داشته باشد.
ضمن اینکه آقای احمد مسعود درخواست کمکی از دولت ایران نکرد. از هیچکس درخواست نکرد که به یاریشان بیایند. اما، -این اما خیلی مهم است به نظر من- با همه این اتفاقاتی که افتاد و خوشایند هم نبود، جمهوری اسلامی ایران به وظیفه خودش عمل کرد. هم سه بار سخنگوی وزارت خارجه موضعگیری شدیداللحن نسبت به دخالتهای بیگانگان و نگاه خارجی در پنجشیر داشت و هم هواپیماهای ناشناس مواضع طالبان را در پنجشیر زدند و هم هشدار جدی به طالبان داده شد. جمهوری اسلامی ایران هیچگاه مردم پنجشیر را فراموش نمیکند.
اما اینکه بخواهیم از این آب گلآلود بعضی از جناحها در داخل کشور ماهی مقصود خودشان را بگیرند و به نفع یک جریانی علیه امنیت ملی کشور موضعگیری کنند، پسندیده و قابلقبول هم نیست. شاید صحبتی که آقای حسین شریعتمداری کرده در این جهت است که هرکس میخواهد از پنجشیر دفاع بکند، برود آنجا دفاع بکند. چرا امنیت ملی کشور را در معرض اغراض خاص قرار میدهند. به حق هم هست. حالا چه شده که اینقدر پنجشیر مهم شده است و در بوق و کرنا آمده است و همه دارند برایش اشک تمساح میریزند و کسی صحبت از امنیت ملی کشور نمیکند یا کسی صحبت از مقاومت فلسطینی نمیکند. کسی صحبت از جنایتهای بیشماری که صهیونیستها انجام میدهند نمیکند یا کسی صحبت از جنایت عربستان در یمن نمیکند. اگر بحث برادرکشی است که آنجا هم برادرکشی است. اگر بحث مقابله با دشمن است که در لبنان هم مقابله با دشمن است.
بگذارید بهعنوان یک درددل بگویم، اینقدر متأسفانه مسائل جناحی و سلایق فکری آلوده شده است که اخیرا امنیت ملی کشور هم در معرض چنین خرید و فروش و چنین بازیهای سیاسی کودکانهای قرار میگیرد. درست نیست. هرکس و هر گروهی در هر کشوری، خط قرمزشان امنیت ملی کشور است. از آن خط قرمز عبور نمیکنند. ولو بسیار با هم دیگر مخالف باشند و حتی دشمن هم باشند. هیچوقت بر سر امنیت ملی کشور شوخی نمیکنند. چطور است که الان این مسئله به این مهمی در معرض خرید و فروش این گروههای سیاسی قرار میگیرد؟ خدا انشاءالله این کشور را از همه این بلیاتی که دچارش شده است، نجات دهد.
یعنی به نظر شما این صحبتها از طرف این آقایان دخالتدادن اختلاف داخلی در مسائل خارجی نیست؟ این همان انتقادی است که وزیر خارجه سابق، آقای ظریف داشت که میگفت شما در هشت سال گذشته مسائل داخلی را با مسائل خارجی در هم میکردید. اینکه الان در بحثی در صحنه سیاست خارجی که ایران باید چه بکند، این دوستان اینطور ماجرا را جناحی کنند و بگویند خب شما بروید آنجا، این تأیید همان انتقاد آقای ظریف نمیشود؟
ببینید من بدون اینکه وارد مسائل جناحی و گروهی بشوم حرف میزنم. احتمال دارد روزنامه محترم «شرق» هم تمایل به جناح خاصی داشته باشد. من به این مسائل کاری ندارم. من در سیاست خارجی اصل بسیار مهم را امنیت ملی کشور میدانم و اینکه در معرض اغراض آلوده سیاسی و جناحی خاص، این طرف و آن طرف نشود. من یک تحلیلی ارائه دادم از وضعیت افغانستان که چرا ما نمیتوانیم در پنجشیر دخالت مستقیم کنیم یا چگونه باید در افغانستان حرکت کنیم. اگر بنا باشد یک گروه و یک جناحی بیش از حد دفاع از پنجشیر را پررنگ کند و امنیت ملی کشور را فراموش بکند، این مورد قبول نیست. کما اینکه بعضی اظهارات دیگر هم قابلقبول نیست. این مسئله امنیت ملی کشور است. امنیت ملی کشور هیچ گاه نباید در معرض اغراض جناحی قرار بگیرد. چه چپ چه راست، چه اصولگرا چه اصلاحطلب، این قابل تفکیک نیست. هرکس بخواهد در حوزه امنیت ملی کشور بدون درنظرگرفتن صلاحدید و منافع ملی کشور وارد شود و تحلیل کند و ارزیابی غلط به مردم بدهد، این کار بسیار اشتباه است و گاهی خیانت به کشور و به مردم حساب میشود.
