خندههای بیاختیار از عمق مغز خشونتزده
عبدالرحمن نجلرحیم. مغزپژوه
به نظر میرسد فیلم «جوکر» محصول کمپانی برادران وارنر در هالیوود (۲۰۱۹) قبل از رسیدن به اسکار، تاکنون پرفروشترین، در میان ژانر کتابهای کمیک بتمن- جوکر در دنیا باشد. این داستانهای کمیک از اوایل سالهای ۱۹۳۰ در آمریکا رواج یافته است. در این داستانها، بتمن (مرد خفاشی) ابرقهرمان است و در مقابل آن، جوکر (مرد مسخره)، ابرشرور است. در آثار قبلی تنها دلیل منطقی علمی برای ابرشروربودن جوکر، جهش ژنتیکی در تماس با مواد شیمیایی بوده که اشارهای است به سقوط جوکر در درون مواد شیمیایی که قیافه، هیکل و ظاهر مضحک او را هم توجیه میکند. جوکر در این داستانها چهرهای دارد که همیشه میخندد. علت شایعی که برای خندههای بیمورد و دائمی جوکر در داستانها و فیلمها ارائه شده است، زخمیشدن چهره جوکر با چاقو توسط پدرش در کودکی یا بعدا در بزرگسالی، به قصد ایجاد ظاهری همیشه خندان و دلقکمآب و مسخره بوده است. این موضوع در فیلم شوالیه تاریکی (۲۰۰۸) نیز نمود پیدا میکند. البته کاراکتر اصلی (جوئین پولین) در داستان مردی که میخندد (۱۸۶۹) از ویکتور هوگو نیز که بعدها از روی آن چند فیلم هم ساخته شده، از کودکی چهره همیشه خندان و زشتی داشته که به علت وجود زخمی در صورت بوده است. یکی از مشخصاتی که فیلم جوکر، به کارگردانی تاد فلیپس را متفاوت میکند، علت ریشهای خندههای کنترلنشدنی، اجباری و نامتناسب جوکر فیلم با نام آرتور فلک (واکین فینیکس) در موقعیتهای هیجانی عاطفی است. این خندههای مرضی آرتور، ریشه مغزی به عبارتی نورولوژیک دارد و خبر از این میدهد که ساقه مغز او در کودکی به علت آزار و تروماهای عاطفی و ضربههای دیگر هنگام رشد، دچار تحریکپذیری بیمهار شده، بهطوریکه در موقعیتهای اضطرابی و تشویشزا او را بیاختیار به خنده وامیدارد. درحالیکه آرتور از کودکی آرزوی کمدینشدن داشته که بتواند دیگران را بخنداند، ولی تراژدی داستان در این است که خندههای بیاختیار و مرضی او کسی را نمیخنداند. او برای توضیح این خندهها باید کارت بهداشتی خود را به اطرافیان نشان دهد که روی آن توضیح شرایط نورولوژیکی او برای خندههای بیاختیارش نوشته شده است. آرتور در شهر فلاکتزده گاتهام، جایی که اختلاف طبقاتی و فقر همراه با خشونت بیداد میکند، شغل ناپایدار و دلقکمآبی دارد. او با استفاده از حرکات منعطف بدن لاغر و نحیف خود و تنپوشهای دلقکوار و آرایشهای رنگین چهره خود باعث توجه دیگران یا سرگرمی بچهها میشود. ولی تن او از کودکی با خشونت خو گرفته است. برای بدن و دستهای او، تفنگ و شلیک آن بهسوی دیگران، چون پرتاب خندههای بیدلیل، گویی همانقدر پوچ، بیمعنا و خارج از اختیار آرتور است. آرتور با مادر پیر توهمزدهای زندگی میکند که در کودکی او را با همراهي شریک زندگیاش بهشدت تحت خشونتهای شدید از نظر مغزی و بدنی قرار داده است. در فیلم هرقدر بیشتر به شخصیت آرتور نزدیک میشویم، بیشتر درمییابیم که او از خود و محیط خود بیگانه است و برای گذران زندگی به چندین داروی مغزی نیاز دارد که تا بتواند