|

مدرسه‌ای برای فردا؛ چمران چگونه صاحب خانه امید شد

از سایه‌های نخل تا روشنای کلاس‌ها

باد شرجی بندر، صبحی گرم در میانه شهریور را با خود به کوچه‌های باریک و خاکی چمران آورده بود؛ محله‌ای قدیمی در دل شهر بندری ماهشهر که سال‌هاست میان نخلستان‌های بومی و دودکش‌های پتروشیمی گرفتار تضادی خاموش است. خانه‌های کوچک با حیاط‌های شلوغ و پرجمعیت، کنار مجتمع‌های نوساز کارکنان صنعت قد علم کرده‌اند؛

از سایه‌های نخل تا روشنای کلاس‌ها

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: باد شرجی بندر، صبحی گرم در میانه شهریور را با خود به کوچه‌های باریک و خاکی چمران آورده بود؛ محله‌ای قدیمی در دل شهر بندری ماهشهر که سال‌هاست میان نخلستان‌های بومی و دودکش‌های پتروشیمی گرفتار تضادی خاموش است. خانه‌های کوچک با حیاط‌های شلوغ و پرجمعیت، کنار مجتمع‌های نوساز کارکنان صنعت قد علم کرده‌اند؛ جایی که صدای اذان مسجد محلی با آژیر سوت کارخانه‌ها هم‌زمان می‌شود و زندگی مردم میان سنت و صنعت در رفت‌وآمدی دائمی است.

همین‌جا، در چمران، صبحی متفاوت آغاز شد. بر سردر ساختمانی تازه‌ساز، پرچم ایران بالا رفته بود و حیاط مدرسه با صندلی‌های ردیف‌شده و چشمانی پر از شوق پر شده بود. خانواده‌هایی که سال‌ها رؤیای یک هنرستان دخترانه را در دل داشتند، حالا در برابر ساختمانی ایستاده بودند که شبیه معجزه به نظر می‌رسید «یک هنرستان کار و دانش دخترانه، رایگان، با امکانات پیشرفته و مجهز». پتروشیمی فن‌آوران با سرمایه‌گذاری در حوزه مسئولیت اجتماعی، گامی مهم در جهت ارتقای عدالت آموزشی در ماهشهر برداشت. هنرستان فنی و حرفه‌ای این شرکت، با هدف پرورش نیروی انسانی متخصص و بومی برای صنایع منطقه، از منابع داخلی شرکت تأمین شده و به گفته مدیران، می‌تواند در کنار تحقق رؤیای دانش‌آموزان، در دو شیفت صبح و عصر نیروی انسانی ماهر برای شرکت‌های تابعه شستا و دیگر مجموعه‌های تولیدی و صنعتی تربیت کند. افتتاح این مدرسه، تنها پروژه‌ای عمرانی یا آموزشی نیست؛ این یک نقطه عطف در مسیر عدالت آموزشی و توانمندسازی دختران در مناطق محروم و صنعتی است، جایی که تا پیش از این، محدودیت‌ها و کمبود امکانات، انتخاب‌های آموزشی را برای آنان محدود می‌کرد.

 

منطقه‌ای میان سنت و صنعت

برای شناخت اهمیت این افتتاح، باید بافت اجتماعی چمران را دید. جایی که از یک سو، خانواده‌های بومی با سنت‌های ریشه‌دار و سبک زندگی پرجمعیت حضور دارند و از سوی دیگر، کارگران و مهندسانی که از شهرهای دیگر آمده‌اند و در صنعت پتروشیمی مشغول‌اند.

محله‌هایی مثل «جراحی» و «ممکو»، با خانواده‌های ریشه‌دوانده در سنت و فرهنگ عمیق جنوب کشور؛ زندگی‌شان میان بازارهای کوچک محلی و نخلستان‌های اطراف می‌گذرد. در کنار آنها، شهرک‌های صنعتی شکل گرفته‌اند که ساکنانش کارکنان شرکت‌های بزرگ هستند. این دو جهان متفاوت، در یک جغرافیا به هم رسیده‌اند و همین تضاد، تصویر ویژه‌ای از چمران ساخته است «شهری بندری با ثروتی عظیم در دل خاک و دریا، و در عین حال محله‌هایی که هنوز با کمبود مدرسه، درمانگاه و خدمات شهری دست‌به‌گریبان‌اند». مدرسه جدید در چنین بستر اجتماعی‌ای افتتاح شد؛ نه صرفا به‌عنوان یک مرکز آموزشی، بلکه پاسخی به مطالبه‌ای دیرینه؛ یعنی فراهم‌کردن فرصت برابر برای دختران، فارغ از اینکه بومی‌اند یا مهاجر، فقیرند یا متوسط.

این مدرسه، با امکانات پیشرفته، تجهیزات کارگاهی مدرن و فضاهای آموزشی استاندارد، به دانش‌آموزان امکان می‌دهد مهارت‌های حرفه‌ای را از پایه بیاموزند و مستقیم به بازار کار یا ادامه تحصیل در رشته‌های فنی و صنعتی متصل شوند.

