مرور
در طلب رمان مدرن
از آرمان تا واقعيت
نسیم آصف: «وسوسههای دنکیشوت از آرمان تا واقعیت» عنوان کتابی است از کرولبی.جانسون که اینروزها با ترجمه ایرج کریمی در نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب همانطور که در عنوان فرعیاش هم اشاره شده، کندوکاوی است در شخصیت و رمان «دنکیشوت». البته عنوان اصلی کتاب «در طلب رمان مدرن» است و ایده اصلی نویسندهاش نشاندادن این است که اگرچه «دنکیشوت» بهعنوان اولین رمان شناخته میشود اما نهتنها اثری ابتدایی نیست بلکه حاوی مضامینی است که همچنان دغدغههای نو و مهمی در تئوریهای ادبی نوین بهشمار میروند. مترجم کتاب در بخشی از مقدمهاش درباره این ویژگی اثر نوشته: «یکی از این مضمونها و دغدغهها مقوله خوانش است و نقش فعالی که خواننده در شکلدادن به معناهای محتمل و بالقوه اثر دارد. عجیب و هیجانانگیز است که سروانتس در آستانه سده شانزدهم چنین مضمونهای هنوز نویی را دریافته و در رمانش تنیده باشد. جانسون نشان میدهد سروانتس همزمان با آفرینش اثری مفرح و سرگرمکننده چگونه کارگاهی از نظریه و عمل ادبی را در رمان برپا کرده است. او با آنکه استاد دانشگاه است اما با دوریجستن آگاهانه از رویکرد آکادمیک -که بهصراحت بر آن
تأکید میورزد- زبان و بیان دشواری برای بیان مقولههای ادبی پیچیده را پیشه نکرده است.» این کتاب، با سالشمار زندگی و آثار سروانتس آغاز میشود و سپس به زمینه تاریخی، اهمیت اثر و برخورد انتقادی با آن پرداخته است. فصل دیگری از کتاب با عنوان «یکخوانش» شامل پنج بخش با این عناوین است: «در جلد اول دنکیشوت چه میگذرد؟»، «در جلد دوم دنکیشوت چه میگذرد؟»، «کتابی درباره کتابها»، «خوانندگان و خوانش» و «انسانها، واقعی و داستانی». «کتابی درباره کتابها»، از بخشهای خواندنی این اثر است. در ابتدای این بخش، نویسنده به این نکته اشاره کرده که هیچ کتابی به اندازه «دنکیشوت» وامدار کتابهای پیش از خود نیست و هیچ کتابی هم به اندازه آن از ادبیات پیش از خودش متفاوت نیست. همچنین هیچ نویسندهای به اندازه سروانتس از سنت ادبی و از رابطه خودش با آن آگاه نیست. «همه میدانند و سروانتس در دیباچهاش بر جلد اول به ما میگوید، که دنکیشوت بهعنوان پادزهری در برابر رمانسهای شهسواری نوشته شد که بهرغم محبوبیت گستردهشان از نظر اخلاقی زیانبار و بیبهره از هیچگونه ارزش ادبی بودند. همچنین باید در نظر داشته باشیم که دنکیشوت بهطور
همزمان هم حامل دیالوگی با ادبیات تخیلی رایج در اواخر سده شانزدهم اسپانیاست و هم این دیالوگ در آن تنیده شده است. این کتابی فراهمآمده از دل کتابهای دیگر و کتابی درباره کتابهاست. حضور گسترده کتابهای دیگر در آن را رشتهای از بحثهای نظری درخصوص ادبیات تکمیل میکند. همانگونه که تاکنون دیدهایم، متن همزمان داستان دنکیشوت و ماجراهای او و داستان آفرینش آن و پاسخ به نقدهاست. خیلی از کاراکترها کتابخوانهای قهاریاند؛ و برخوردشان با ادبیات جریان زندگیهاشان را تعیین یا دگرگون کرده است. هیچ شخصیتی، حتا سانچوِ بیسواد، برکنار از تاثیر کتاب باقی نمیماند. آشکارا، فرم ادبی چیره که متن ما دغدغهاش را دارد سنت شهسواری بهطورکلی است. واژه شهسواری از واژه فرانسوی اسب، نشان عضویت در طبقه اشراف، مشتق شده و به مدل یا نظامنامهای از ایدهآلها و رفتار اشرافی ارجاع دارد. ادبیات شهسواری نظامنامه را بازتاب میدهد. یعنی ایدئولوژی مسلط در اروپای قرون وسطا را: تقسیم جامعه به اشراف و عوام، سازمان فئودالی سلسلهمراتب اشرافی، تأکید بر شهامت و مهارت نظامی، وفاداری هرکس به سرور خود و همچنین وفاداری هرکس به بانوی محبوبش...».