ما باید براساس مجموع اتفاقات و تحولاتی که رخ میدهد و با توجه به دادهها و اطلاعات اصلی که در میدان وجود دارد، قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم و تصمیم درست بگیریم. نه اینکه تابع هوی و هوس و احساسات باشیم. سیاست خارجی هیچگاه به عواطف و احساسات نیست. اگر بخواهد سیاست خارجی دستخوش عواطف و احساسات بشود منافع ملی کشور بر باد رفته است.
بنابراین من معتقدم که درباره تحولات بسیار مهم و حساس افغانستان باید با دیده باز و با بصیرت و با توجه به تمام جوانبی که پیرامون مسئله افغانستان وجود دارد، بررسی شود، بحث شود، ارزیابی شود و در صحنه اقدام شود. هیچگاه نباید آن چیزی را که به نفع منافع ملی کشور دارد رقم میخورد، تضعیف کنیم.
پس اگر بخواهیم از صحبتهای شما برآیند صریحی بگیریم، به نظر شما این اصلاحطلبان هستند که در موضعگیریشان بهجای منافع و امنیت ملی بحث احساسات و مسائل دیگر را دخالت میدهند.
من اصلا خطابم به جناحی نیست. در سیاست خارجی تمامی جناحها، چه اصلاحطلب چه اصولگرا چه مستقلین چه نجبا چه نخبگان، هر گروهی هست، سیاست واحدی را باید پیگیری کنند و آن اجماع ملی برای تأمین منافع و امنیت ملی کشور است. هر آنچه به مصلحت است، باید بررسی شود نه هرچه اغراض جناحی و سلایق جناحی مطرح میکنند. آن بحثی است که همیشه به نظرم در پیشانی سیاست خارجی باید ثبت شود که منافع ملی ارجح بر همه سلایق و اغراض عمومی و شخصی است.
استدلال دیگری که برخی تحلیلگران مطرح کردهاند، این است که آقای امرالله صالح معاوناول رئیسجمهور افغانستان بوده است و حالا که رئیسجمهور افغانستان از کشور خارج شده و از دولت کنارهگیری کرده است، ایشان به لحاظ قانونی رئیس فعلی دولت و سرپرست ریاستجمهوری میشود و با این استدلال آن گروهی که در پنجشیر هستند و آقای امرالله صالح هم با آنهاست، به لحاظ قانونی باید مورد رسمیت و شناسایی قرار گیرند. از آن طرف هم طالبان اعلام دولت کرده و سرپرست اعلام کرده است. شما درباره این مسئله نظرتان چیست؟
به نظرم افغانستان از حالت ثبات به یک حالت بیثباتی و دوران گذار منتقل شده است و از وضعیت قبلی دارد به وضعیت جدید منتقل میشود. در این دوران گذار، مسئولیتپذیری امر نایابی خواهد شد؛ یعنی هیچکس نمیتواند مسئولیت وضعیت کشور را در دوران گذار بر عهده بگیرد. چون یک بیوزنی و خلأ به وجود میآید. ساختارها به هم خورده است و تا بیاید ساختارهای جدید شکل بگیرد و مورد شناسایی بینالمللی قرار بگیرد، طول میکشد. طبیعی است آقای امرالله صالح یا شخصیتهای قبلی که در دولت افغانستان بودند، میتوانند چنین ادعایی هم داشته باشند ولی باید به واقعیات نگاه کرد. طالبان هم نمیتواند ادعای این را بکند که میتواند بدون طرفهای دیگر دولت تشکیل دهد و مورد شناسایی عمومی قرار نمیگیرد. پس تا از این دوران گذار برسیم به حالت ثبات، بههرحال این مسائل هست و از مختصات مهم دوران گذار آشوب و هرجومرج و بیثباتی و ناامنی است.
