اجلاس شرمالشیخ، آتشبس در سایه احتیاط
جای خالی ایران و نقش دیپلماسی در آینده صلح
اجلاس شرمالشیخ در پاییز ۲۰۲۵ در حالی برگزار شد که جهان هنوز در شوک و اندوه جنگ غزه به سر میبرد؛ جنگی که به گفته منابع بینالمللی، بیش از ۶۷ هزار کشته و چند برابر آن مجروح و معلول برجای گذاشت.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
محسن شریفخدائی
اجلاس شرمالشیخ در پاییز ۲۰۲۵ در حالی برگزار شد که جهان هنوز در شوک و اندوه جنگ غزه به سر میبرد؛ جنگی که به گفته منابع بینالمللی، بیش از ۶۷ هزار کشته و چند برابر آن مجروح و معلول برجای گذاشت. توافق آتشبس حاصل از این نشست، کورسویی از امید را برای بازگشت مردم غزه به آرامش -نه زندگی- ایجاد کرد. تبادل زندانیان و گروگانها، ورود کمکهای بشردوستانه و خروج نیروهای اسرائیلی از برخی مناطق، ازجمله بندهای اولیه توافق بودند که با استقبال جهانی مواجه شدند. اما درحالیکه جهان نفس راحتی از توقف خشونت کشیده، نگاه تحلیلگران و حتی بسیاری از سران دولتهای شرکتکننده در اجلاس، به مراحل بعدی توافق، با احتیاط و تردید همراه است؛ آیا این آتشبس پایدار خواهد بود؟ آیا بازسازی غزه با مشارکت واقعی فلسطینیان انجام خواهد شد؟ آیا صلحی فراگیر، نه صرفا یک توافق سیاسی، در راه است؟
دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بار دیگر در اجلاس شرمالشیخ نشان داد که تمایل دارد همه چیز را به نام خود ثبت کند؛ از «پایان جنگ» تا «آغاز بازسازی»، همه را در قالب «دستاوردهای ترامپ» معرفی کرد. این رفتار نهتنها نشانهای از شخصیت خودشیفته او است، بلکه در مواردی به تحقیر ضمنی دیگر رهبران -حتی متحدان سنتی آمریکا- منجر شده است. تحلیلگران در رسانههایی همچون نیویورکتایمز و فارنپالیسی به این نکته اشاره کردهاند که ترامپ در سخنان خود، نقش کشورهای عربی، اروپایی و حتی سازمان ملل را کمرنگ جلوه داده و خود را «تنها عامل مؤثر» در توقف جنگ معرفی کرده است. این رویکرد، در فضای دیپلماسی چندجانبه، نهتنها غیرسازنده بلکه خطرناک تلقی میشود؛ زیرا اعتماد عمومی و حتی متحدان را تضعیف کرده، همکاریهای آینده را با چالش مواجه میکند و روند صلح را به یک نمایش شخصی تقلیل میدهد.
ترامپ از ابتدای ریاستجمهوریاش، بهویژه در دوره دوم، بر دکترین سیاسی «صلح از طریق قدرت» تأکید کرده است. در این چارچوب، آتشبس در غزه نه حاصل گفتوگو، بلکه نتیجه فشار نظامی و تهدیدهای منطقهای بود. در اوکراین، ترامپ با تهدید روسیه و وعده ارسال تسلیحات، به دنبال توقف درگیریهاست. در قبال ایران، سیاست «فشار حداکثری و تحریمها» همچنان ادامه دارد، هرچند با لحنی نرمتر در اجلاس اخیر. در برابر چین، ترامپ از «بازدارندگی اقتصادی و نظامی» بهعنوان ابزار صلح یاد کرده است. اما پرسش اساسی این است: آیا صلحی که بر پایه قدرت و تهدید بنا شده، میتواند پایدار باشد؟ تجربههای گذشته نشان دادهاند چنین صلحهایی شکننده هستند و با تغییر موازنه قدرت، بهسرعت فرو میپاشند.
درحالیکه سران بیش از ۲۰ کشور در اجلاس شرمالشیخ حضور داشتند، ایران از شرکت در این نشست به دلایلی خودداری کرد. با وجود دعوت رسمی، تهران ترجیح داد در حاشیه بماند. دلایل احتمالی این تصمیم عبارتاند از بیاعتمادی به نقش ترامپ و آمریکا در روند صلح، نگرانی از به حاشیه راندهشدن محور مقاومت و مخالفت با برخی بندهای توافق که بهزعم تهران، حقوق فلسطینیان را نادیده میگیرد. حضورنداشتن ایران اگرچه از منظر دیپلماتیک تا حدی قابل درک است، اما ممکن است تبعاتی نیز داشته باشد؛ کاهش قدرت چانهزنی تهران در آینده مذاکرات، تقویت نقش کشورهای رقیب مانند ترکیه، عربستان، قطر و امارات در بازسازی و آینده غزه و تضعیف روایت ایران از بحران فلسطین در سطح جهانی. بااینحال، سخنان تا حدی مثبت ترامپ در کنست اسرائیل درباره نقش بالقوه ایران در ثبات منطقه، از سوی برخی تحلیلگران بهعنوان نرمش تاکتیکی برای جلب مشارکت ایران در مراحل بعدی توافق ارزیابی شده است.
