بحران آب؛ وقتی کمبود، عدالت را تهدید میکند
بحران آب در ایران دیگر فقط یک مشکل محیطزیستی نیست؛ این بحران زندگی روزمره مردم را تحت تأثیر قرار داده و نابرابریهای اجتماعی را آشکار میکند. وقتی در خانهای در تهران شیر آب همیشه پر است و در روستایی در سیستانوبلوچستان، خانوادهها کیلومترها پیاده راه میروند تا از قنات آب بیاورند، موضوع کمآبی دیگر یک مسئله فنی نیست، بلکه یک چالش عمیق عدالت اجتماعی است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
سیدمهرداد بنیهاشمی
بحران آب در ایران دیگر فقط یک مشکل محیطزیستی نیست؛ این بحران زندگی روزمره مردم را تحت تأثیر قرار داده و نابرابریهای اجتماعی را آشکار میکند. وقتی در خانهای در تهران شیر آب همیشه پر است و در روستایی در سیستانوبلوچستان، خانوادهها کیلومترها پیاده راه میروند تا از قنات آب بیاورند، موضوع کمآبی دیگر یک مسئله فنی نیست، بلکه یک چالش عمیق عدالت اجتماعی است. در بسیاری از مناطق کشور، دسترسی به آب سالم به یک امتیاز اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است. خانوادههایی که توان مالی دارند، میتوانند آب بستهبندی بخرند یا تجهیزات تصفیه نصب کنند، اما گروههای کمبرخوردار در روستاها و حاشیه شهرها با آب ناسالم، قطعی مکرر و پیامدهای بهداشتی جدی مواجهاند. این تفاوتها بهتدریج شکاف اجتماعی را عمیقتر میکند و «حق اولیه زندگی» را به یک امتیاز طبقاتی تبدیل میکند.
نمونههای ملموس این بحران در استانهایی مثل خوزستان، سیستانوبلوچستان و کرمان دیده میشود؛ جایی که کمآبی علاوه بر تهدید معیشت، موجب نارضایتی اجتماعی و حتی تنشهای محلی شده است. کودکان در برخی مناطق مجبورند روزها بدون آب سالم در مدرسه حاضر شوند و زنان غالبا مسئول حمل آب از منابع دور هستند؛ کاری طاقتفرسا که ساعات زندگی روزمره آنها را به طور مستقیم محدود میکند.
تجربههای جهانی نیز نشان میدهد که کمبود آب میتواند به اعتراضهای گسترده، مهاجرت اجباری و فروپاشی اجتماعی منجر شود؛ نمونههایی که در کیپتاون آفریقای جنوبی، برخی ایالتهای جنوبی هند و مناطق خشک آمریکای لاتین قابل مشاهده است. این نمونهها به ما میآموزند که بحران آب فقط یک مسئله طبیعی نیست، بلکه یک مسئله انسانی، اجتماعی و سیاسی است. بحران آب فقط محدود به کمبود فیزیکی نیست، بلکه بیعدالتی در دسترسی، اعتماد عمومی را تضعیف میکند. وقتی مردم ببینند آب در دسترس برخی است و گروههای دیگر از آن محروماند، احساس تبعیض و نابرابری عمیقتر میشود. این بحران، اگر مدیریت نشود، میتواند به یک بحران سیاسی و اجتماعی گسترده تبدیل شود، همانطور که در اعتراضات اخیر خوزستان مشاهده شد. راهحلها نباید فقط تکنیکی باشند؛ سدسازی و انتقال آب، اگر بدون توجه به عدالت اجتماعی اجرا شوند، فقط بحران را جابهجا میکنند. آب باید به عنوان یک «حق انسانی و اجتماعی» در سیاستگذاری دیده شود. تصمیمگیری شفاف، مشارکت مردم و نظارت مستقل، کلید جلوگیری از عمیقترشدن شکافهاست. همچنین توجه به آموزش و فرهنگسازی اهمیت حیاتی دارد. وقتی جوامع محلی با حقایق واقعی مصرف و اهمیت آب آشنا شوند، رفتارهای صرفهجویانه و مدیریت پایدار منابع شکل میگیرد. بههمینترتیب سیاستگذاران باید از مردم بازخورد مستقیم دریافت کنند تا سیاستها پاسخگوی نیاز واقعی جامعه باشند و نه صرفا اهداف کوتاهمدت اقتصادی یا سیاسی. بحران آب در ایران هشداری روشن است: اگر دسترسی به منابع حیاتی نابرابر باشد، نهتنها طبیعت، بلکه انسجام اجتماعی و اعتماد مردم نیز آسیب خواهد دید. آینده ایران در گرو آن است که آب به یک حق انسانی، عدالت اجتماعی و اولویت ملی تبدیل شود، نه صرفا یک منبع طبیعی برای بهرهبرداری. در غیراینصورت، کمآبی میتواند به بحران اجتماعی عمیق و طولانیمدت تبدیل شود که جامعه، اقتصاد و سیاست کشور را تحت فشار شدید قرار دهد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.