|

گزارشی از نشست زنان و شهر؛ از حضور تا تأثیر در طرح‌ها و پروژه‌های شهری

زن، شهر و فضای سوم

زنان در شهر تهران هر روز با مجموعه‌ای از محدودیت‌ها و هنجارهای مردانه روبه‌رو هستند؛ از انتخاب مسیر و لباس تا حضور در فضاهای عمومی و ورزشی. تجربه‌های پژوهشی نشان می‌دهد که این محدودیت‌ها نه‌تنها امنیت و راحتی زنان را تحت تأثیر قرار می‌دهند، بلکه کنشگری و حضور فعال آنان در شهر را نیز شکل می‌دهند. بااین‌حال به گفته کارشناسان ایجاد «فضای سوم» فرصتی برای زنان فراهم می‌کند تا از طریق حضور روزمره، فعالیت‌های اجتماعی و بازنمایی‌های خلاقانه، معنا و قدرت خود را در شهر بازتعریف کنند.

زن، شهر و فضای سوم

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

‌شرق: زنان در شهر تهران هر روز با مجموعه‌ای از محدودیت‌ها و هنجارهای مردانه روبه‌رو هستند؛ از انتخاب مسیر و لباس تا حضور در فضاهای عمومی و ورزشی. تجربه‌های پژوهشی نشان می‌دهد که این محدودیت‌ها نه‌تنها امنیت و راحتی زنان را تحت تأثیر قرار می‌دهند، بلکه کنشگری و حضور فعال آنان در شهر را نیز شکل می‌دهند. بااین‌حال به گفته کارشناسان ایجاد «فضای سوم» فرصتی برای زنان فراهم می‌کند تا از طریق حضور روزمره، فعالیت‌های اجتماعی و بازنمایی‌های خلاقانه، معنا و قدرت خود را در شهر بازتعریف کنند.

در نشست زنان و شهر؛ از حضور تا تأثیر در طرح‌ها و پروژه‌های شهری که توسط گروه ارزیابی تأثیرات اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد، زهرا نژادبهرام، عضو سابق شورای شهر تهران و مدرس دانشگاه با یادآوری تجربیات دوره پنجم شورای شهر تهران توضیح داد که طی چهار سال نمایندگی مردم تهران در شورای شهر، عضو هیئت‌رئیسه بوده؛ جایگاهی که تا مدت‌ها تماما مردانه بود. به گفته او، حضور او و سپس حضور یک زن دیگر در دوره جدید شورا در هیئت‌رئیسه، اتفاقی بی‌سابقه و نقطه عطفی در مشارکت مدیریتی زنان به شمار می‌رفت. نژادبهرام افزود که برای نخستین‌بار یک زن به عضویت کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران درآمده و خود او نیز مسئولیت کمیته شهرسازی را بر عهده داشته است.

او پیش از ورود به بحث تجربی، به عقب برمی‌گردد؛ زمانی که تقسیم کار نانوشته‌ای میان زنان و مردان، چارچوب عمومی زندگی شهری را شکل داده بود. در دوره‌ای که شهرها معنا می‌یافتند و هویت شهری در حال شکل‌گیری بود، این مردان بودند که در کارخانه‌ها، ادارات، حوزه حمل‌ونقل و فعالیت‌های بیرونی حضور داشتند و در نتیجه همان‌ها بودند که شهر را ساختند. زنان عمدتا در خانه بودند و کمتر امکان مشارکت در طراحی یا تجربه مستقیم فضای شهری را داشتند.

نژادبهرام تغییرات قرن بیستم را نقطه چرخش این الگو دانست: رشد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، همراه با نیاز بازار، سبب شد زنان نه فقط به‌عنوان ساکنان شهر بلکه به‌عنوان مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان روابط شهری وارد عرصه عمومی شوند؛ چه زن خانه‌دار و چه زن شاغل. حتی زنان خانه‌دار نیز برای آموزش فرزندان، تهیه مایحتاج و مدیریت امور خانواده ناگزیر از حضور فعال در فضای عمومی شدند. به‌گفته او امروز با یک تحول جهانی در مفهوم شهروندی مواجهیم. شهروندی که قبلا حضور محدود داشت، اکنون در همه عرصه‌ها حضور دارد.

