اعتراضات به قيمت سوخت زمينهها و پيامدهاي آن
احسان هوشمند
با اعلام و اجراي افزايش قيمت بنزين، کشور شاهد تجمعات و اعتراضهای گستردهاي بود که تعدادي از استانها و شهرستانهاي کشور را درنورديد. اين اعتراضها از نظر حجم، ابعاد و خشونت و نيز اقشار درگير در آن در نوع خود كمسابقه بوده و تلفاتي نيز برجاي گذاشت. خسارتهای ناشي از تخريب و تاراج مراکز دولتي و عمومي نيز يکي ديگر از ويژگيهاي بيسابقه اعتراضهای اخير است. همزماني درگيري و آشوب در نقاط مختلف شهرستانها هم از ويژگيهاي تجمعات اخير است.
1- با وجود تکذيب مقامات کشور از جمله وزير نفت در روزهاي آخر هفته قبل از 24 آبان، اجرائيشدن سياست جديد و در نتيجه اعمال افزايش قيمت بر بنزين نتيجه و پيامد مخربي در پي داشت.
2- شوک ناشي از اعلام قيمت بنزين فقط منحصر به اقشار کمدرآمد نبود، بلکه ناهماهنگيهاي گسترده مسئولان و مقامات کشور در سطوح ملي و محلي از جمله واکنش فوري و جدي برخي ائمه جمعه، نمايندگان مجلس و ديگران در مخالفت با قيمت جديد نشاندهنده سردرگمي درباره موضوع بود.
3- افزايش قيمت بنزين فقط بر اقتصاد خانوار اقشار کمدرآمد و فقير يا طبقه متوسط فشار وارد نميکند. بخش بزرگي از بدنه دولت و ساير دستگاهها نيز خود جزئي از اقشار کمدرآمد محسوب ميشوند و اين شرايط بر آنان نيز فشار وارد ميکند. محل سکونت بسياري از اين گروهها نيز در حاشيه شهرهاي بزرگ قرار دارد.
4- حضورنیافتن کارشناسان مسلط و موافق طرح در رسانههاي جمعي و راديو و تلويزيون قبل از اجراي طرح، حين اعلام خبر و پس از آن براي جامعه حامل اين پيام بود که هيچ قشري از کارشناسان حداقل با اين نحوه اجرا همراه نيست. همراهينکردن سلبريتيها و ساير اقشار اثرگذار اجتماعي و گروههاي مرجع هم بر ابعاد رواني موضوع افزود.
5- بخش بزرگي از جامعه ايراني در دهه گذشته بيش از هر زمان ديگري به اين باور رسيده است که فساد در دستگاهها رسوخ زیادی داشته؛ در سالهاي اخير هم اين باور بسیار تقويت شده است. متهمشدن نزديكان مسئولان کشور به فساد يکي از دلايل عصبانيت و نارضايتي مردم محسوب ميشود. اين شرايط اعتماد جامعه را متزلزل كرده است. باور به جناحيبودن و گزينشيبودن مبارزه با فساد بر ابعاد بياعتمادي به کارابودن روشهاي مقابله با فساد ميافزايد. در چنين شرايطي جامعه تلقي ميکند که فساد و در نتيجه ناکارآمدي موجب هدررفت سرمايههاي کشور است و اگر قاچاقي مانند قاچاق سوخت انجام میشود، گستردگي آن نشان ميدهد دستهايي در مديريتها آلوده است؛ بنابراین فساد، مسبب اصلي خروج بنزين و ساير کالاهاي اساسي از کشور است و براي جبران اين خسارها نبايد بنزين گران شود، بلکه بايد با فساد مبارزه کرد! در چنين شرايطي است که جامعه خود را قرباني فساد ميداند و هر نوع اصلاح اقتصادي با واکنش منفي و گسترده و فراگير روبهرو ميشود.