وسوسههای دنکیشوت/ کرولبی.جانسون/ ترجمه ایرج کریمی
از راههای آزادی
«چیزی از چشمهای خیرهاش بیرون رفت و آنها راحت در حدقه چرخیدند. مارسل دیگر نگاهش نمیکرد، برایش ارزش نگاهکردن هم نداشت. بدن گناهکارش، پنهان در لباسهای تیره و سیاهی شب، احساس امنیت میکرد و کمکم لطافت و معصومیتش را بازمییافت و دوباره زیر لباسها شروع میکرد به شکفتن. روغندان. پسفردا باید روغندان را با خودم بیاورم. چهکار کنم که یادم نرود؟ تنها شده بود. با قلبی شکسته ایستاد. حقیقت نداشت. تنها نشده بود، مارسل رهایش نکرده بود و به او فکر میکرد. فکر میکرد آن رذل چنین بلایی سرم آورد، مثل بچهای که خودش را لابهلای ملافههایش قایم میکند، او هم خودش را در وجود من فراموش کرد.» این سطور بخشی از رمان «سن عقل» ژانپل سارتر است که بهتازگی با ترجمه حسین سلیمانینژاد در نشر چشمه منتشر شده است. «سن عقل» یک سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم بهچاپ رسید. سارتر در این رمان و دو کتاب دیگر که با هم مجموعهای با نام «راههای آزادی» را تشکیل میدهند، به برخی مفاهیم و ایدههای اصلی چارچوب فکریاش میپردازد. «وجودگرایی» مضمونی است که در اینجا مدنظر سارتر است که به این واسطه کوشیده نسل جوان بعد از جنگ را با آن آشنا کند.
سارتر در این رمان نیز، مثل بسیاری دیگر از آثارش، بر مفهوم «انتخاب» تأکید دارد. «سن عقل» رمانی است که شخصیتهای زیادی دارد که هرکدام ماجراهای مختص به خود دارند. دراینمیان، شخصیت محوری رمان دبیر فلسفهای با نام ماتیو است که قواعدی خاص در زندگیاش دارد و حتا در شرایط بحرانی نیز میخواهد به این قواعد پایبند بماند. او در زندگی شخصیاش دچار بحرانی ناخواسته شده و برای رهایی از این بحران نمیخواهد اصول فکریاش را زیر پا بگذارد و ازاینرو وضعیتاش وخیمتر میشود. آزادی، عشق، تعهد و سردرگمی از مضامین اصلی روایت «سن عقل» هستند. در بخشی دیگر از این رمان میخوانیم: «سرِ بریده فریاد نمیزند. با گامهای بلند راه میرود، با پاهای شلوول. میترسد. دهانش خشک شده است. خیابانها بینهایت آبیاند، هوا بینهایت ملایم شده است. شعله روی فتیله میدود، بشکه باروت آن انتهاست. پلهها را چهارتا یکی میکند. به زحمت کلید را توی قفل میاندازد. دستش میلرزد. دو گربه از بین پاهایش پا به فرار میگذارند. حالا دیگر آنها را میترساند. سرِ بریده...».
