برساخت هویت در ایران
یکی از چالشهای عمده معرفتی در جوامع مدرن، چالش تعریف هویتهای فردی، اجتماعی و ملی است. این موضوع که آدمی خود را در چه چارچوبهای هویتی تعریف میکند، نسبت او با «دیگری» و جهان دیگری را عیان میکند.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
محمد آخوندپور امیری
یکی از چالشهای عمده معرفتی در جوامع مدرن، چالش تعریف هویتهای فردی، اجتماعی و ملی است. این موضوع که آدمی خود را در چه چارچوبهای هویتی تعریف میکند، نسبت او با «دیگری» و جهان دیگری را عیان میکند. به این اعتبار مقوله هویت بهگونهای از اهمیت برخوردار میشود که نسبت آن با علومی همچون روانشناسی فردگرا و جامعهشناسی اجتماعگرا و چالشهای فردی و اجتماعی (و حتی سیاسی) محل گفتوگو و نزاع قرار خواهد گرفت.
به این اعتبار ملتهایی که از تاریخ سترگی بهره میبرند و سنگینی گذشته بر دوشهای آنان قوت میآورد، بیش از جوامعی که سابقه تمدنی کمتر از ۱۰۰ سال داشته و دارند و عموما ساخته دست قدرتهای استعماری هستند، درگیر مسائل هویتی میشوند. ایران در زمره همان جوامع تمدنی است که سعی کرده با پیدایش مظاهر تجدد و مدرنیته، به هویت خود رنگ و لعاب نوینی ببخشد. اولین تلاشها را میتوان در دوران صفویه جستوجو کرد؛ جایی که هویت ایرانی ذیل مذهب شیعه معنا پیدا میکرد و فاصله خود را با دیگری مرزبندی میکرد. در این میان هنوز تعلقات قومی، زبانی و شئون گوناگون اجتماعی و منسبهای درباری، خود در برساختن هویتهای بدیل در برابر هویت شاهان صفوی نقش داشتند.
در عصر قاجار با گستردهشدن مراودات ایران با جهان غرب، جمعیت منورالفکران، پرچمدار هویتسازی شدند. آنها بیشتر هویت را ذیل امر «غربیشدن» تعریف میکردند. شکستهای پیدرپی نظامی، ضعف اقتصادی، عدم توانمندی ساختارهای سیاسی، نظام ملوکالطوایفی و تصمیمگیریهای محلی، همگی از بحرانی عظیم حکایت داشت که باید به آنها رسیدگی میشد. به همین منظور جمعیت روشنفکر، چاره کار را در غربیشدن و رسیدن به مظاهر تجدد میدانستند؛ بدون آنکه نسبت آن را با امر سنت مشخص کنند.
شاید شکلبندی سیاسیتر امر هویت که در پی یکپارچهسازی ایران نوین بود، با تاریخ پهلویها گره خورده باشد. وضعیت سیاسی ایران در اواخر دوران قاجار، ضعف دولت مرکزی، نتایج خسارتبار جنگ جهانی اول، دخالتهای گاه و بیگاه قوای بیگانه، «امنیت» را به گوهری نایاب مبدل کرده بود که روشنفکران را هرچه بیشتر، از آرمانهایی همچون آزادیخواهی و دموکراسی، به سمت نیل به دولت مقتدر مدرنی سوق میداد که بتواند امنیت را در هر کرانه از سرزمین مستقر کند، تا بتوان ذیل آن، به تحقق دیگر آرمانهای آزادیخواهانه اندیشید.
این روشنفکران غافل از آن بودند که نیل به نعمت امنیت، در تعبیری هابزی، گاه با قربانیکردن عرصه آزادیهای سیاسی معنا پیدا میکند. به هر روی پهلویها در پی یکدستکردن جمعیت انسانی، ذیل بازگشت به گذشته باستانی، سیاستهای یکسانسازی زبانی، یکجانشینی ایلات و عشایر، اعتلای فرهنگ ایران پیش از اسلام و کماهمیت جلوهدادن فرهنگ اسلامی و عناوینی از این دست بودند. این سیاست هویتی بهشدت غیریتساز، نیمنگاهی نیز به امر مدرن در مقولههای اقتصادی داشت و در پی توسعه بنیادین زیرساختها و شکلدهی مظاهر مدرن (آنگونه که در جهان غرب چشمها را به خود خیره میکرد)، بودند.
پس از پیروزی انقلاب، هویت معنا و مفهوم دیگری پیدا کرد. دهههای آغازین انقلاب، اسلام سیاسی و تجلی مظاهر آیینی، بخش قابل توجهی از هویت در قرائت رسمی را به خود اختصاص میداد. گرچه این برساختگی هویت در شکل نوین خود، از صورتی یکدست در تمامی دهههای پس از انقلاب برخوردار نبوده و گاهی مظاهر ملی (در قرائتی متفاوت از آنچه باستانگرایی پهلوی میتوان نامید) دوشادوش هویت دینی، سازههای هویتی ایران را شکل میداد.
به هر ترتیب اگر تاریخ صد ساله ایران اخیر را مطالعه کنیم، درک خواهیم کرد که هنوز ما در شکلدهی به سازههای هویت اجتماعی و ملی خود، به مدلی واحد و یکدست، دست نیافتهایم. مدلها عموما وارداتی بوده و نسبتی وثیق با دایره معرفتی نظامهای سیاسی و جریانهای قدرت در ایران پیدا میکند، آنچه در این میان از اهمیت بسیاری برخوردار است، این است که سازههای هویتی در ایران، هیچگاه از بطن جریانهای اجتماعی و پوستاندازیهای فرهنگی و تاریخ تحولات آن متولد نشده و ابزارهای قدرت همواره خود را در برساختن مدل هویتی خاص، ذیحق پنداشتهاند.
شاید مواجهه انتقادی با چنین رویکردهایی و بهرهمندی از جامعهشناسی تاریخی، بتواند باگهای سیاسی، معرفتی و ایدئولوژیکی ما را در مواجهه با امر بهغایت مهم «هویت»سازی در ایران آشکار کند. به این ترتیب، اولین نقد جدی آنکه هویت و برساختن آن باید از سیر طبیعی جریانهای فرهنگی-اجتماعی و از بطن خود جامعه غلیان کند، نه از اراده ساختارهای قدرت در هرم سیاسی. نکته دوم آنکه هرگونه هویتسازی در ایران امروز باید با درنظرگرفتن مشخصههای فرهنگی، زبانی، قومی و جنسیتی بهگونهای تدارک دیده شود که چتر همگرایی آن بر بلندای جغرافیای سرزمینی ایران گسترده شود. در این صورت، همه آحاد ملت، در مواجهه با هویت فردی، اجتماعی و ملی، خود را برابر، آزاد، دارای حقوق یکسان و به دور از تنگنظریهای غیریتساز مورد شناسایی قرار داده و همواره در جهت اعتلا و سربلندی سرزمین خود قدم بر خواهند داشت.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.