روحاله نخعی : مسئله گروه تروریستی طالبان و جبهه مقاومت پنجشیر امروز بحث روز کشور در صحنه سیاست خارجی است؛ اما در میانه این بحث، یک نماینده مجلس از جایگاه کمیسیون امنیت ملی، مواضع اصلاحطلبان درباره لزوم حمایت از پنجشیر را شایسته عتاب و خطاب دانسته و اینگونه به آنها طعنه زده است: «اگر اصلاحطلبان برای موضوع افغانستان احساس تکلیف میکنند بسمالله، بهعنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران به افغانستان بروند و نشان دهند که به دردی میخورند و فقط شعار نمیدهند و اگر کسی هم مانعشان شد، بنده موانع را از سر راهشان برمیدارم». حسین شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان، نیز به کنایه مشابهی روی آورده است: «یک تیپ از مدعیان اصلاحات تشکیل شود و مدعیان اصلاحات جهت اعزام به افغانستان در آن ثبتنام کرده و برای مبارزه به پنجشیر یا هر نقطه دیگر افغانستان اعزام شوند. نام «تیپ اصلاحاتیون» هم اسم با مسمایی برای این تیپ است! اگر در ادعای خود صادق هستید، بسمالله، بفرمایید در این تیپ ثبتنام کنید!». چنین اظهارات و کنایههایی از سوی کسانی با چنین جایگاههایی، یادآور یکی از انتقادات اصلی محمدجواد ظریف، وزیر خارجه سابق، به
مخالفانش است که اکنون قدرت را تماما در اختیار دارند؛ اینکه اصولگرایان، صحنه سیاست خارجی را هم جناحی میکنند و در بحثهای آن صحنه امتیازگیری در بحثهای داخلی را اولویت قرار میدهند. آیا این صحبتها تأیید انتقاد قدیمی ظریف هستند یا اینکه این کنایهها بجاست و این اصلاحطلبان هستند که نگاه نادرستی به تحولات افغانستان دارند. این سؤالی بود که نزد دو نفر از دیپلماتهای سابق کشور بردیم تا درباره این اظهارات و به طور کلی درباره صحنه افغانستان نظر خود را مطرح کنند.
مدیرکل سابق خاورمیانه وزارت خارجه:
اصولگرایان درک درستی از منافع ملی ندارند
قاسم محبعلی: تقلیلدادن مسائل به بحث نظامی همان است که به گفته ظریف در جاهای دیگر هم انجام شد
صحبت کسانی مثل آقای ذوالنوری که نماینده مجلس است و آقای شریعتمداری که بههرحال مسئول یک رسانه حکومتی است درباره اعزام اصلاحطلبان به پنجشیر چه معنایی دارد؟
این البته به نظرم به یک شوخی شبیه است. نه اصلاحطلبان و نه هیچ گروه دیگری از اقدام نظامی صحبت نکردند. نگرانی آنها و حرف همه این است که ایران در دیپلماسی غایب است. ایران در سه سال گذشته در صحنه مذاکرات مربوط به آینده افغانستان که در دوحه و قبل از آن شروع شده بود، کاملا غایب بود و همین باعث شد یک پختوپز دیگری خارج از حضور ایران صورت بگیرد که طبعا میتوان گفت منافع ایران در آن ملحوظ نشده است. در دوحه همین دولت سقوطکرده افغانستان بسیار علاقهمند بود ایران در کنار قطر و پاکستان که حامی طالبان بودند، حضور داشته باشد تا تعادلی پدید بیاید و خواستههای طالبان پیش نرود و آمریکاییها گزینه دیگری هم داشته باشند و همه امتیازات را به دلیل اینکه دوست داشتند به هر صورت از افغانستان خارج شوند، به آن دو کشور دیگر و طالبان واگذار نکنند. اما خلأ حضور ایران و نبود یک قدرت همسایه دیگر که همواره نقشی اساسی در تحولات افغانستان داشت، باعث شد توافقی که آمریکاییها با طالبان کردند، شکل بگیرد. دولتی که در کنفرانس بن با هماهنگی ایران و اروپا شکل گرفته بود و برای اولینبار در تاریخ افغانستان دولتی بود که اقوام غیرپشتون نقشی مهم و
جدی در ساختار اجرائی افغانستان داشتند، برکنار شد و مجددا قدرت به پشتونها، آنهم از نوع پشتونهای افراطی مذهبی، بازگردانده شد.
