هوش مصنوعی؛ فرصت بزرگ، آشفتگی بزرگتر
جهان امروز در میانه یک تحول تمدنی ایستاده است، تحولی که نام آن «هوش مصنوعی» است. هیچ فناوری نوظهوری در سده اخیر به اندازه هوش مصنوعی توان بازآفرینی اقتصاد، سیاست، فرهنگ و حتی هویت انسان را نداشته است. از آمریکا تا چین، از هند تا امارات، دولتها و ملتها به رقابت افتادهاند تا از این فرصت بیبدیل سهمی ببرند، اما در ایران، بهرغم ظرفیتهای علمی، جمعیتی و فناورانه، تصویر روشن و امیدوارکنندهای دیده نمیشود.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
جهان امروز در میانه یک تحول تمدنی ایستاده است، تحولی که نام آن «هوش مصنوعی» است. هیچ فناوری نوظهوری در سده اخیر به اندازه هوش مصنوعی توان بازآفرینی اقتصاد، سیاست، فرهنگ و حتی هویت انسان را نداشته است. از آمریکا تا چین، از هند تا امارات، دولتها و ملتها به رقابت افتادهاند تا از این فرصت بیبدیل سهمی ببرند، اما در ایران، بهرغم ظرفیتهای علمی، جمعیتی و فناورانه، تصویر روشن و امیدوارکنندهای دیده نمیشود.
ما با پدیدهای مواجهیم که هم فرصت است و هم تهدید، و متأسفانه در فضای نهادی و اجرایی کشور، آشفتگی و بیتصمیمی، فرصت را به تهدید بدل میکند. برای فهم بهتر، میتوان وضعیت ایران را در سه لایه بررسی کرد: نهادی، زیرساختی و اجتماعی-فرهنگی. لایه نخست، نهادها در چنبره سیاست است. پس از استقرار دولت چهاردهم، هوش مصنوعی بهجای آنکه یک «موضوع ملی و علمی» باشد، به پروندهای سیاسی تقلیل یافته است. معاونت علمی رئیسجمهور که باید موتور محرک توسعه باشد، امروز اسیر رقابتهای دروندولتی است؛ سازمان برنامهوبودجه، وزارت ارتباطات، شورای عالی فضای مجازی و حتی برخی نهادهای پژوهشی، هریک میکوشند پرچمدار این حوزه شوند. حاصل این تکثر بیقاعده، چیزی جز اتلاف منابع و سرگردانی بازیگران نیست.
از همه تأسفبارتر آنکه معاونت علمی، با وجود داعیه راهبری، حتی یک تیم تخصصی قدرتمند در اختیار ندارد و گاه تصمیمگیری در چنین حوزه حساسی به روابط عمومی سپرده میشود. این وضعیت تداعیگر تجربه تلخ بسیاری از کشورهای در حال توسعه است که به دلیل فقدان مرجع واحد، سالها از قافله جهانی عقب ماندند. در مقابل، نمونههای موفق پیش چشم ماست. چین و کره جنوبی با تشکیل نهادهای مقتدر و متخصص، از همان آغاز مسیر توسعه را هموار کردند. اگر ایران میخواهد سهمی در آینده داشته باشد، نخستین گام، پایاندادن به این هرجومرج نهادی و ایجاد مرجع ملی مستقلی است که کار را از اسارت سیاست روزمره رها کند.
پس از لایه نخست، وضعیت زیرساخت و علم در کشور نیز چندان امیدوارکننده نیست. در حوزه زیرساختهای پردازشی، بیعملی مفرط حاکم بوده و هر نهاد یا دانشگاهی برای خود دست به خرید تجهیزات زده است، اما این پراکندگی منابع نهتنها بهرهوری را کاهش داده، بلکه موجب اتلاف سرمایههای ملی شده است. معاونت علمی که ذاتا مسئول تأمین زیرساخت نیست، بخش قابل توجهی از بودجه خود را صرف خرید تجهیزات کرده و آن را به دانشگاهها واگذار میکند، در حالی که این زیرساختها باید در خدمت صنعت و بازار قرار گیرد تا اثر واقعی توسعه فناوری هوش مصنوعی نمایان شود. در حوزه پژوهش و توسعه فناوری نیز دانشگاهها و مراکز علمی، بهجای تمرکز بر پروژههای عمیق و مرزی که توان رقابت جهانی را داشته باشد، درگیر پروژههای سطحی یا دستیار وزرا شدهاند و این سطحینگری موجب کاهش کیفیت مقالات و رتبه علمی کشور حتی در سطح منطقه شده است. نمونههای موفق جهان نشان میدهند که تمرکز روی تحقیقات بنیادی، خوشههای دانشگاه-صنعت و برنامهریزی دقیق زیرساخت، ستون فقرات توسعه هوش مصنوعی است؛ همانطورکه هند و چین با چنین رویکردی توانستند گامهای بلند در عرصه جهانی بردارند. ایران برای جبران عقبماندگی نیازمند تدوین یک استراتژی ملی روشن است که در آن نقش دولت، دانشگاهها و شرکتهای دانشبنیان مشخص و هماهنگ باشد و تمرکز بر پژوهش، تجاریسازی و بهرهبرداری عملیاتی از فناوریها باشد. فقط با این همگرایی است که میتوان به توسعه علمی و زیرساختی هوش مصنوعی امید داشت و فرصت جهانی را از دست نداد.