سن عقل/ ژانپل سارتر/ ترجمه حسین سلیمانینژاد
در طلب رمان مدرن
از آرمان تا واقعيت
نسیم آصف: «وسوسههای دنکیشوت از آرمان تا واقعیت» عنوان کتابی است از کرولبی.جانسون که اینروزها با ترجمه ایرج کریمی در نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب همانطور که در عنوان فرعیاش هم اشاره شده، کندوکاوی است در شخصیت و رمان «دنکیشوت». البته عنوان اصلی کتاب «در طلب رمان مدرن» است و ایده اصلی نویسندهاش نشاندادن این است که اگرچه «دنکیشوت» بهعنوان اولین رمان شناخته میشود اما نهتنها اثری ابتدایی نیست بلکه حاوی مضامینی است که همچنان دغدغههای نو و مهمی در تئوریهای ادبی نوین بهشمار میروند. مترجم کتاب در بخشی از مقدمهاش درباره این ویژگی اثر نوشته: «یکی از این مضمونها و دغدغهها مقوله خوانش است و نقش فعالی که خواننده در شکلدادن به معناهای محتمل و بالقوه اثر دارد. عجیب و هیجانانگیز است که سروانتس در آستانه سده شانزدهم چنین مضمونهای هنوز نویی را دریافته و در رمانش تنیده باشد. جانسون نشان میدهد سروانتس همزمان با آفرینش اثری مفرح و سرگرمکننده چگونه کارگاهی از نظریه و عمل ادبی را در رمان برپا کرده است. او با آنکه استاد دانشگاه است اما با دوریجستن آگاهانه از رویکرد آکادمیک -که بهصراحت بر آن
تأکید میورزد- زبان و بیان دشواری برای بیان مقولههای ادبی پیچیده را پیشه نکرده است.» این کتاب، با سالشمار زندگی و آثار سروانتس آغاز میشود و سپس به زمینه تاریخی، اهمیت اثر و برخورد انتقادی با آن پرداخته است. فصل دیگری از کتاب با عنوان «یکخوانش» شامل پنج بخش با این عناوین است: «در جلد اول دنکیشوت چه میگذرد؟»، «در جلد دوم دنکیشوت چه میگذرد؟»، «کتابی درباره کتابها»، «خوانندگان و خوانش» و «انسانها، واقعی و داستانی». «کتابی درباره کتابها»، از بخشهای خواندنی این اثر است. در ابتدای این بخش، نویسنده به این نکته اشاره کرده که هیچ کتابی به اندازه «دنکیشوت» وامدار کتابهای پیش از خود نیست و هیچ کتابی هم به اندازه آن از ادبیات پیش از خودش متفاوت نیست. همچنین هیچ نویسندهای به اندازه سروانتس از سنت ادبی و از رابطه خودش با آن آگاه نیست. «همه میدانند و سروانتس در دیباچهاش بر جلد اول به ما میگوید، که دنکیشوت بهعنوان پادزهری در برابر رمانسهای شهسواری نوشته شد که بهرغم محبوبیت گستردهشان از نظر اخلاقی زیانبار و بیبهره از هیچگونه ارزش ادبی بودند. همچنین باید در نظر داشته باشیم که دنکیشوت بهطور
همزمان هم حامل دیالوگی با ادبیات تخیلی رایج در اواخر سده شانزدهم اسپانیاست و هم این دیالوگ در آن تنیده شده است. این کتابی فراهمآمده از دل کتابهای دیگر و کتابی درباره کتابهاست. حضور گسترده کتابهای دیگر در آن را رشتهای از بحثهای نظری درخصوص ادبیات تکمیل میکند. همانگونه که تاکنون دیدهایم، متن همزمان داستان دنکیشوت و ماجراهای او و داستان آفرینش آن و پاسخ به نقدهاست. خیلی از کاراکترها کتابخوانهای قهاریاند؛ و برخوردشان با ادبیات جریان زندگیهاشان را تعیین یا دگرگون کرده است. هیچ شخصیتی، حتا سانچوِ بیسواد، برکنار از تاثیر کتاب باقی نمیماند. آشکارا، فرم ادبی چیره که متن ما دغدغهاش را دارد سنت شهسواری بهطورکلی است. واژه شهسواری از واژه فرانسوی اسب، نشان عضویت در طبقه اشراف، مشتق شده و به مدل یا نظامنامهای از ایدهآلها و رفتار اشرافی ارجاع دارد. ادبیات شهسواری نظامنامه را بازتاب میدهد. یعنی ایدئولوژی مسلط در اروپای قرون وسطا را: تقسیم جامعه به اشراف و عوام، سازمان فئودالی سلسلهمراتب اشرافی، تأکید بر شهامت و مهارت نظامی، وفاداری هرکس به سرور خود و همچنین وفاداری هرکس به بانوی محبوبش...».