روی خشونتهای درونیشده بدن خود کنترلی نسبی داشته باشد. امتياز فیلم جوکر این است که سعی میکند به ما مخاطب فیلم بفهماند که رفتار روانی عجیب آرتور بهدلیل زخمی عمیق است که از کودکی در مغز و بدنش نقش بسته و این زخم به او اجازه نمیدهد با آدمهای پیرامون خود و با خویشتن خودش رابطه تفاهمآمیزی پیدا کند. این زخم عمیق معنا را از وجودش و روابط اجتماعیاش پاک کرده است. این صدمات، زخمها و تروماهای مغزی دوران کودکی ناشی از خشونتهای محیطی، رابطه سالم بین بخشهای عمقی مغز و در واقع، رابطه عاطفی بین بدن -جامعه- مغز را دچار اختلال جدی و اساسی کرده است. به این دلیل است که آرتور از خود و دیگری بیگانه است و این در دفترچهیادداشتها و جوکهای نوشتاری او هم منعکس است، وقتی که مینویسد: «امیدوار است که مرگ او معنایی بیشتر از زندگیاش داشته باشد». زندگی تهی از معنایی که فقط میتواند نمایش بیرونی دلقکوار، اما از درون تهی داشته باشد. ارزش این فیلم از نظر منِ مغزپژوه و نورولوژیست در این است که اشاره و تأکیدی درخور به این موضوع مهم دارد که آسیبهای مغزی ناشی از ترس و خشونت حاکم به بخش عاطفی اولیه مغز در دوران رشد میتواند کل شخصیت انسان را در بزرگسالی بهطور غیرقابل بازگشتی، درگیر واکنشهای بدوی جنگ و گریز غیرآگاهانه و غیرارادی کند؛ واکنشهای جنگ و گریزی که نقش آگاهی اجتماعی در آن محو میشود. آرتور، همانطور نمیتواند خندههای خود را در اختیار داشته باشد، همانطور نیز نمیتواند جلوي خشونتهای بیاختیارش نسبت به جامعهای بیرحم و ناعادلانه را بگیرد. عصبپژوهی و نورولوژی امروز، برخلاف فلسفه و روانکاوی سنتی، شواهدی قوی مبنی بر وجود قابل اثبات مرضهای غیرقابل بازگشت مغزی تحت مدیریت ترس و خشونت در جوامع سرمایهداری با شکاف طبقاتی، جنسیتی، قومی و نژادی ارائه میکند. در این جوامع، اکثریت مغزهای کودکان فرودست که در ترس و خشونت رشد میکنند، دچار صدمات عمیق و پایدار در لایههای عمیق عاطفی میشوند که در روان، شخصیت و رفتار آنها منعکس میشود. آرتور، شخصیت محوری فیلم جوکر، انسان از پیش شکستخوردهای با انواع اختلالات روانی و از جمله خندههای بدون کنترل است، زیرا او به علت اختلال رشد مغز عاطفی خود از ایجاد ارتباطهای معنادار اولیه با دنیای بیرون خود ناتوان است. آرتور، در اوج دنیای توهمزده و هذیانآلود مغز خشونتزدهاش در انتهای فیلم، قهرمان دلقکهایی مانند خود میشود. شورش آنها در اعتراض به وضع موجود، آشوبی خشونتزده و بیسرانجام، پر از هیجانهای کور، دلخوشكنکهای گذرا، دلقکوار، قهرمانسالارانه، هذیانآلود و پوچ است که تنها میتواند از مغزهای مفلوج ناشی از خشونت و ترس سر بزند. این شورشهای کور، بیش از اینکه امیدوارکننده باشد، از اضمحلال و نابودی ارزشهای انسانی خبر میدهد و هشداری بسیار جدی برای کل بشریت در دنیای امروز است. راه چاره پایاندادن به حکومت ترس و خشونت در نظامهای اجتماعی و ایجاد بستری برای فروکاستن از شکافهای متعدد بین طبقات اجتماعی است تا شاید در آينده کمتر شاهد پرورش مغزهای علیل و تابع ظلم و بیعدالتی باشیم.
