|

هنرمند مرزی؛ جایی میان سنت و مدرنیته

نقاشی‌خط در تاریخ هنر معاصر ایران همان نقطه‌ای است که سنت و مدرنیته نه در قالب تقابل، بلکه در هیئت یک بده‌بستان زنده با هم روبه‌رو شدند. هنری که از دل خوشنویسی کلاسیک برخاست و با تجربه‌های مدرنیسم در دهه‌های میانی قرن بیستم پیوند خورد. مکتب سقاخانه با حسین زنده‌رودی، فرامرز پیل‌آرام و محمد احصائی نخستین بسترهای این مواجهه را فراهم کرد؛ جایی که خط دیگر نه صرفا ابزار کتابت، بلکه ماده‌ای تصویری و انتزاعی شد.

هنرمند مرزی؛

 جایی میان سنت و مدرنیته
حسین گنجی روزنامه‌نگار، پژوهش‌گر، منتقد هنرهای تجسمی و مدیر و مشاور ارتباطات و توسعه برند

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

«هنرمند خوشنویس با هر نوع خطی، اگر چیزی به‌ وجود آورد که دارای عنصری تزیینی یا بیانی خاص باشد، می‌تواند اثری نقاشی‌خط به‌ شمار آید‌»

 محمد احصائی

نقاشی‌خط در تاریخ هنر معاصر ایران همان نقطه‌ای است که سنت و مدرنیته نه در قالب تقابل، بلکه در هیئت یک بده‌بستان زنده با هم روبه‌رو شدند. هنری که از دل خوشنویسی کلاسیک برخاست و با تجربه‌های مدرنیسم در دهه‌های میانی قرن بیستم پیوند خورد. مکتب سقاخانه با حسین زنده‌رودی، فرامرز پیل‌آرام و محمد احصائی نخستین بسترهای این مواجهه را فراهم کرد؛ جایی که خط دیگر نه صرفا ابزار کتابت، بلکه ماده‌ای تصویری و انتزاعی شد. در این مرحله، حروف به رقص درآمدند، فضاهای مثبت و منفی درگیر شدند و مخاطب با هنری مواجه شد که هم ریشه در حافظه بصری ایرانی داشت و هم چشم به جهان گشوده بود.

احمد آریامنش از دل چنین سنتی برآمد. او نه آن‌قدر دل‌کنده از خوشنویسی کلاسیک است که بتوان او را یکسره مدرن‌زده خواند و نه چنان شیفته مدرنیسم که نسبتش با میراث بومی گسسته باشد. هنرمندی است مرزی؛ ساکن نوار باریکی که در آن، گذر از سنت به مدرنیته نه یک سقوط یا پرش، بلکه نوعی راه‌رفتن بر لبه است.

آریامنش خوشنویسی را از نوجوانی آغاز کرد و نزد استادانی همچون امیرخانی، فرادی، تیموری، شیرازی، آذرپیرا و رسولی پرورش یافت. او از همان ابتدا دریافت که برای زیستن در روزگار جدید‌ باید خط را به تجربه‌ای شخصی بدل کند. نخستین خط ابداعی او، «کرشمه»، در سال ۱۳۷۱ معرفی شد. این خط، متأثر از کتیبه‌های باستانی همدان و یادگار خط میخی گنج‌نامه، واجد ترکیب‌هایی بود که در آنها تضاد میان خطوط ضخیم و نازک، انحنای نرم و برش تیز، نوعی ریتم موسیقایی ایجاد می‌کرد. کرشمه در ذات خود یک آزمایش بود؛ تلاشی برای بازگشت به ریشه‌های باستانی و در عین حال پرتاب‌شدن به آینده.

سال‌ها بعد، در ۱۳۸۵، او «سفیر» را به‌عنوان تکمیل‌کننده کرشمه معرفی کرد. سفیر به‌ لحاظ خوانایی و نظم ساختاری از کرشمه پیشی گرفت، اما همچنان شور و آزادی آن را حفظ کرد. این دو خط در آثار نقاشی‌خط او گاه جدا و گاه درهم‌آمیخته حضور می‌یابند؛ گویی هنرمند از گفت‌وگوی میان‌شان انرژی می‌گیرد.