وسوسههای دنکیشوت/ کرولبی.جانسون/ ترجمه ایرج کریمی
از راههای آزادی
«چیزی از چشمهای خیرهاش بیرون رفت و آنها راحت در حدقه چرخیدند. مارسل دیگر نگاهش نمیکرد، برایش ارزش نگاهکردن هم نداشت. بدن گناهکارش، پنهان در لباسهای تیره و سیاهی شب، احساس امنیت میکرد و کمکم لطافت و معصومیتش را بازمییافت و دوباره زیر لباسها شروع میکرد به شکفتن. روغندان. پسفردا باید روغندان را با خودم بیاورم. چهکار کنم که یادم نرود؟ تنها شده بود. با قلبی شکسته ایستاد. حقیقت نداشت. تنها نشده بود، مارسل رهایش نکرده بود و به او فکر میکرد. فکر میکرد آن رذل چنین بلایی سرم آورد، مثل بچهای که خودش را لابهلای ملافههایش قایم میکند، او هم خودش را در وجود من فراموش کرد.» این سطور بخشی از رمان «سن عقل» ژانپل سارتر است که بهتازگی با ترجمه حسین سلیمانینژاد در نشر چشمه منتشر شده است. «سن عقل» یک سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم بهچاپ رسید. سارتر در این رمان و دو کتاب دیگر که با هم مجموعهای با نام «راههای آزادی» را تشکیل میدهند، به برخی مفاهیم و ایدههای اصلی چارچوب فکریاش میپردازد. «وجودگرایی» مضمونی است که در اینجا مدنظر سارتر است که به این واسطه کوشیده نسل جوان بعد از جنگ را با آن آشنا کند.
سارتر در این رمان نیز، مثل بسیاری دیگر از آثارش، بر مفهوم «انتخاب» تأکید دارد. «سن عقل» رمانی است که شخصیتهای زیادی دارد که هرکدام ماجراهای مختص به خود دارند. دراینمیان، شخصیت محوری رمان دبیر فلسفهای با نام ماتیو است که قواعدی خاص در زندگیاش دارد و حتا در شرایط بحرانی نیز میخواهد به این قواعد پایبند بماند. او در زندگی شخصیاش دچار بحرانی ناخواسته شده و برای رهایی از این بحران نمیخواهد اصول فکریاش را زیر پا بگذارد و ازاینرو وضعیتاش وخیمتر میشود. آزادی، عشق، تعهد و سردرگمی از مضامین اصلی روایت «سن عقل» هستند. در بخشی دیگر از این رمان میخوانیم: «سرِ بریده فریاد نمیزند. با گامهای بلند راه میرود، با پاهای شلوول. میترسد. دهانش خشک شده است. خیابانها بینهایت آبیاند، هوا بینهایت ملایم شده است. شعله روی فتیله میدود، بشکه باروت آن انتهاست. پلهها را چهارتا یکی میکند. به زحمت کلید را توی قفل میاندازد. دستش میلرزد. دو گربه از بین پاهایش پا به فرار میگذارند. حالا دیگر آنها را میترساند. سرِ بریده...».
سن عقل/ ژانپل سارتر/ ترجمه حسین سلیمانینژاد