رابرت مالی، دیپلمات کهنهکار آمریکایی و مذاکرهکننده ارشد در امور خاورمیانه، در گفتوگو با فرانس ۲۴ نسبت به آینده روند صلح هشدار داد. او گفت: «بعید میدانم طرح ترامپ همانطور که نوشته شده است، اجرا شود. آتشبس و تبادل گروگانها ممکن است عملی شود، اما بخشهای دیگر توافق، بهویژه خلع سلاح حماس و بازسازی تحت قیمومت بینالمللی، با ابهامات زیادی همراه است». مالی همچنین تأکید کرد که آمریکا با جانبداری از طرف قویتر، یعنی اسرائیل، عملا روند صلح را به نفع یک طرف سوق داده و اعتماد بازیگران منطقهای را تا حدی از دست داده است.
در این میان، واقعیتهای تاریخی و حقوق ازدسترفته مردم فلسطین نباید در سایه توافقهای تبلیغاتی و سطحی فراموش شوند. دههها اشغال، تبعیض، آوارگی و کشتار، بهویژه در جنگ اخیر، نشان میدهد صلح واقعی تنها زمانی معنا خواهد داشت که عدالت اجرا شود. گزارشهای نهادهای بینالمللی، ازجمله دیدهبان حقوق بشر، بهصراحت اعلام کردهاند که اسرائیل با آوارگی اجباری فلسطینیها، مرتکب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت شده است. در این میان، نقش بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بهعنوان فرمانده این عملیاتها، در مرکز توجه جهانی قرار گرفته است. بسیاری از فعالان حقوق بشر، نهادهای بینالمللی و افکار عمومی، خواستار محاکمه نتانیاهو بهعنوان جنایتکار جنگی هستند؛ نهتنها به خاطر آنچه در غزه رخ داد، بلکه به دلیل سیاستهای آپارتاید، تبعیض نژادی و نقض سیستماتیک حقوق بشر در سرزمینهای اشغالی.
ادامه حضور نتانیاهو در قدرت، نهتنها مانعی برای تحقق صلح است، بلکه تهدیدی برای گسترش جنگ به دیگر نقاط منطقه محسوب میشود. تحلیلگران هشدار دادهاند او ممکن است برای حفظ قدرت، دامنه درگیریها را به لبنان، ایران یا سایر کشورهای منطقه بکشاند؛ سناریویی که نهتنها صلح را نابود میکند، بلکه منطقه را وارد چرخهای جدید از خشونت و بیثباتی خواهد کرد.
با نگاهی واقعگرایانه باید اذعان کرد آتشبس و توقف کشتارها و ویرانیها، گامی نخست و حیاتی در مسیر بازگشت به آرامش است؛ اقدامی انسانی که شایسته استقبال جهانی است. بااینحال، نسبت به تداوم مراحل بعدی توافق باید با نگاهی محتاطانه داوری کرد. صلح واقعی نه از مسیر قدرتنمایی و خودنمایی سیاسی، بلکه از دل گفتوگو، احترام متقابل، مشارکت فراگیر و اجرای عدالت میگذرد. مردم فلسطین و وجدان جهانی، در انتظار روزی هستند که نهتنها سفیر گلولهها خاموش شود، بلکه حقیقت روشن شود، حقوق بازگردانده شود و جنایتکاران پاسخگو باشند.
اگرچه جای ایران در اجلاس شرمالشیخ خالی بود، اما تهران که در طول دهههای گذشته هزینههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی درخور توجهی برای حمایت از آرمان فلسطین پرداخته است، میتواند در مراحل بعدی روند صلح، نقشی مؤثر و سازنده ایفا کند. فعالشدن دیپلماسی ایران در این مقطع حساس، نهتنها میتواند به فراگیرشدن توافق کمک کند، بلکه میتواند توازن لازم برای تضمین حقوق فلسطینیان و جلوگیری از یکجانبهگرایی را فراهم آورد. صلحی پایدار در خاورمیانه، بدون حضور و نقشآفرینی همه طرفهای اصلی، ازجمله ایران، نهتنها ناقص بلکه ناپایدار خواهد بود.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.