آریامنش در کارهای اخیرش تجربه‌های تکنیکی تازه‌ای را آزموده است: استفاده از ورق طلا و مواد متنوع روی بوم، ایجاد بافت‌های درخشان‌ و حرکت‌های بداهه‌ای که خطوط را همچون امواجی سیال روی سطح تابلو می‌نشاند. این آثار نه به‌ دنبال روایت‌اند و نه به‌ دنبال بازنمایی؛ بیشتر در پی آفرینش حسی از رهایی و گشودگی‌اند. رضا رینه‌ای، خوشنویس معاصر، به‌درستی یادآور شده که در این کارها «مخاطب به‌جای تمرکز بر خواندن خط، بیشتر متوجه حس آزادی می‌شود‌». این همان نقطه‌ای است که نقاشی‌خط با خوشنویسی صرف مرزبندی پیدا می‌کند؛ خط دیگر حامل معنا در سطح زبانی نیست، بلکه خود بدل به تصویر، ریتم و انرژی می‌شود.

اما آریامنش تنها تکنیسینی ماهر نیست؛ آثار او از لایه‌های مفهومی نیز برخوردارند. عشق، آزادی معنوی، سلوک فردی و تجربه زیسته درونمایه‌هایی‌ هستند که از خلال عناوین آثار و گفتارهایش بیرون می‌زنند. خودش بارها گفته است «حروف برای من ابزار هستند. نمی‌گذارم کلمات مرا محدود کنند‌». همین نگاه است که او را به سمت فرم محض سوق می‌دهد؛ جایی که خط به جای معنا،  حال و هوا می‌سازد.

آثار او همچنین سرشار از بینامتنیت‌ هستند. سه سرچشمه الهام اصلی در کارش دیده می‌شود: نخست، شعر و ادب فارسی که حتی اگر واژگانش در تابلو ناخوانا باشند، روح و ریتم آن در خطوط جاری است؛ دوم، سنت خوشنویسی کلاسیک که پشتوانه فنی و زیبایی‌شناختی آثار اوست؛ و سوم، مواجهه با هنر جهانی، به‌ویژه نقاشی انتزاعی بیانی. در نتیجه، نقاشی‌خط‌های او هم‌زمان در سه جغرافیای فرهنگی تنفس می‌کنند؛ ایران، جهان اسلام و عرصه  بین‌المللی هنر مدرن.

چنین است که می‌توان آریامنش را در امتداد نصرالله افجه‌ای و دیگر پیشگامان نقاشی‌خط قرار داد، اما با این تفاوت که او مسیر شخصی خود را با ابداع دو خط تازه رسم کرده است. در هنر معاصر ایران، کمتر کسی چنین جسارت نهادی داشته که دست به ابداع خطی نو بزند و آن را در قالب نقاشی‌خط به محک بگذارد. این جسارت همان چیزی است که جایگاه آریامنش را منحصربه‌فرد می‌کند.

در نهایت، نقاشی‌خط‌های احمد آریامنش بیش از آنکه صرفا بازی با فرم باشند، شعری بی‌کلام‌اند؛ غزل‌هایی که با مرکب و رنگ نوشته شده‌اند. او مرزهای خط را شکسته و آن را به زبان جهانی تصویر نزدیک کرده است. برای مخاطب ایرانی، آثارش یادآور پیوند با سنت و میراث فرهنگی است‌ و برای مخاطب غیرایرانی، جذابیتی بصری و نیرویی انتزاعی دارد که بی‌نیاز از ترجمه عمل می‌کند. این همان تعریف هنر معاصر است: گفت‌وگوی فراتر از مرزها.

آریامنش‌ نه تمام دل‌کنده و نه تمام دل‌داده، در میان این دو قطب ایستاده است؛ بر لبه‌ای باریک که هم خطر سقوط دارد و هم امکان کشف افق‌های تازه. از این‌رو، آثارش را باید همچون بیانیه‌ای برای زندگی معاصر خواند؛ زندگی‌ای که همواره در حال مذاکره میان گذشته  و آینده است.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.