در واقع جابهجایی نقشی صورت گرفت. در 2001 ایران نقشی اساسی در تشکیل دولت و قانون اساسی افغانستان داشت و در ۲۰۱۹ پاکستان و کشورهایی مثل قطر و ترکیه نقش تعیینکننده برای قدرت جایگزین بعد از اینکه آمریکاییها از افغانستان خارج میشوند، پیدا کردند. همه اصلاحطلبان و تحلیلگران میگویند باید از مقاومت پنجشیر حمایت کرد و اجازه نداد یک دولت تمامیتخواه و انحصارطلب در افغانستان سر کار بیاید و سلطه خود را بر دیگران حاکم کند که حقوق سایر اقوام و دیگر همسایگان را نادیده میگیرد. حرف این است. بحث دیپلماسی و سیاست است و بحث نظامی نیست. تقلیلدادن این مسئله به یک کار نظامی، همان چیزی است که بنا بر گفته ظریف در سایر جاها نیز صورت گرفت؛ یعنی روابط ما با عراق، سوریه و خاورمیانه هم از سیاست و دیپلماسی به میدان تقلیل داده شده و حاصلش چیزی است که الان میبینید که ما در پختوپزهای سیاسی و سبد سیاسی حضور نداریم.
اتفاقا اشاره خوبی کردید. انتقاد آقای ظریف همین بود که خطاب به اصولگرایان میگفت شما مسائل سیاست خارجی را با مسائل سیاست داخلی درگیر میکنید و آنجا دنبال امتیازگرفتن در صحنه داخلی هستید. این حرفها نشانهای از صحت همان انتقادها نیست؟
بله؛ کاملا درست است. اصولا در مسائل ملی، همهجای دنیا اختلافهای داخلی کنار گذاشته میشود. در یک مسئله ملی که به منافع ملی، امنیت ملی، تمامیت ارضی، اعتبار و سرمایههای تاریخی و تمدنی ایران بستگی دارد و همه را تحت تأثیر قرار میدهد، باید سیاستها و حرکتهای اجماعی در نظر گرفته شود. حرکتهای انشعابی و تقسیم کشور کاملا به ضرر منافع ملی است. کاری که جریان محافظهکار یا اصطلاحا اصولگرا چون درک درستی از منافع ملی و کشور بهعنوان ایران ندارد، قادر به درک آن نیست و مسائل سیاست خارجی را به سیاست داخلی تبدیل میکند و در نتیجه باعث میشود ما بسیاری از فرصتها و امکانات را از دست بدهیم و منافع ملی از دست برود.
فکر میکنید بازتاب چنین صحبتهایی در صحنه خارجی چیست؟
البته آثار اینها بستگی به این دارد که چقدر در عمل اعمال شود. من فکر نمیکنم این حرفها کاملا تطابق داشته باشد و دولت فعلی که از آنِ این گروه است و دستگاه دولتی با این سیاستها خیلی همراهی داشته باشند. کمااینکه وزارت خارجه و خود رئیسجمهور فعلی صحبتهایی غیر از این را انجام میدهند. آنها صحبت از دولت فراگیر میکنند که خب طبیعتا مفهوم این است که طالبان یک دولت نیست و آن را به رسمیت نمیشناسیم. یا وقتی وزارت خارجه حمله به پنجشیر را محکوم میکند یا سفیر و نماینده ایران در سازمان ملل این را محکوم میکند، نشان میدهد دستگاه دولتی با این دیدگاهها که طالبان را تطهیر کنند و ایران را در کنار یک گروه فاشیستی -تروریستی قرار بدهند، همراه نیست. اما خب طبیعی است که طرفهای خارجی این مسائل را رصد میکنند و چون اینها با دستگاههای پرقدرت ایران در ارتباط هستند، آن را محتملا بهعنوان بخشی از سیاست ایران در نظر میگیرند.