او با طرح پرسشی ادامه داد: آیا حوزه عمومی ظرفیت پاسخ‌گویی به نیازهای تازه این شهروندان را دارد؟ نژادبهرام ریشه مسئله را در تاریخ شهرسازی می‌بیند؛ اینکه شهر به‌عنوان پدیده‌ای مدرن، از ابتدا براساس نیازهای مردان بالغ و سالم طراحی شده است. او تأکید کرد: شهر ما برای مردان بالغ سالم ساخته شده؛ نه برای سالمندان، نه برای کودک، نه برای مردان دارای معلولیت و نه حتی برای زنان». این نگاه در ساختار اداری، مدیریتی و حتی طراحی فضاهای شهری نیز بازتولید شده است.

او با اشاره به مثال‌های عینی گفت: وقتی در طراحی پل عابر ۵۰ پله می‌گذاریم، باید فکر کنیم زنی که کودک بغل دارد یا خرید دستش است، چگونه از این پله‌ها بالا برود؟ یک زن باردار چگونه از چنین مسیری عبور کند؟ به باور او این نوع طراحی‌ها نه از سر قصد، بلکه از سر ناآگاهی نسبت به تجربه زیسته زنان در شهر شکل گرفته؛ زیرا تصمیم‌گیرندگان اولیه، مردانی بودند که با نیازهای خود برنامه‌ریزی می‌کردند. نژادبهرام با اشاره به تجربه‌های عملی خود در مدیریت شهری توضیح داد که بسیاری از نیازهای زنان در ذهن برنامه‌ریزان دیده نمی‌شد. او گفت: یادم هست وقتی به تعداد زیاد پله‌های پل‌های عابر اعتراض می‌کردم و تأکید داشتم که باید آسانسور نصب شود، پاسخ‌هایی می‌شنیدم که منطقی نبود؛ می‌گفتند آسانسور هزینه‌بر است، نگهداری‌اش سخت است، خراب می‌شود یا حتی در آن ساکن می‌شوند! یعنی نوع مواجهه اصلا نسبت به نیازهای واقعی زنان آگاهانه نبود. او افزود که این نوع مقاومت‌ها ناشی از آن بود که تصمیم‌گیرنده توسعه شهری بیشتر به درآمدها و هزینه‌های شهر فکر می‌کرد و ناخواسته براساس تجربه فیزیکی مردانه خود برنامه‌ریزی می‌کرد؛ تجربه‌ای که تفاوت‌های جنسیتی را نادیده می‌گذاشت. نژادبهرام توضیح داد که هنگام ورود او به شهرداری، سهم زنان در نیروی انسانی شهرداری کمتر از ۱۲ تا ۱۳ درصد بود و حضور مدیریتی آنان بسیار اندک. هدف‌گذاری این بود که سهم زنان به بالای ۲۰ درصد برسد، اما زمانی که او در سال ۱۴۰۰ شورا را ترک کرد، مشارکت مدیریتی زنان به حدود ۱۷ تا ۱۸ درصد رسیده بود. او اشاره کرد: هرچند یکی، دو زن در جایگاه شهردار منطقه داشتیم، اما این روند هنوز نهادینه نشده و به‌صورت رویه‌ای پایدار درنیامده است.

او تأکید کرد که رسیدن به این وضعیت مطلوب نیازمند ممارست و صبوری است و این مسئله فقط محدود به تهران یا ایران نیست؛ بلکه در شهرهای بزرگ جهان نیز مسئله‌ حضور و اثرگذاری زنان در مدیریت شهری همچنان چالش‌برانگیز است. نژادبهرام با اشاره به آمارهای جهانی گفت: وقتی میزان مشارکت زنان در شوراهای شهر در کشورها را نگاه می‌کردم، دیدم رقم هنوز زیر ۳۰ درصد است. این یک مسئله جهانی است، نه صرفا مسئله ایران. در ادامه این نشست، سمیه مقیمی، پژوهشگر و برنامه‌ریز شهری، با اشاره به روند روبه‌رشد پروژه‌های مرتبط با زنان در مدیریت شهری گفت: پروژه‌هایی که با هدف بهبود کیفیت حضور زنان در فضاهای شهری اجرا می‌شوند، در سال‌های اخیر بسیار پررنگ شده‌اند و طرفداران زیادی پیدا کرده‌اند. پروژه‌های متعددی از جمله نظرسنجی‌ها و طرح‌های سنجش احساس امنیت زنان در شهر انجام شده که ارزشمند است و نشان می‌دهد مسئله زنان در شهر، به موضوعی مهم برای سیاست‌گذاران، مجریان، محققان و برنامه‌ریزان تبدیل شده است.

