|

نقدی بر اظهارات حسین فرهیدزاده‌ رئیس سازمان حمایت

‌‌‌در حالی که حسین فرهیدزاده، رئیس سازمان حمایت، این روزها از «ضرورت شفاف‌سازی هزینه‌ها»، «ارزش‌گذاری دقیق قطعات» و «همخوانی داده‌ها از گمرک تا صورت‌های مالی» سخن می‌گوید، میدان واقعی تولید روی دیگری از واقعیت‌ها را بیان می‌کند؛ تا جایی که نسخه‌های این مقام مسئول فقط روی کاغذ درست به‌ نظر می‌رسد.

نقدی بر اظهارات حسین فرهیدزاده‌ 
رئیس سازمان حمایت

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

‌‌‌در حالی که حسین فرهیدزاده، رئیس سازمان حمایت، این روزها از «ضرورت شفاف‌سازی هزینه‌ها»، «ارزش‌گذاری دقیق قطعات» و «همخوانی داده‌ها از گمرک تا صورت‌های مالی» سخن می‌گوید، میدان واقعی تولید روی دیگری از واقعیت‌ها را بیان می‌کند؛ تا جایی که نسخه‌های این مقام مسئول فقط روی کاغذ درست به‌ نظر می‌رسد. پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا می‌توان از پشت میزهای اداری، «قیمت واقعی» را تشخیص داد، آن‌هم وقتی چرخ‌دنده‌های صنعت در سایه بدهی قطعه‌سازان، تأخیر پرداخت و ناپایداری ارزی می‌چرخند یا از چرخش متوقف یا در حال توقف هستند؟ سه دهه است که صنعت بالادستی و میان‌دستی کشور زیر سایه عواملی فراتر از تحریم و کمبود سرمایه حرکت می‌کند.

مسئله‌ پیچیده‌تر و قدیمی‌تر است؛ تصمیمات لحظه‌ای که مسیر تولید را دگرگون می‌کنند، شبکه‌هایی که نام‌شان در میان فعالان اقتصادی به «مافیا» شبیه‌تر است تا تشکل‌ و دخالت‌هایی که آن‌قدر گسترده شده‌اند که تشخیص مرز میان دولت و بنگاه را دشوار کرده‌اند. اما ریشه‌‌ای‌ترین آسیب، همان است که همیشه تکرار شده: پاک‌کردن صورت‌مسئله، پیش از آنکه دیده شود. در چنین بستری، اظهارات اخیر حسین فرهیدزاده درباره «شفافیت مالی» و «ارزش‌گذاری دقیق قطعات»، پیش از آنکه نسخه‌ای راهگشا باشد، ابهام‌برانگیز است. آنجا که پرسش‌هایی پی‌در‌پی و سلسله‌وار مطرح می‌شود که این شفافیت از کجا باید شروع شود، از بندهای یک آیین‌نامه یا از دل سوله‌ای که کارگرانش با تأخیر حقوق روبه‌رو هستند؟ آیا می‌شود درباره قیمت منطقی صحبت کرد، وقتی حتی ارزش‌گذاری واردات در گمرک با نرخ‌های واقعی بازار بیگانه است؟ و چگونه می‌توان از «قیمت واقعی» حرف زد، وقتی ده‌ها قطعه‌ساز کوچک ماه‌هاست منتظر مطالبات عقب‌افتاده خود مانده‌اند؟ وقتی رئیس سازمان حمایت می‌گوید کار آنها صرفا «مالی و حسابداری» است، بیشتر حس می‌شود به صنعت خودرو به‌عنوان یک قربانی نگاه می‌کنند تا یک متولی! این جمله نشان می‌دهد این سازمان تبدیل شده به یک ماشین‌حساب منفعل؛ مهم نیست خروجی این ماشین بر چه مبنایی است، مهم این است که فرمول را اجرا کرده. او اصرار دارد «صورت‌های مالی معتبر» هستند، اما این یک دور باطل است. اگر کل سیستم قیمت‌گذاری از ریشه بر‌اساس مفروضات اشتباه بنا شده باشد -همان مفروضاتی که ریشه در تصمیمات خلق‌الساعه دارد- دیگر حسابرسی چه سودی دارد؟ این یعنی پذیرش شکست در نظارت بر ورودی‌ها و پناه‌بردن به اطمینان کاذب از صحت خروجی‌ها. جایی که صحبت از «ملاحظات» سازمان حمایت در مورد نادرستی ارزش‌گذاری‌ها می‌شود، دقیقا قلب ماجراست.

این یعنی خودشان هم می‌دانند چیزی درست نیست، اما در نهایت می‌گویند ما تابع دستورالعمل شورای رقابت هستیم. در نهایت، این روال کار نشان می‌دهد سیستم ترجیح می‌دهد به‌جای اصلاح بنیادین و کنار‌گذاشتن تفکر دستوری، به یک «شفافیت نمایشی» بچسبد. تمرکز بر انعکاس دقیق ارزش‌گذاری گمرکی در صورت‌های مالی، یک گام کوچک در مسیر طولانی است، اما تا زمانی که منطق اقتصادی، انضباط مالی و رقابت سالم، جایگزین نگاه سیاسی و رانتی نشود، این صنعت همچنان زخمی خواهد ماند. اگر سازمان حمایت واقعا حامی است، باید شجاعت به خرج دهد و بگوید: «این فرمول شکست خورده است و تا زمانی که زیرساخت‌ها اصلاح نشوند، ما محاسبه‌ای انجام نمی‌دهیم». در غیر این صورت، این فقط تکرار مکرراتی است که همه آن را می‌بینیم. چندی پیش، امیرحسن جلالی، عضو انجمن قطعه‌سازان تهران، جمله‌ای گفته بود که مانند منبع نور، وضعیت را روشن می‌کند: سایپا زخمی و ناتوان است، اما ایران‌خودرو با پرداخت‌های منظم هفتگی و برنامه‌ریزی قابل‌ اتکا توانسته خود را سر پا نگه دارد. این تفاوت ساده به چه معناست؟ در یک جمله، ایران‌خودرو خصوصی است اما سایپا در چنبره تصدی‌گری دولت گرفتار شده است. حالا دو پرسش مطرح می‌شود: اگر نظم مالی می‌تواند یک خودروساز را نجات دهد، چرا قاعده صنعت بر این نظم بنا نمی‌شود؟ چرا قطعه‌سازانی که فقط ۲۰ تا ۵۰ نیروی کار دارند، باید بین گرفتن وام سنگین یا تعدیل نیرو یکی را انتخاب کنند؟ کارگری که پشت دستگاه پرس ایستاده، قطعه‌سازی که چک‌هایش پاس نشده، مدیری که قیمت مواد اولیه‌اش هر روز تغییر می‌کند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.