در این مرحله، صرفنظر از اشتباهاتی که در گذشته شده است، ایران باید درباره مقاومت پنجشیر و تشکیل دولت طالبان چه کند؟
ببینید مسئله اول این است که آنچه در افغانستان تشکیل شده، حاصل یک توافق ملی یا انتخابات نیست. اولا توافقی که آمریکاییها با یک گروه تروریستی انجام دادند، از نظر حقوق بینالملل توافق قابل پذیرشی نیست؛ چون آمریکا حق نداشته در غیاب یک دولت قانونی، با یک گروه وارد توافق بشود و کشور را به آنها واگذار کند. این یک مسئله است. دوم اینکه این چیزی که الان در افغانستان تشکیل شده، نه از طریق انتخابات تشکیل شده است و نه تمام بخشها و جامعه افغانی را نمایندگی میکند. بنابراین اولین گام این است گروهی که در افغانستان تشکیل دولت بدهد که رضایت تمام طرفهای افغانی و همسایگان را برآورده نکند، نباید شناسایی بینالمللی پیدا کند. سوم، بحث کمکهای انساندوستانه است. مردم افغانستان در شرایط بسیار بدی هستند، ازجمله مردم پنجشیر. ایران باید تلاشهای دیپلماتیک خود را به کار بگیرد تا سازمان ملل متحد و دستگاههایی که موظف به رساندن کمکهای بشردوستانه و انسانی به مناطق پرخطر هستند، وارد عمل شوند و خارج از سلطه طالبان به مردمی که در خطر هستند کمک برسانند.
ضمن اینکه ایران باید تلاش کند جامعه بینالمللی توجه کند که جان بسیاری از افراد بر اثر سلطه یک گروه انحصارطلب و مذهبی که برای بعضی از اقوام و مذاهب دیگر حق حیات قائل نیست و مثلا قوم هزاره و شیعیان را کافر میداند، در خطر است. در نتیجه، اقداماتی را شروع کند و برای حفظ جان و امنیت آنها وارد عمل شود و به طالبان فشار بیاورد که این اقداماتش را متوقف کند و جان آنها حفظ شود. اینگونه اقدامات در جاهای دیگر دنیا صورت گرفته است؛ مثلا در کشورهای آفریقای مرکزی چنین اتفاقاتی افتاد و سازمان ملل متحد و جامعه بینالمللی وارد عمل شدند و از جان آن اقوام و قبایلی که جانشان به خطر افتاده بود، حمایت کردند. در افغانستان هم طبیعتا باید چنین کاری صورت بگیرد و این هم منافع مردم افغانستان را تأمین کند، هم منافع ملی ما و همتباران ما را که بخش بزرگی از ایران و زبان فارسی به وجود آنها است. آنها تاریخ و تمدن ما را حفظ کردند، بنابراین ما هم وظیفه داریم در شرایط سخت به آنها کمک و از آنها حمایت کنیم.