به نظر میرسد فیلم «جوکر» محصول کمپانی برادران وارنر در هالیوود (۲۰۱۹) قبل از رسیدن به اسکار، تاکنون پرفروشترین، در میان ژانر کتابهای کمیک بتمن- جوکر در دنیا باشد. این داستانهای کمیک از اوایل سالهای ۱۹۳۰ در آمریکا رواج یافته است. در این داستانها، بتمن (مرد خفاشی) ابرقهرمان است و در مقابل آن، جوکر (مرد مسخره)، ابرشرور است. در آثار قبلی تنها دلیل منطقی علمی برای ابرشروربودن جوکر، جهش ژنتیکی در تماس با مواد شیمیایی بوده که اشارهای است به سقوط جوکر در درون مواد شیمیایی که قیافه، هیکل و ظاهر مضحک او را هم توجیه میکند. جوکر در این داستانها چهرهای دارد که همیشه میخندد. علت شایعی که برای خندههای بیمورد و دائمی جوکر در داستانها و فیلمها ارائه شده است، زخمیشدن چهره جوکر با چاقو توسط پدرش در کودکی یا بعدا در بزرگسالی، به قصد ایجاد ظاهری همیشه خندان و دلقکمآب و مسخره بوده است. این موضوع در فیلم شوالیه تاریکی (۲۰۰۸) نیز نمود پیدا میکند. البته کاراکتر اصلی (جوئین پولین) در داستان مردی که میخندد (۱۸۶۹) از ویکتور هوگو نیز که بعدها از روی آن چند فیلم هم ساخته شده، از کودکی چهره همیشه خندان و زشتی داشته که به علت وجود زخمی در صورت بوده است. یکی از مشخصاتی که فیلم جوکر، به کارگردانی تاد فلیپس را متفاوت میکند، علت ریشهای خندههای کنترلنشدنی، اجباری و نامتناسب جوکر فیلم با نام آرتور فلک (واکین فینیکس) در موقعیتهای هیجانی عاطفی است. این خندههای مرضی آرتور، ریشه مغزی به عبارتی نورولوژیک دارد و خبر از این میدهد که ساقه مغز او در کودکی به علت آزار و تروماهای عاطفی و ضربههای دیگر هنگام رشد، دچار تحریکپذیری بیمهار شده، بهطوریکه در موقعیتهای اضطرابی و تشویشزا او را بیاختیار به خنده وامیدارد. درحالیکه آرتور از کودکی آرزوی کمدینشدن داشته که بتواند دیگران را بخنداند، ولی تراژدی داستان در این است که خندههای بیاختیار و مرضی او کسی را نمیخنداند. او برای توضیح این خندهها باید کارت بهداشتی خود را به اطرافیان نشان دهد که روی آن توضیح شرایط نورولوژیکی او برای خندههای بیاختیارش نوشته شده است. آرتور در شهر فلاکتزده گاتهام، جایی که اختلاف طبقاتی و فقر همراه با خشونت بیداد میکند، شغل ناپایدار و دلقکمآبی دارد. او با استفاده از حرکات منعطف بدن لاغر و نحیف خود و تنپوشهای دلقکوار و آرایشهای رنگین چهره خود باعث توجه دیگران یا سرگرمی بچهها میشود. ولی تن او از کودکی با خشونت خو گرفته است. برای بدن و دستهای او، تفنگ و شلیک آن بهسوی دیگران، چون پرتاب خندههای بیدلیل، گویی همانقدر پوچ، بیمعنا و خارج از اختیار آرتور است. آرتور با مادر پیر توهمزدهای زندگی میکند که در کودکی او را با همراهي شریک زندگیاش بهشدت تحت خشونتهای شدید از نظر مغزی و بدنی قرار داده است. در فیلم هرقدر بیشتر به شخصیت آرتور نزدیک میشویم، بیشتر درمییابیم که او از خود و محیط خود بیگانه است و برای گذران زندگی به چندین داروی مغزی نیاز دارد که تا بتواند روی خشونتهای درونیشده بدن خود کنترلی نسبی داشته باشد. امتياز