6- جامعه ايراني در چند دهه گذشته بهويژه در سالهاي گذشته شاهد بيثباتي پيدرپي و مستمر اقتصادي و نيز گرانيهاي ناشي از آن از جمله شوک افزايش قيمت ارز و در نتيجه افزايش قيمت کالاهاي اساسي است. قدرت خريد جامعه بهشدت متأثر از اين بيثباتي، روند کاهنده داشته است. در چنين شرايطي افزايش قيمت سوخت، موجب ایجاد احساس گراني در مردم و منجر به عصبانيت ميشود. در چنين شرايطي براي آرامش شهروندان نيز برنامه ويژهاي تدارک دیده نشده است.
7- جامعه ايران در دهه گذشته شاهد افول نفوذ جريانهاي سياسي قانوني است. جامعه تودهاي و ذرهايشده بدون حضور نيروهاي اثرگذار اجتماعي آماده واکنش به هر پديدهاي بهصورت خودجوش يا تحت تأثير رسانههاي بيروني است. در چنين شرايطي اعلام قيمت جديد بنزين موجب بروز خشم اجتماعي ميشود بيآنکه سازوکار اجتماعي مديريت اين خشم توسط نيروهاي جامعه مدني يا احزاب يا نخبگان مورد وثوق در دستور کار باشد. نهادهاي مدني و صنفي جايي در مناسبات اجتماعي ندارند و اين تنها رسانه و شبکههاي اجتماعي هستند که افکار عمومي را شکل ميدهند.
8- اگر گفته ميشود در نظرسنجيهاي موجود صداوسيما بينندگان بالایی دارد و در نتيجه اثرگذاري آن جدي و گستردهاي است، چرا در حوادث اخير اين رسانه بزرگ نتوانست اثرگذاري مشهودي داشته باشد؟ چرا اين رسانه نتوانست با برنامههاي جذاب و بيطرفانه بازتابدهنده همه صداهاي موجود در کشور باشد؟ اين خلأ البته با رسانههاي ديگر جبران شد و افکار عمومي توسط رسانههاي رقيب سيراب شد.
9- وقوع تجمعات و اعتراضات در بخش ديدهنشده جامعه يعني در بخشهاي حاشيهاي و به عبارت سادهتر جنوب شهرها پديده تازهاي نيست. حوادث ديماه 1396 در اين مناطق زنگ خطر بزرگي بود که دقيق شنيده و ديده نشد. اين حوادث نشان داد گروهي از مردم احساس ميکنند زندگي و معيشت آنان گروگان سياستمداران است. اين قشر سياست خارجي و داخلي کشور را از يکديگر تفکيک نميکند. تمييزي ميان جناحهاي سياسي کشور قائل نبوده و با سياستهاي اصلاح اقتصادي هم همراه نيست. چون از سويي براي اين اصلاحات مورد توجه قرار نگرفته است و سهمي در طراحي اين سياستهاي اصلاحي براي خود قائل نيست و از ديگر سو احساس ميکند سيستم مديريتي درگير فساد است. طرفه آنکه اين قشر تصور ميکند مسئولان کشور در شمال شهرها اساسا متوجه فشار وارده بر اين اقشار نيستند. علاوهبرآن اين اقشار عموما فکر ميکنند فرزندان مسئولان نيز در خارج از کشور زندگي بيدردسري دارند، درحاليکه فرزندان آنان در بدترين شرايط و با پرداخت پول در دانشگاههاي کشور درسخوانده و اينک بيکار و در معرض آلودگي و آسيبهاي اجتماعي هستند. اميدي به ازدواج يا خانهدارشدن ندارند و حتي با شرايط جديد قادر به گذران
ساده زندگي هم نيستند. اين اقشار زندگي پرمسئله و پرتنشي دارند اما احساس ميکنند مسئولان کشور در رفاه، مشغول گذران زندگي هستند. اين احساس بهطور طبيعي نفرتآفرين است. احساسي که براي مديريت و تعديل آن نهتنها کاري نشده بلکه صداي فساد برخي از مديران نيز بلند است! در چنين شرايطي خشم فروخفته منتظر فرصتي است تا دمي خودنمايي کند. اعلام افزایش قيمت بنزین باعث بهوجودآمدن شوکي بزرگ شد و براي ابراز اين خشم فرصتي مهيا کرد!