در لایه سوم، مسئله جامعه، فرهنگ و سرمایه انسانی است. حتی اگر نهادها سامان یابند و زیرساختها کامل شود، بدون پیوست اجتماعی و فرهنگی، توسعه هوش مصنوعی ناقص و ناکارآمد خواهد ماند. امروز ابزارهای هوش مصنوعی خارجی در کشور در حال گسترشاند، بدون اینکه آموزش، فرهنگسازی یا چارچوبهای اخلاقی و قانونی لازم فراهم شده باشد. تجربه شکستخورده پیامرسانها و شبکههای اجتماعی نشان میدهد که کمتوجهی به پیوست اجتماعی، چند سال بعد تبعات سنگین فرهنگی، امنیتی و اقتصادی بههمراه دارد.
علاوه بر این، سرمایه انسانی کشور که ستون اصلی این حوزه است، در حال مهاجرت فیزیکی و مجازی است و شرایط پرداختی و امکانات داخلی در شرکتها و دانشگاهها توان رقابت با فرصتهای جهانی را ندارد، در نتیجه استعدادهای برتر یا کشور را ترک میکنند یا با حضور کماثر در عرصه داخلی به مهاجرت مجازی روی میآورند. کشورهایی که موفق بودهاند، دریافتهاند توسعه هوش مصنوعی بدون تربیت و نگهداشت نیروی متخصص و نخبه، بدون توجه به قوانین و اخلاق کاربرد فناوری و بدون حضور فعال در دیپلماسی فناورانه جهانی ممکن نیست. ایران برای آنکه از فرصت جهانی جا نماند، باید سرمایه انسانی را محور برنامهریزی خود قرار دهد، آموزش عمومی و تخصصی هوش مصنوعی را گسترش دهد و زمینه حضور فعال در مجامع بینالمللی و پروژههای مشترک را فراهم کند.
فقط با این رویکرد میتوان هم از فرصت هوش مصنوعی بهره برد و هم جامعه را از آسیبهای احتمالی مصون داشت و به نسلی امیدوار و توانمند برای آینده فناوری دست یافت. راه برونرفت از وضعیت کنونی روشن است. نخست باید یک نهاد ملی مستقل و مقتدر ایجاد شود که راهبری حوزه هوش مصنوعی را بر عهده بگیرد و از هرگونه رقابت سیاسی و دستاندازیهای دروندولتی مصون باشد.
دوم، تدوین استراتژی منسجم برای زیرساختها و پژوهش ضروری است. دانشگاهها، صنعت و شرکتهای دانشبنیان باید هماهنگ عمل کنند و تمرکز خود را بر پروژههای مرزی و رقابتی قرار دهند تا کشور توان رقابت جهانی پیدا کند. سوم، سرمایه انسانی و پیوست اجتماعی باید محور سیاستگذاری قرار گیرد؛ فراهمکردن شرایط مادی و معنوی مناسب برای نگهداشت نخبگان، آموزش عمومی برای استفاده ایمن و مسئولانه از فناوریهای هوش مصنوعی و مشارکت فعال در مجامع بینالمللی از جمله گامهای حیاتی است. فقط با اجرای همزمان این سه رویکرد میتوان از فرصت عظیم هوش مصنوعی بهره برد و از تبعات منفی ناشی از مدیریت نامنسجم جلوگیری کرد.
جمعبندی: امید در دل بحران
اگرچه تصویر فعلی چندان امیدوارکننده نیست، اما فرصت همچنان زنده است. ایران دیر وارد میدان شده، اما هنوز دیر نشده است. ما نسلی جوان، جامعهای پرانرژی و دانشگاههایی پویا داریم. اگر دولت مسیر را از سیاستزدگی به عقلانیت علمی تغییر دهد و اگر مراکز علمی و شرکتها از اسارت پروژههای سطحی رها شوند، میتوانیم سهمی در آینده جهانی داشته باشیم. هوش مصنوعی فقط یک فناوری نیست؛ آینهای است که کیفیت حکمرانی، توان نهادی و بلوغ اجتماعی ما را نشان میدهد. انتخاب با ماست؛ یا همچنان در گرداب بیعملی و رقابتهای دروندولتی دستوپا بزنیم، یا با شجاعت و خرد، آینده را بسازیم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.