فیلم جوکر این است که سعی میکند به ما مخاطب فیلم بفهماند که رفتار روانی عجیب آرتور بهدلیل زخمی عمیق است که از کودکی در مغز و بدنش نقش بسته و این زخم به او اجازه نمیدهد با آدمهای پیرامون خود و با خویشتن خودش رابطه تفاهمآمیزی پیدا کند. این زخم عمیق معنا را از وجودش و روابط اجتماعیاش پاک کرده است. این صدمات، زخمها و تروماهای مغزی دوران کودکی ناشی از خشونتهای محیطی، رابطه سالم بین بخشهای عمقی مغز و در واقع، رابطه عاطفی بین بدن -جامعه- مغز را دچار اختلال جدی و اساسی کرده است. به این دلیل است که آرتور از خود و دیگری بیگانه است و این در دفترچهیادداشتها و جوکهای نوشتاری او هم منعکس است، وقتی که مینویسد: «امیدوار است که مرگ او معنایی بیشتر از زندگیاش داشته باشد». زندگی تهی از معنایی که فقط میتواند نمایش بیرونی دلقکوار، اما از درون تهی داشته باشد. ارزش این فیلم از نظر منِ مغزپژوه و نورولوژیست در این است که اشاره و تأکیدی درخور به این موضوع مهم دارد که آسیبهای مغزی ناشی از ترس و خشونت حاکم به بخش عاطفی اولیه مغز در دوران رشد میتواند کل شخصیت انسان را در بزرگسالی بهطور غیرقابل بازگشتی، درگیر واکنشهای بدوی جنگ و گریز غیرآگاهانه و غیرارادی کند؛ واکنشهای جنگ و گریزی که نقش آگاهی اجتماعی در آن محو میشود. آرتور، همانطور نمیتواند خندههای خود را در اختیار داشته باشد، همانطور نیز نمیتواند جلوي خشونتهای بیاختیارش نسبت به جامعهای بیرحم و ناعادلانه را بگیرد. عصبپژوهی و نورولوژی امروز، برخلاف فلسفه و روانکاوی سنتی، شواهدی قوی مبنی بر وجود قابل اثبات مرضهای غیرقابل بازگشت مغزی تحت مدیریت ترس و خشونت در جوامع سرمایهداری با شکاف طبقاتی، جنسیتی، قومی و نژادی ارائه میکند. در این جوامع، اکثریت مغزهای کودکان فرودست که در ترس و خشونت رشد میکنند، دچار صدمات عمیق و پایدار در لایههای عمیق عاطفی میشوند که در روان، شخصیت و رفتار آنها منعکس میشود. آرتور، شخصیت محوری فیلم جوکر، انسان از پیش شکستخوردهای با انواع اختلالات روانی و از جمله خندههای بدون کنترل است، زیرا او به علت اختلال رشد مغز عاطفی خود از ایجاد ارتباطهای معنادار اولیه با دنیای بیرون خود ناتوان است. آرتور، در اوج دنیای توهمزده و هذیانآلود مغز خشونتزدهاش در انتهای فیلم، قهرمان دلقکهایی مانند خود میشود. شورش آنها در اعتراض به وضع موجود، آشوبی خشونتزده و بیسرانجام، پر از هیجانهای کور، دلخوشكنکهای گذرا، دلقکوار، قهرمانسالارانه، هذیانآلود و پوچ است که تنها میتواند از مغزهای مفلوج ناشی از خشونت و ترس سر بزند. این شورشهای کور، بیش از اینکه امیدوارکننده باشد، از اضمحلال و نابودی ارزشهای انسانی خبر میدهد و هشداری بسیار جدی برای کل بشریت در دنیای امروز است. راه چاره پایاندادن به حکومت ترس و خشونت در نظامهای اجتماعی و ایجاد بستری برای فروکاستن از شکافهای متعدد بین طبقات اجتماعی است تا شاید در آينده کمتر شاهد پرورش مغزهای علیل و تابع ظلم و بیعدالتی باشیم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.