روز افتتاح؛ لبخندها و برق چشمان شاد

صبح افتتاح، حیاط مدرسه حال و هوای عجیبی داشت. دخترانی با روپوش‌های ساده، کنار خانواده‌هایی که از شوق برق در چشمشان می‌درخشید، ایستاده بودند. صدای موسیقی، پرچم برافراشته، مسئولانی که به نوبت سخن می‌گفتند، و در میان همه اینها، نگاه‌های دخترانی که بارها زیر لب به هم می‌گفتند: «یعنی از مهر می‌تونیم اینجا درس بخونیم؟».

یکی از دختران با هیجان دفترچه یادداشت کوچکش را بالا گرفت و با نگاهی مستقیم به خبرنگارانی که از شدت گرما به گوشه‌ای در سایه پناه برده بودند گفت: «اینجا می‌خوام بنویسم، اولین روز مدرسه رؤیایی‌مون». لبخند و برق چشمان دانش‌آموزان، تصویر حقیقی امیدی است که در سایه‌های نخل‌های ماهشهر بر کلاس‌ها تابیده‌اند.

این مدرسه، با کلاس‌های مجهز کامپیوتر، آزمایشگاه‌های فنی و کارگاه‌های عملی، محیطی فراهم کرده که دختران می‌توانند علاقه و استعداد خود را به شکل ملموس دنبال کنند. دیگر نیازی نیست برای آموزش فنی به شهرهای دیگر بروند و هزینه‌های سنگین مدارس خصوصی را تحمل کنند؛ دسترسی رایگان و امکانات مدرن، یک فرصت برابر واقعی ایجاد کرده است.

روایت معلم

محمودی، معلمی که سال‌ها در جراحی تدریس کرده، تصویر روشنی از وضعیت منطقه به دست می‌دهد. او از خانواده‌های بومی می‌گوید که نسل‌ها در این خاک مانده‌اند، از خانواده‌های مهاجری که به خاطر کار در پتروشیمی‌ها به چمران آمده‌اند و از تفاوت‌های اقتصادی‌ای که هر روز در کوچه‌ها به چشم می‌خورد: «اینجا خانواده‌ها پرجمعیتن، شلوغ و درهم. بعضی‌ها بازاری هستن، بعضی‌ها نخلستان دارن. یه عده هم کارگر و مهندس پتروشیمی هستن. شرایط اقتصادی خیلی متفاوته؛ از خیلی ضعیف تا متوسط. مدارس ما با همین شرایط سخت هم بچه‌های بااستعداد زیادی تحویل دادن. حتی رتبه‌های سه‌رقمی کنکور داشتیم. اما مشکل این بود که برای دخترها هنرستانی نبود. مجبور بودن در چند رشته محدود ادامه بدن. این مدرسه قطعا راه‌های تازه‌ای باز می‌کنه».

صدای او، صدای همه معلمانی است که سال‌ها در این منطقه با کمبود امکانات کنار آمده‌اند، اما هرگز از استعداد شاگردانشان ناامید نشده‌اند.

صدای دختران؛ رؤیاهایی که به واقعیت نزدیک می‌شود

در میان جمع، دخترانی ایستاده‌اند که بهتر از هرکسی معنای این افتتاح را می‌فهمند.

مریم، دانش‌آموزی از همین محله، می‌گوید: «مدرسه‌هامون معمولی و دولتی بود. برای هنرستان باید می‌رفتیم ماهشهر. هزینه مدارس غیرانتفاعی هم خیلی زیاده؛ ۴۰ تا ۶۰ میلیون. ما نمی‌تونستیم. الان که اینجا هنرستان زده شده، خیلی راحت‌تر شد. دیگه مجبور نیستیم راه دور بریم».

نرگس، ۱۵ ساله، که امسال نهم را تمام کرده، با لبخند و کمی خجالت می‌گوید: «من تا حالا فکر می‌کردم باید برم رشته نظری، چون اینجا هنرستان برای دخترها نبود. ولی حالا می‌تونم رشته‌ای رو انتخاب کنم که واقعا دوست دارم».

و سارا، شاید پرشورترین صدایی باشد که در مراسم شنیده می‌شود: «من از سال قبل منتظر این مدرسه بودم. وقتی خبرش پیچید، دعا می‌کردم زودتر ساخته بشه. همیشه می‌خواستم کامپیوتر بخونم. ولی پدرم ازکارافتاده است و هیچ امکانی برای من نبود. امروز باورم نمی‌شه که از مهر می‌تونم تو رشته مورد علاقه‌ام ثبت‌نام کنم. این برای من مثل یه معجزه‌ست».

این صداها، ساده و بی‌پیرایه، نشان می‌دهد که افتتاح مدرسه، برای دختران منطقه صرفا یک خبر اداری نیست؛ تغییری واقعی در زندگی روزمره‌شان است.

صدای دولت و صنعت؛ عدالت آموزشی و مسئولیت اجتماعی

هنرستان کار و دانش فن‌آوران تنها حاصل بودجه دولتی نیست. مشارکت پتروشیمی فناوران و سازمان‌های وابسته به وزارت کار نقش اساسی در ساخت آن داشته است.