سفیر سابق ایران در لبنان و اردن:
سیاست خارجی جای عواطف و احساسات نیست
احمد دستمالچیان: چرا ناگهان پنجشیر برای همه مهم شده است
نظر شما درباره صحبتهای اخیر آقایانی مثل ذوالنور یا شریعتمداری در مورد اعزام اصلاحطلبان به پنجشیر چیست؟
ببینید مسئله افغانستان یک مسئله پیچیده و چندلایهای است که به این راحتی نمیشود دربارهاش صحبت و قضاوت کرد یا به یک تحلیل جامع و دقیقی رسید. هنوز درباره ابعاد این اقدام پیچیدهای که در افغانستان اتفاق افتاده است و توافق بعضی از قدرتهای بینالمللی پشتش هست، خیلی نمیشود قضاوت کرد. طالبان بههرحال هر ماهیتی که میخواهد داشته باشد، بدون اینکه وارد موضوع قضاوتش بشویم، واقعیتی است که در افغانستان موجود است. عملا هم نشان داد بعد از 20 سال که هروقت فرصت مقتضی ایجاد بشود، این نیرو و این جنبش میتواند خودش را در سطح منطقه مجددا ظاهر کند. نباید تردید داشته باشیم که اگر اقبال مردمی نسبت به طالبان وجود نداشت، به این راحتی نمیتوانست وارد شهرها و مراکز استانهای افغانستان بشود. استقبال مردمی داشته است؛ چه غلط و چه درست. وارد این حوزههای قضاوت و بررسی نمیشویم. داریم الان صورتمسئله را با شما مرور میکنیم. بههرحال اقبال مردمی بود که طالبان در شهرهای استانهای افغانستان پذیرفته شد.
از طرف دیگر خیانتی که اشرف غنی کرد و افغانستان را تسلیم طالبان کرد، نباید از نظر دور بداریم. حتما اگر این خیانت نبود و آقای اشرف غنی خودش را به آمریکا نفروخته بود، یک ارتش ۳۰۰ هزار نفری مسلح مجهزی در اختیارش بود و میتوانست با استفاده از آن ارتش، جلوی طالبان ۳۰ هزار نفری بایستد. پس دومین بحث، موضوع خیانت آقای اشرف غنی بود.
اما در مورد پنجشیر، ببینید وقتی که توافقی در چنین سطحی که گفتم صورت گرفته و همه جوانب مختلف و قدرتهای مختلف در داخل افغانستان بدون سروصدا خودشان را تسلیم کردند، اینکه پنجشیر بیاید جلوی این حرکت بایستد، به نظر من کار عاقلانه و از روی خردی نبود. هم امکاناتش نیست و هم راه به جایی نمیبرد. در برابر این چنین واقعهای که اتفاق افتاد، دوستان پنجشیر به نظرم نباید جلوی این مانع میایستادند بلکه باید این مانع را دور میزدند و زمان میخریدند برای آینده. چون شکی نیست که طالبان، اگر بخواهد با همین سیاست و با همین وضعیت پیش برود، شکست میخورد؛ چون نه علم ادارهکردن کشور را دارد و نه ساختارش را میتواند ایجاد کند و نه میتواند از جایی کمکی بگیرد که بتواند کشور را بچرخاند. طالبان اگر نخواهد در مقابل اطراف دیگری که در منطقه و در داخل افغانستان هستند کوتاه بیاید و بخواهد یکجانبهگرایی کند، حتما شکست میخورد. به نظرم دوستان دره پنجشیر باید این معنا را بهتر از این درک میکردند و مانع را دور میزدند و زمان میخریدند.
حالا بههرحال اقدامی شده است. جمهوری اسلامی ایران براساس واقعیتهای میدانی در یک زمین مینگذاریشده دارد حرکت دقیق و حساس و هوشیارانهای انجام میدهد و نمیتواند خودش را در افغانستان هم درگیر کند و هم طرفدار یکی علیه دیگری باشد. معلوم نیست که الان رهبران مقاومت در پنجشیر در چه وضعیتی هستند و در وضعیت ثابتی به سر میبرند یا نه. آن صحنه پر از ابهام است. یا اخیرا یک کلیپ صوتی از آقای شهید دشتی منتشر شد که مثلا کردها را تشویق میکند به ایجاد سرزمین کردستان مستقل. معلوم نیست که این تفکر چه آیندهای در قبال پنجشیر داشته باشد.
ضمن اینکه آقای احمد مسعود درخواست کمکی از دولت ایران نکرد. از هیچکس درخواست نکرد که به یاریشان بیایند. اما، -این اما خیلی مهم است به نظر من- با همه این اتفاقاتی که افتاد و خوشایند هم نبود، جمهوری اسلامی ایران به وظیفه خودش عمل کرد. هم سه بار سخنگوی وزارت خارجه موضعگیری شدیداللحن نسبت به دخالتهای بیگانگان و نگاه خارجی در پنجشیر داشت و هم هواپیماهای ناشناس مواضع طالبان را در پنجشیر زدند و هم هشدار جدی به طالبان داده شد. جمهوری اسلامی ایران هیچگاه مردم پنجشیر را فراموش نمیکند.