او ادامه داد: در بدنه شهرداری، موضوع زمانی اهمیت پیدا می‌کند که در اسناد فرادست، تکلیف مشخصی برای پیگیری یک موضوع داشته باشیم و برای آن ردیف اعتباری و بودجه اختصاص یافته باشد. این پژوهشگر در ادامه به آمار جنسیتی شهرداری اشاره کرد: هم‌اکنون ۷۹.۳۵ درصد کارکنان مرد و ۲۰.۶۵ درصد زن هستند. در شرایط ایدئال و با لحاظ نظام شایستگی، تخصیص ۲۰ درصد پست‌های مدیریتی به زنان مطلوب است. اما اکنون تنها ۱۴.۷ درصد پست‌های غیرانتصاباتی مدیریتی در اختیار زنان است؛ فاصله‌ای عجیب که نیازمند اصلاح است.

به گفته مقیمی ردیف‌های اعتباری مربوط به پروژه‌هایی که زیست زنان را در فضای شهری ارتقا می‌دهند، باید با دقت بررسی شوند. خوشبختانه بودجه مرکز زنان و خانواده شهرداری تهران در سال ۱۴۰۴ بودجه‌ای قابل توجه و مطلوب است.

او در بخش دیگری از صحبت‌های خود به موضوع بودجه و نسبت آن با سیاست‌گذاری جنسیتی اشاره کرد و گفت: بودجه ۴۳۷ هزار میلیارد تومانی شهرداری در سال ۱۴۰۴ را اگر با بودجه سال ۱۴۰۰ که تنها ۲۳ هزار میلیارد تومان بود مقایسه کنیم، با افزایش چندصد درصدی به رقم ۱۱۵ هزار میلیارد تومان در حوزه عمرانی می‌رسیم. وقتی کل بودجه چنین رشد چشمگیری دارد، طبیعی است که بودجه مربوط به زنان نیز اندکی بیشتر شود. اما پرسش اصلی این است: آیا این افزایش بودجه، پاسخی مناسب به عدالت جنسیتی بوده؟ و آیا این پروژه‌ها واقعا تحولی در زندگی زنان ایجاد کرده است؟

مقیمی افزود: به‌ نظر من حتی لازم نیست کارهای عجیب و بزرگ انجام دهیم. یک نمونه ساده را بگویم: زمانی که موظف شدیم احکام برنامه را تدوین کنیم، گفتند یکی، دو حکم مربوط به زنان بنویسیم. ساده‌ترین حکم ما این بود که ساعات کاری مراکز تفریحی و ورزشی زیر نظر شهرداری افزایش پیدا کند تا زنانی که ساعت 17:۳۰ از اداره خارج می‌شوند بتوانند از این مراکز استفاده کنند؛ اما حتی به همین حکم ساده هم توجه کافی نشده است.

 در ادامه این نشست مریم کهنسال‌نودهی، پژوهشگر مطالعات شهری و فرهنگی، به موضوع عاملیت زنان و بازآرایی رابطه آنها با شهر پرداخت و گفت: از منظر سیاست‌های روزمره، همان‌طور که آصف بیات مطرح می‌کند، تغییرات کوچک و کنش‌های روزمره می‌توانند ساختار و سیاست‌های شهری را دگرگون کنند. وقتی زنان حضور پیوسته و آرامش خود را در فضاها تثبیت می‌کنند، مرزهای جنسیتی شهر به‌تدریج جابه‌جا می‌شوند؛ فضایی که پیش‌تر در انحصار مردان بوده، با حضور زنان، محل فعالیت، کسب‌و‌کار و زندگی روزمره آنان نیز می‌شود. به‌این‌ترتیب، تغییرات بزرگ و انقلابی دیگر ضرورت ندارد؛ فعالیت روزمره زنان خود به‌تنهایی تحول‌آفرین است.