در همین رابطه و در مراسم افتتاح غلام محمدی، معاون وزیر کار و رئیس سازمان فنی و حرفه‌ای گفت: «اکسیر تغییر در زندگی مردم، توانمندسازی است. اگر بنگاه‌های اقتصادی در این مسیر همراه شوند، هم بهره‌وری ملی بالا می‌رود و هم عدالت اجتماعی محقق می‌شود. هنرستان چمران نمونه‌ای از این مشارکت است».

سعیدی، مدیرعامل شستا که تمرکز مسئولیت اجتماعی زیرمجموعه‌های شستا بر امر آموزش را یک اصل غیرقابل چشم‌پوشی می‌داند هم گفت: «ما فقط تولیدکننده محصول نیستیم؛ تولیدکننده آینده‌ایم. آموزش دختران یعنی آموزش یک جامعه».

او افزود: «در این هنرستان فقط یک ساختمان نمی‌بینیم بلکه یک کارخانه می‌بینیم برای ساخت یک آینده بهتر؛ تمرکز ما بر دانش و مهارت است و در آتیه بخش عمده‌ای از هزینه‌های مسئولیت اجتماعی برای توانمندسازی هم دانش و هم مهارت‌آموزی در سراسر کشور انجام خواهد شد مانند آنچه در ماهشهر رخ داد؛ امیدوارم این مسیر ادامه پیدا کند. ما با مجموعه‌های ذی‌ربط قرارداد‌هایی نهایی کرده‌ایم که ان‌شاءالله بتوانیم این کار را با عمق بیشتر و وسعت بیشتر ادامه دهیم».

محمد گلزاری، دبیر شورای اطلاع‌رسانی دولت هم این اقدام را در راستای اهداف آموزشی مدنظر رئیس‌جمهور ارزیابی کرد و گفت: «عدالت آموزشی یعنی منابع به مناطقی برسد که بیشترین نیاز را دارند. این مدرسه یک پیام روشن دارد: همه فرزندان ایران حق دارند آموزش باکیفیت و برابر داشته باشند».

حسین رفیق‌دوست، مدیرعامل پتروشیمی فناوران هم گفت: «تصمیم گرفتیم بودجه اجتماعی را همان‌جا خرج کنیم که صنعت نفس می‌کشد. هنرستانی مثل این، برای سالیان سال باقی می‌ماند و دخترانی را تربیت می‌کند که آینده را می‌سازند».

حضور این مدیران و تأکید آنها بر مسئولیت اجتماعی صنعت و عدالت آموزشی، نشان می‌دهد این مدرسه الگویی واقعی و قابل تکثیر برای سایر مناطق است؛ الگویی که در آن صنعت، دولت و جامعه محلی هم‌صدا می‌شوند.

پیوند صداها؛ وقتی مردم و دولت در یک نقطه تلاقی می‌کنند

آنچه این مراسم را ویژه می‌کرد، نه‌تنها حضور مسئولان یا افتتاح ساختمان تازه، بلکه همنشینی صداها بود؛ دخترانی که از «امید» حرف می‌زدند و مسئولانی که از «عدالت آموزشی» و «توسعه پایدار». این هم‌صدایی، هرچند نادر، معنایی روشن داشت؛ توسعه واقعی زمانی شکل می‌گیرد که نیازهای واقعی مردم با سیاست‌های رسمی گره بخورد. هنرستان کار و دانش فن‌آوران، نمادی کوچک از این هم‌گرایی است؛ جایی که صنعت، دولت و جامعه محلی بر سر یک خواسته مشترک به تفاهم رسیده‌اند.

مدرسه‌ای کوچک، الگویی بزرگ

افتتاح هنرستان دخترانه فن‌آوران بیش از آنکه یک پروژه عمرانی باشد، الگویی است برای آینده ایران. در منطقه‌ای که تضادهای اجتماعی و اقتصادی آشکار است، یک مدرسه توانسته نقطه تلاقی سنت، صنعت و دولت شود.

این مدرسه‌ برای معلمانی مثل محمودی‌ یعنی باز‌شدن افقی تازه برای شاگردان‌شان، برای دخترانی مثل سارا‌ یعنی تحقق رؤیایی که سال‌ها غیرممکن بود و برای صنعت و دولت، یعنی اثبات اینکه توسعه پایدار، فقط در سایه سرمایه‌گذاری مشترک بر آموزش معنا پیدا می‌کند.

چمران حالا صاحب خانه‌ای شده که امید در آن زنده است؛ خانه‌ای که دخترانش می‌توانند در آن نه‌فقط درس بخوانند، بلکه آینده‌ای تازه بسازند‌. و شاید همین‌ جا، الگویی شکل گرفته باشد برای همه شهرهایی که در دل تضاد سنت و صنعت گرفتارند؛ الگویی که نشان می‌دهد توسعه‌ از دل کلاس‌های درس آغاز می‌شود؛ همان‌جا که آرام، بی‌صدا، اما ماندگار، آینده  ساخته می‌شود.

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.