اما اینکه بخواهیم از این آب گلآلود بعضی از جناحها در داخل کشور ماهی مقصود خودشان را بگیرند و به نفع یک جریانی علیه امنیت ملی کشور موضعگیری کنند، پسندیده و قابلقبول هم نیست. شاید صحبتی که آقای حسین شریعتمداری کرده در این جهت است که هرکس میخواهد از پنجشیر دفاع بکند، برود آنجا دفاع بکند. چرا امنیت ملی کشور را در معرض اغراض خاص قرار میدهند. به حق هم هست. حالا چه شده که اینقدر پنجشیر مهم شده است و در بوق و کرنا آمده است و همه دارند برایش اشک تمساح میریزند و کسی صحبت از امنیت ملی کشور نمیکند یا کسی صحبت از مقاومت فلسطینی نمیکند. کسی صحبت از جنایتهای بیشماری که صهیونیستها انجام میدهند نمیکند یا کسی صحبت از جنایت عربستان در یمن نمیکند. اگر بحث برادرکشی است که آنجا هم برادرکشی است. اگر بحث مقابله با دشمن است که در لبنان هم مقابله با دشمن است.
بگذارید بهعنوان یک درددل بگویم، اینقدر متأسفانه مسائل جناحی و سلایق فکری آلوده شده است که اخیرا امنیت ملی کشور هم در معرض چنین خرید و فروش و چنین بازیهای سیاسی کودکانهای قرار میگیرد. درست نیست. هرکس و هر گروهی در هر کشوری، خط قرمزشان امنیت ملی کشور است. از آن خط قرمز عبور نمیکنند. ولو بسیار با هم دیگر مخالف باشند و حتی دشمن هم باشند. هیچوقت بر سر امنیت ملی کشور شوخی نمیکنند. چطور است که الان این مسئله به این مهمی در معرض خرید و فروش این گروههای سیاسی قرار میگیرد؟ خدا انشاءالله این کشور را از همه این بلیاتی که دچارش شده است، نجات دهد.
یعنی به نظر شما این صحبتها از طرف این آقایان دخالتدادن اختلاف داخلی در مسائل خارجی نیست؟ این همان انتقادی است که وزیر خارجه سابق، آقای ظریف داشت که میگفت شما در هشت سال گذشته مسائل داخلی را با مسائل خارجی در هم میکردید. اینکه الان در بحثی در صحنه سیاست خارجی که ایران باید چه بکند، این دوستان اینطور ماجرا را جناحی کنند و بگویند خب شما بروید آنجا، این تأیید همان انتقاد آقای ظریف نمیشود؟
ببینید من بدون اینکه وارد مسائل جناحی و گروهی بشوم حرف میزنم. احتمال دارد روزنامه محترم «شرق» هم تمایل به جناح خاصی داشته باشد. من به این مسائل کاری ندارم. من در سیاست خارجی اصل بسیار مهم را امنیت ملی کشور میدانم و اینکه در معرض اغراض آلوده سیاسی و جناحی خاص، این طرف و آن طرف نشود. من یک تحلیلی ارائه دادم از وضعیت افغانستان که چرا ما نمیتوانیم در پنجشیر دخالت مستقیم کنیم یا چگونه باید در افغانستان حرکت کنیم. اگر بنا باشد یک گروه و یک جناحی بیش از حد دفاع از پنجشیر را پررنگ کند و امنیت ملی کشور را فراموش بکند، این مورد قبول نیست. کما اینکه بعضی اظهارات دیگر هم قابلقبول نیست. این مسئله امنیت ملی کشور است. امنیت ملی کشور هیچ گاه نباید در معرض اغراض جناحی قرار بگیرد. چه چپ چه راست، چه اصولگرا چه اصلاحطلب، این قابل تفکیک نیست. هرکس بخواهد در حوزه امنیت ملی کشور بدون درنظرگرفتن صلاحدید و منافع ملی کشور وارد شود و تحلیل کند و ارزیابی غلط به مردم بدهد، این کار بسیار اشتباه است و گاهی خیانت به کشور و به مردم حساب میشود.