مهاجران ساکن حاشيه شهرها نقشی جدي در اعتراضات اخير داشتند. حضور جمعيت ميليوني مهاجران در حاشيه شهرهاي مختلف کشور، يکي از پديدههاي نوين در ساختار شهري ايران در شش دهه گذشته است. بخش عمدهاي از حاشيه کلانشهر تهران و کرج از جمله ملارد، شهريار، رباطکريم، شهر قدس و ساير حواشي نقش پررنگي در اعتراضات اخير داشتند. بررسي تحولات مناطق حاشيهاي شهري در دهههاي اخير موجب شده تا اطلاعات کمي درباره فعلوانفعالات اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي اين مناطق توليد شود. در چنين شرايطي است که شاهد اعتراضات جدي و گسترده در حاشيههاي مناطق شهري هستيم. حاشيههاي خوزستان و شيراز و کرمانشاه هم سهم بزرگي در حوادث اخير داشتند.
10-نرخ رشد جمعيت در حاشيه شهرها بيش از ديگر نقاط است. حضور مهاجران روستايي و اقشار فرودست و حتي مهاجران افغانستاني از جمله دلايل اين وضعيت است. هر نوع بيثباتي اقتصادي براي اين اقشار يعني کوچکشدن سفره محقر زندگيشان! آرزوهاي جوانان اين حواشي معمولا با ناکاميهاي بزرگي روبهرو است. فرصت و امکان کمتري براي تفريح و تخليه هيجانات دارند. شرايط زندگي بهويژه کمبود امکانات محل زندگي هم بر نارضايتيهايشان افزوده است؛ نه خبري از تأسيسات ورزشي مناسب است و نه فرصتي براي حضور در کنسرت موسيقي يا هر نوع تفريح جمعي ديگر! در چنين شرايطي بنزين يعني ماده حياتي در زندگي اين افراد گران ميشود و اين بهجز فقر و دستبهگريباني با مشکلات بزرگتر برايشان چه معناي ديگري ميتواند داشته باشد. در چنين شرايطي حضور در تجمعات هم اعتراض هم نوعي تخليه هيجانات جواني است! بيکاري گسترده جوانان هم متغير بسيار جدي و اثرگذاري بر تشديد خشم اجتماعي است که در شورش اخير اثرگذاري مشهودي داشته است.
11-زنان نقش محسوسي در اعتراضات اخير ايفا کردند. در سالهاي گذشته نظام هنجاري و ارزشي ايرانيان درباره زنان دچار دگرگوني عميقي شده است، بيآنکه در سطوح رسمي براي استفاده از اين ظرفيت يا تعديل برخي قوانين مرتبط با زنان اقدام چشمگيري شده باشد. در نتيجه نارضايتيهاي زنان، افزون بر نارضايتيهاي عمومي، شکل تازهاي به خود گرفته است و اعتراضات اخير فرصتي براي بيان اين نارضايتي بود. بخشي از زنان مخالف روندهاي موجود درباره زنان هستند. ترويج گاهوبيگاه چندهمسري، بيان سخنان تحقيرآميز درباره زنان از تريبونهاي مختلف و محدوديتهاي اجتماعي از جمله حضور زنان در ورزشگاهها بر اين نارضايتي افزوده است. زنان در اعتراضات اخير ايفاگر نقش جدي و اثرگذاري بودند.
12- شکل بيان نارضايتي نيز نشانگر تحول تازهاي در بيان نارضايتيهاست. آتشزدن و حمله به بانکها، پمپبنزينها، فروشگاههاي زنجيرهاي و ساير مراکز اقتصادي ازجمله اين تازگيهاست. مسلحانهشدن اعتراضها در شيراز، خوزستان و حتي بخشهايي از کرمانشاه نيز از ديگر ويژگيهايي است که چرايي آن نيازمند درک عميقي از موضوع است. اين پديده اگر با اعتراضهای پيشين مقايسه شود، حامل نکات مفيدي خواهد بود.
13- اگر نقطهايشدن اعتراضها را هم بر فهرست بالا بيفزاييم، ميتوان گفت روشهاي اعتراضي هفته گذشته نيازمند بررسيهاي گستردهاي براي درک عميقتر اين اعتراضهاست.