او در پایان به مقوله «حق شهر» اشاره کرد و گفت: حق شهر، به معنای مشارکت تمام مردم در شکل‌دهی و استفاده از فضاهای شهری است. زنان، با حضور و فعالیت مستمرشان، بخشی از این حق را تحقق می‌بخشند و بازنمایی آن در شهر اهمیت حیاتی دارد. تجربه زیسته، حضور پیوسته و اقدامات کوچک روزمره زنان، نه‌تنها مصرف‌کننده فضا نیست، بلکه تولید و بازتولید فضای شهری را امکان‌پذیر می‌کند و مرزهای جنسیتی را بازتعریف می‌کند. کهنسال‌نودهی توضیح داد: وقتی درباره شهروندان صحبت می‌کنیم، باید تفاوت بین ساکن و شهروند را مدنظر داشته باشیم. برای مثال، دوستان افغانستانی که در تهران ساکن هستند، گرچه شاید شهروند رسمی نباشند، اما از حقوق مشابهی برای استفاده از فضاهای شهری برخوردارند. این مسئله درمورد زنان نیز صدق می‌کند. آنها علاوه بر حق استفاده از فضا، نقش فعال در تولید و شکل‌دهی فضاها را نیز دارند. وقتی زنان در فضا حضور پیدا می‌کنند و کنش انجام می‌دهند، خود فضا را می‌سازند و بازتولید می‌کنند، حتی اگر گاه نادیده گرفته شوند.

در ادامه این نشست فردین منصوری، مدیر گروه ارزیابی تأثیرات اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی، با اشاره به پروژه‌های مرتبط با امور بانوان و پردیس‌های خانواده، به بررسی خلأها و ناکامی‌های اجرای پروژه‌های زنانه در فضای شهری پرداخت و تأکید کرد: ایجاد پارک بانوان، اگر جدا از بافت اصلی اجتماعی باشد، به جای توانمندسازی، بازتولید نابرابری می‌کند.

منصوری با بیان تجربه ۱۵‌ساله خود در ارزیابی پروژه‌های مرتبط با زنان، معتقد است که بسیاری از پروژه‌های معرفی‌شده به‌عنوان پروژه‌های زنانه، در عمل باعث جدایی زنان از بافت اجتماعی می‌شوند. او افزود: این بازتولید جریان نابرابری، در جامعه‌ای که در چرخه‌های مختلف فرهنگی، مکانیکی و اجتماعی این نابرابری را تجربه می‌کند، به‌راحتی اتفاق می‌افتد.

او به سه محور مهم در ارزیابی تأثیرات اجتماعی اشاره کرد که در پروژه‌های گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند: نخست فضا و بدن؛ زنان با حضور، حرکت و رفتارهای روزمره خود در فضاهای شهری معنا می‌آفرینند و بدن آنان در این فرایند، نه‌تنها کالبد، بلکه ابزار تولید معنا و ساختار فضایی است. منصوری توضیح داد: بدن زنان معنا‌بخش فضاست؛ نگاه‌ها، حضور و حتی نوع پوشش آنها در مکان‌های مختلف شهری، لایه‌های جدیدی از معنا و تجربه در شهر ایجاد می‌کند.

محور دومی که این جامعه‌شناس مطرح کرد، پروژه‌های واقعی و ملموس بود؛ تجربه پردیس‌های خانواده نشان داد که رویکردهای صرفا نمادین و جداشده از بافت اجتماعی، توانمندسازی واقعی زنان را به همراه نمی‌آورد. حضور روزمره زنان، تعامل با محیط و فعالیت‌های اجتماعی خرد، زمینه تغییر واقعی و ایجاد عدالت اجتماعی را فراهم می‌کند.

و در نهایت گفت‌وگو و مشارکت پژوهشگران و جامعه. منصوری تأکید کرد که ارزیابی تأثیرات اجتماعی اتاف باید همراه با مشارکت فعال زنان و پژوهشگران انجام شود تا خلأها و نیازهای واقعی شناسایی و راهکارهای کاربردی ارائه شود.

منصوری با دعوت به رویکردی عملیاتی و روزمره در برنامه‌ریزی شهری، تأکید کرد که حضور فعال، مستمر و خرد زنان در شهر، چه در فعالیت‌های اجتماعی، چه در انتخاب فضاها و پوشش، جریان‌های نابرابری را تعدیل می‌کند و باعث ایجاد معنا و تغییر در فضای شهری می‌شود. او همچنین خواهان جلسات گفت‌وگو محور شد تا پژوهشگران، فعالان و سیاست‌گذاران بتوانند تجربه‌های عملی و نظری را به اشتراک گذاشته و راهکارهای مؤثر برای توانمندسازی واقعی زنان در شهر ارائه دهند.