ما باید براساس مجموع اتفاقات و تحولاتی که رخ میدهد و با توجه به دادهها و اطلاعات اصلی که در میدان وجود دارد، قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم و تصمیم درست بگیریم. نه اینکه تابع هوی و هوس و احساسات باشیم. سیاست خارجی هیچگاه به عواطف و احساسات نیست. اگر بخواهد سیاست خارجی دستخوش عواطف و احساسات بشود منافع ملی کشور بر باد رفته است.
بنابراین من معتقدم که درباره تحولات بسیار مهم و حساس افغانستان باید با دیده باز و با بصیرت و با توجه به تمام جوانبی که پیرامون مسئله افغانستان وجود دارد، بررسی شود، بحث شود، ارزیابی شود و در صحنه اقدام شود. هیچگاه نباید آن چیزی را که به نفع منافع ملی کشور دارد رقم میخورد، تضعیف کنیم.
پس اگر بخواهیم از صحبتهای شما برآیند صریحی بگیریم، به نظر شما این اصلاحطلبان هستند که در موضعگیریشان بهجای منافع و امنیت ملی بحث احساسات و مسائل دیگر را دخالت میدهند.
من اصلا خطابم به جناحی نیست. در سیاست خارجی تمامی جناحها، چه اصلاحطلب چه اصولگرا چه مستقلین چه نجبا چه نخبگان، هر گروهی هست، سیاست واحدی را باید پیگیری کنند و آن اجماع ملی برای تأمین منافع و امنیت ملی کشور است. هر آنچه به مصلحت است، باید بررسی شود نه هرچه اغراض جناحی و سلایق جناحی مطرح میکنند. آن بحثی است که همیشه به نظرم در پیشانی سیاست خارجی باید ثبت شود که منافع ملی ارجح بر همه سلایق و اغراض عمومی و شخصی است.
استدلال دیگری که برخی تحلیلگران مطرح کردهاند، این است که آقای امرالله صالح معاوناول رئیسجمهور افغانستان بوده است و حالا که رئیسجمهور افغانستان از کشور خارج شده و از دولت کنارهگیری کرده است، ایشان به لحاظ قانونی رئیس فعلی دولت و سرپرست ریاستجمهوری میشود و با این استدلال آن گروهی که در پنجشیر هستند و آقای امرالله صالح هم با آنهاست، به لحاظ قانونی باید مورد رسمیت و شناسایی قرار گیرند. از آن طرف هم طالبان اعلام دولت کرده و سرپرست اعلام کرده است. شما درباره این مسئله نظرتان چیست؟
به نظرم افغانستان از حالت ثبات به یک حالت بیثباتی و دوران گذار منتقل شده است و از وضعیت قبلی دارد به وضعیت جدید منتقل میشود. در این دوران گذار، مسئولیتپذیری امر نایابی خواهد شد؛ یعنی هیچکس نمیتواند مسئولیت وضعیت کشور را در دوران گذار بر عهده بگیرد. چون یک بیوزنی و خلأ به وجود میآید. ساختارها به هم خورده است و تا بیاید ساختارهای جدید شکل بگیرد و مورد شناسایی بینالمللی قرار بگیرد، طول میکشد. طبیعی است آقای امرالله صالح یا شخصیتهای قبلی که در دولت افغانستان بودند، میتوانند چنین ادعایی هم داشته باشند ولی باید به واقعیات نگاه کرد. طالبان هم نمیتواند ادعای این را بکند که میتواند بدون طرفهای دیگر دولت تشکیل دهد و مورد شناسایی عمومی قرار نمیگیرد. پس تا از این دوران گذار برسیم به حالت ثبات، بههرحال این مسائل هست و از مختصات مهم دوران گذار آشوب و هرجومرج و بیثباتی و ناامنی است.