ادامه در صفحه 11
با اعلام و اجراي افزايش قيمت بنزين، کشور شاهد تجمعات و اعتراضهای گستردهاي بود که تعدادي از استانها و شهرستانهاي کشور را درنورديد. اين اعتراضها از نظر حجم، ابعاد و خشونت و نيز اقشار درگير در آن در نوع خود كمسابقه بوده و تلفاتي نيز برجاي گذاشت. خسارتهای ناشي از تخريب و تاراج مراکز دولتي و عمومي نيز يکي ديگر از ويژگيهاي بيسابقه اعتراضهای اخير است. همزماني درگيري و آشوب در نقاط مختلف شهرستانها هم از ويژگيهاي تجمعات اخير است.
1- با وجود تکذيب مقامات کشور از جمله وزير نفت در روزهاي آخر هفته قبل از 24 آبان، اجرائيشدن سياست جديد و در نتيجه اعمال افزايش قيمت بر بنزين نتيجه و پيامد مخربي در پي داشت.
2- شوک ناشي از اعلام قيمت بنزين فقط منحصر به اقشار کمدرآمد نبود، بلکه ناهماهنگيهاي گسترده مسئولان و مقامات کشور در سطوح ملي و محلي از جمله واکنش فوري و جدي برخي ائمه جمعه، نمايندگان مجلس و ديگران در مخالفت با قيمت جديد نشاندهنده سردرگمي درباره موضوع بود.
3- افزايش قيمت بنزين فقط بر اقتصاد خانوار اقشار کمدرآمد و فقير يا طبقه متوسط فشار وارد نميکند. بخش بزرگي از بدنه دولت و ساير دستگاهها نيز خود جزئي از اقشار کمدرآمد محسوب ميشوند و اين شرايط بر آنان نيز فشار وارد ميکند. محل سکونت بسياري از اين گروهها نيز در حاشيه شهرهاي بزرگ قرار دارد.
4- حضورنیافتن کارشناسان مسلط و موافق طرح در رسانههاي جمعي و راديو و تلويزيون قبل از اجراي طرح، حين اعلام خبر و پس از آن براي جامعه حامل اين پيام بود که هيچ قشري از کارشناسان حداقل با اين نحوه اجرا همراه نيست. همراهينکردن سلبريتيها و ساير اقشار اثرگذار اجتماعي و گروههاي مرجع هم بر ابعاد رواني موضوع افزود.
5- بخش بزرگي از جامعه ايراني در دهه گذشته بيش از هر زمان ديگري به اين باور رسيده است که فساد در دستگاهها رسوخ زیادی داشته؛ در سالهاي اخير هم اين باور بسیار تقويت شده است. متهمشدن نزديكان مسئولان کشور به فساد يکي از دلايل عصبانيت و نارضايتي مردم محسوب ميشود. اين شرايط اعتماد جامعه را متزلزل كرده است. باور به جناحيبودن و گزينشيبودن مبارزه با فساد بر ابعاد بياعتمادي به کارابودن روشهاي مقابله با فساد ميافزايد. در چنين شرايطي جامعه تلقي ميکند که فساد و در نتيجه ناکارآمدي موجب هدررفت سرمايههاي کشور است و اگر قاچاقي مانند قاچاق سوخت انجام میشود، گستردگي آن نشان ميدهد دستهايي در مديريتها آلوده است؛ بنابراین فساد، مسبب اصلي خروج بنزين و ساير کالاهاي اساسي از کشور است و براي جبران اين خسارها نبايد بنزين گران شود، بلکه بايد با فساد مبارزه کرد! در چنين شرايطي است که جامعه خود را قرباني فساد ميداند و هر نوع اصلاح اقتصادي با واکنش منفي و گسترده و فراگير روبهرو ميشود.