این پژوهشگر و فعال اجتماعی، تأکید کرد که هنجارهای مردانه، هم رفتار و حرکت زنان در شهر را تعیین می‌کند و هم احساس امنیت و آزادی آنان را محدود می‌کند.

منصوری با اشاره به تجربه‌های عملی خود در پروژه‌های شهری گفت: زنان مدام باید بین حضور، احتیاط، مرئی‌بودن و نامرئی‌بودن، آزادی و کنترل، در یک روند پیوسته مذاکره کنند. او توضیح داد که این هنجارها از سوی سیستم و فرهنگ غالب مردانه تعیین می‌شود و زن‌ها مجبورند همواره در فضای شهری «چانه‌زنی» کنند تا بدانند کجا می‌توانند حضور فعال داشته باشند و کجا باید محدودیت بپذیرند.

او نمونه‌ای ملموس از تجربه میدان انقلاب تهران در ساعت‌های شب ارائه کرد و گفت: برای زنان، این فضا یک محیط بی‌دفاع است، در‌حالی‌که همان میدان برای مردان به فضای قابل دفاع تبدیل می‌شود. این نمونه نشان می‌دهد که بازتولید نابرابری نه‌تنها نمادین است، بلکه در تجربه واقعی و روزمره زنان در شهر نیز ملموس است. منصوری به نقش بدن زنان در فضای شهری اشاره کرد و توضیح داد: بدن زنان، فراتر از کالبد فیزیکی، معنا می‌سازد و حضور آنها در فضاهای شهری پیام‌ها و معانی خاصی تولید می‌کند. اما در عمل، این بدن مدام تحت داوری و ارزیابی قرار دارد، در‌حالی‌که بدن مردان چنین محدودیتی ندارد. نتیجه این امر، ایجاد «اضطراب فضایی» برای زنان است و حضور آنها در شهر اغلب با احساس محدودیت و ترس همراه است. او همچنین به بازنمایی زنان در شهر اشاره کرد و یادآور شد: بازنمایی صرفا توصیف نیست، بلکه نوعی قدرت‌نمایی است. سازوکارهای تصویری در محیط شهری، زنان را غالبا به‌عنوان بدن‌های آسیب‌پذیر، محدود یا ناتوان نمایش می‌دهند. نمونه‌های آن در تبلیغات تجاری و پوسترها قابل مشاهده است؛ جایی که زنان اغلب به‌عنوان ابژه زیبایی یا مصرفی دیده می‌شوند و نه به‌عنوان شهروند فعال و برابر.

منصوری افزود که تا زمانی که زنان از ابژگی خارج نشده و به سوژگی فعال دست نیابند، بسیاری از تلاش‌های سیاست‌گذاری و پروژه‌های زنانه نتیجه ملموس نخواهد داشت. او تأکید کرد که سیاست‌گذاری فرهنگی باید به صورت هدفمند با مشارکت زنان انجام شود تا زمینه حضور فعال، ایمن و معنادار آنان در فضاهای شهری فراهم شود. به گفته منصوری، حضور زنان در شهر نه تنها محدود به حرکت فیزیکی و استفاده از فضاست، بلکه فرایندی پیوسته از چانه‌زنی با هنجارهای مردانه، بازتولید نابرابری و اضطراب فضایی است. بازنمایی، سیاست‌گذاری و طراحی شهری، می‌توانند این روند را تداوم بخشند یا به نفع توانمندسازی زنان تغییر دهند. منصوری، مدیر گروه ارزیابی اثرات اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی سپس به مفهوم «فضای سوم» اشاره کرد: فضای سوم، نه یک مکان جغرافیایی، بلکه منطق میان‌بودگی است؛ جایی که هویت‌ها و معانی ثابت نیستند و در فرایند چانه‌زنی و مذاکره شکل می‌گیرند. به گفته منصوری، زنان در فضای سوم قدرت بدن و هویت خود را در یک پیوستار پویا شکل می‌دهند و با حضور روزمره و معنادار، معادلات قدرت و گفتمان‌های حاکم را به چالش می‌کشند. او تأکید کرد: تنها راه زنان در این سیستم، معنادادن به زندگی روزمره و خلق هویت‌های نوین در لحظه است.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.