6- جامعه ايراني در چند دهه گذشته بهويژه در سالهاي گذشته شاهد بيثباتي پيدرپي و مستمر اقتصادي و نيز گرانيهاي ناشي از آن از جمله شوک افزايش قيمت ارز و در نتيجه افزايش قيمت کالاهاي اساسي است. قدرت خريد جامعه بهشدت متأثر از اين بيثباتي، روند کاهنده داشته است. در چنين شرايطي افزايش قيمت سوخت، موجب ایجاد احساس گراني در مردم و منجر به عصبانيت ميشود. در چنين شرايطي براي آرامش شهروندان نيز برنامه ويژهاي تدارک دیده نشده است.
7- جامعه ايران در دهه گذشته شاهد افول نفوذ جريانهاي سياسي قانوني است. جامعه تودهاي و ذرهايشده بدون حضور نيروهاي اثرگذار اجتماعي آماده واکنش به هر پديدهاي بهصورت خودجوش يا تحت تأثير رسانههاي بيروني است. در چنين شرايطي اعلام قيمت جديد بنزين موجب بروز خشم اجتماعي ميشود بيآنکه سازوکار اجتماعي مديريت اين خشم توسط نيروهاي جامعه مدني يا احزاب يا نخبگان مورد وثوق در دستور کار باشد. نهادهاي مدني و صنفي جايي در مناسبات اجتماعي ندارند و اين تنها رسانه و شبکههاي اجتماعي هستند که افکار عمومي را شکل ميدهند.
8- اگر گفته ميشود در نظرسنجيهاي موجود صداوسيما بينندگان بالایی دارد و در نتيجه اثرگذاري آن جدي و گستردهاي است، چرا در حوادث اخير اين رسانه بزرگ نتوانست اثرگذاري مشهودي داشته باشد؟ چرا اين رسانه نتوانست با برنامههاي جذاب و بيطرفانه بازتابدهنده همه صداهاي موجود در کشور باشد؟ اين خلأ البته با رسانههاي ديگر جبران شد و افکار عمومي توسط رسانههاي رقيب سيراب شد.
9- وقوع تجمعات و اعتراضات در بخش ديدهنشده جامعه يعني در بخشهاي حاشيهاي و به عبارت سادهتر جنوب شهرها پديده تازهاي نيست. حوادث ديماه 1396 در اين مناطق زنگ خطر بزرگي بود که دقيق شنيده و ديده نشد. اين حوادث نشان داد گروهي از مردم احساس ميکنند زندگي و معيشت آنان گروگان سياستمداران است. اين قشر سياست خارجي و داخلي کشور را از يکديگر تفکيک نميکند. تمييزي ميان جناحهاي سياسي کشور قائل نبوده و با سياستهاي اصلاح اقتصادي هم همراه نيست. چون از سويي براي اين اصلاحات مورد توجه قرار نگرفته است و سهمي در طراحي اين سياستهاي اصلاحي براي خود قائل نيست و از ديگر سو احساس ميکند سيستم مديريتي درگير فساد است. طرفه آنکه اين قشر تصور ميکند مسئولان کشور در شمال شهرها اساسا متوجه فشار وارده بر اين اقشار نيستند. علاوهبرآن اين اقشار عموما فکر ميکنند فرزندان مسئولان نيز در خارج از کشور زندگي بيدردسري دارند، درحاليکه فرزندان آنان در بدترين شرايط و با پرداخت پول در دانشگاههاي کشور درسخوانده و اينک بيکار و در معرض آلودگي و آسيبهاي اجتماعي هستند. اميدي به ازدواج يا خانهدارشدن ندارند و حتي با شرايط جديد قادر به گذران
ساده زندگي هم نيستند. اين اقشار زندگي پرمسئله و پرتنشي دارند اما احساس ميکنند مسئولان کشور در رفاه، مشغول گذران زندگي هستند. اين احساس بهطور طبيعي نفرتآفرين است. احساسي که براي مديريت و تعديل آن نهتنها کاري نشده بلکه صداي فساد برخي از مديران نيز بلند است! در چنين شرايطي خشم فروخفته منتظر فرصتي است تا دمي خودنمايي کند. اعلام افزایش قيمت بنزین باعث بهوجودآمدن شوکي بزرگ شد و براي ابراز اين خشم فرصتي مهيا کرد!
مهاجران ساکن حاشيه شهرها نقشی جدي در اعتراضات اخير داشتند. حضور جمعيت ميليوني مهاجران در حاشيه شهرهاي مختلف کشور، يکي از پديدههاي نوين در ساختار شهري ايران در شش دهه گذشته است. بخش عمدهاي از حاشيه کلانشهر تهران و کرج از جمله ملارد، شهريار، رباطکريم، شهر قدس و ساير حواشي نقش پررنگي در اعتراضات اخير داشتند. بررسي تحولات مناطق حاشيهاي شهري در دهههاي اخير موجب شده تا اطلاعات کمي درباره فعلوانفعالات اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي اين مناطق توليد شود. در چنين شرايطي است که شاهد اعتراضات جدي و گسترده در حاشيههاي مناطق شهري هستيم. حاشيههاي خوزستان و شيراز و کرمانشاه هم سهم بزرگي در حوادث اخير داشتند.
10-نرخ رشد جمعيت در حاشيه شهرها بيش از ديگر نقاط است. حضور مهاجران روستايي و اقشار فرودست و حتي مهاجران افغانستاني از جمله دلايل اين وضعيت است. هر نوع بيثباتي اقتصادي براي اين اقشار يعني کوچکشدن سفره محقر زندگيشان! آرزوهاي جوانان اين حواشي معمولا با ناکاميهاي بزرگي روبهرو است. فرصت و امکان کمتري براي تفريح و تخليه هيجانات دارند. شرايط زندگي بهويژه کمبود امکانات محل زندگي هم بر نارضايتيهايشان افزوده است؛ نه خبري از تأسيسات ورزشي مناسب است و نه فرصتي براي حضور در کنسرت موسيقي يا هر نوع تفريح جمعي ديگر! در چنين شرايطي بنزين يعني ماده حياتي در زندگي اين افراد گران ميشود و اين بهجز فقر و دستبهگريباني با مشکلات بزرگتر برايشان چه معناي ديگري ميتواند داشته باشد. در چنين شرايطي حضور در تجمعات هم اعتراض هم نوعي تخليه هيجانات جواني است! بيکاري گسترده جوانان هم متغير بسيار جدي و اثرگذاري بر تشديد خشم اجتماعي است که در شورش اخير اثرگذاري مشهودي داشته است.
11-زنان نقش محسوسي در اعتراضات اخير ايفا کردند. در سالهاي گذشته نظام هنجاري و ارزشي ايرانيان درباره زنان دچار دگرگوني عميقي شده است، بيآنکه در سطوح رسمي براي استفاده از اين ظرفيت يا تعديل برخي قوانين مرتبط با زنان اقدام چشمگيري شده باشد. در نتيجه نارضايتيهاي زنان، افزون بر نارضايتيهاي عمومي، شکل تازهاي به خود گرفته است و اعتراضات اخير فرصتي براي بيان اين نارضايتي بود. بخشي از زنان مخالف روندهاي موجود درباره زنان هستند. ترويج گاهوبيگاه چندهمسري، بيان سخنان تحقيرآميز درباره زنان از تريبونهاي مختلف و محدوديتهاي اجتماعي از جمله حضور زنان در ورزشگاهها بر اين نارضايتي افزوده است. زنان در اعتراضات اخير ايفاگر نقش جدي و اثرگذاري بودند.
12- شکل بيان نارضايتي نيز نشانگر تحول تازهاي در بيان نارضايتيهاست. آتشزدن و حمله به بانکها، پمپبنزينها، فروشگاههاي زنجيرهاي و ساير مراکز اقتصادي ازجمله اين تازگيهاست. مسلحانهشدن اعتراضها در شيراز، خوزستان و حتي بخشهايي از کرمانشاه نيز از ديگر ويژگيهايي است که چرايي آن نيازمند درک عميقي از موضوع است. اين پديده اگر با اعتراضهای پيشين مقايسه شود، حامل نکات مفيدي خواهد بود.
13- اگر نقطهايشدن اعتراضها را هم بر فهرست بالا بيفزاييم، ميتوان گفت روشهاي اعتراضي هفته گذشته نيازمند بررسيهاي گستردهاي براي درک عميقتر اين اعتراضهاست.
ادامه در صفحه 11