مروری بر «جعبهابزار اخلاق»: مفاهیم و روشها برای نقادانهاندیشی درباره اخلاق
حد و مرزهای اخلاق
آیا حق با ژان والژان بود
سالها از نوشتن صفحات «بینوایان» گذشته است اما همواره یک سؤال زنده است، پرسشی که ما را با دانشی به نام فلسفه اخلاق آشنا میکند: آیا ژان والژان در دزدیدن گرده نان محق بود و کار درستی انجام داد؟ برای پاسخ به این سؤال کتاب «جعبهابزار اخلاق» به یاری ما میآید.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
جواد لگزیان: سالها از نوشتن صفحات «بینوایان» گذشته است اما همواره یک سؤال زنده است، پرسشی که ما را با دانشی به نام فلسفه اخلاق آشنا میکند: آیا ژان والژان در دزدیدن گرده نان محق بود و کار درستی انجام داد؟ برای پاسخ به این سؤال کتاب «جعبهابزار اخلاق» به یاری ما میآید.
«جعبهابزار اخلاق» راهنمایی فشرده اما جامع برای ورود به قلمرو اخلاق فلسفی است و خواننده را با مهمترین مفاهیم، نظریهها و روشهای فلسفه اخلاق آشنا میکند. این اثر با ارائه تعاریف شفاف، مثالهای ملموس و تحلیلهای ساختاریافته، کمک میکند تا مسائل اخلاقی را عمیقتر و نظاممندتر بررسی کنیم. از مفاهیم پایهای مانند «فایدهنگری» و «اخلاق فضیلتمحور» تا مباحث پیچیدهتری مانند «نسبیانگاری اخلاقی» و «ابزارهای استدلال اخلاقی»، این کتاب ابزارهای فکری لازم برای اندیشیدن منظم و انتقادی درباره اخلاقیات و همچنین مواجهه با مسائل اخلاقی روزمره و کلان را در اختیار میگذارد.
نویسندگان کتاب جولین بجینی و پیتر فاسل در بخش یکم «شالودههای اخلاق» به بنیانهای اخلاق میپردازند و سپس در دومین بخش کتاب «چارچوبهایی برای تفکر اخلاقی» به سراغ مهمترین نظامهایی میروند که بشر ساخته تا بهواسطه آنها بتواند درباره مسائل اخلاقی بیندیشد. بخش سوم «مفاهیم اصلی در اخلاق» به توضیح برخی از مفاهیم بنیادی در گفتمان اخلاقی اختصاص دارد. در چهارمین بخش «ارزیابی، داوری و نقادی» این موضوع بررسی میشود که درباره نظریهها و داوریهای اخلاقی چگونه میتوان نقادانه اندیشید. و بالاخره، در بخش پنجم «حد و مرزهای اخلاق»، حد و مرزهای تعقل اخلاقی مرور خواهد شد.
در بحثی جالب در فرازی از کتاب جولین بجینی و پیتر فاسل سراغ مفهوم «اخلاق مراقبت» میروند و مینویسند: در «بینوایان» (1862) ویکتور هوگو، ژان والژان را به جرم دزدیدن گردهای نان برای سیرکردن خواهرش و هفت بچه او به زندان میاندازند. والژان مرد بدی نیست، منتها عقیده دارد که مراقبت از خانواده فقرزدهاش واجبتر از وظیفه او در اطاعت از فلان حکم خشک اخلاقی درباره نحوه بهدستآوردن کالاهاست. این طرز فکر قهرمان بینوایان به تعبیری پیشگویی استدلالهای متفکران اخلاقی متأخر است، در طرفداری از نگرشی که نامش را «اخلاق مراقبت» گذاشتهاند.
با نگاهی به تاریخ، جولین بجینی و پیتر فاسل یادآور میشوند: مفهوم اخلاق مراقبت را نخستین بار کرول گیلیگن، روانشناس (متولد 1936)، مطرح کرد و تا حدی محصول بررسی انتقادی نظریههای رشد اخلاقی لارنس کولبرگ بود که گیلیگن در مقام دستیار تحقیق با او کار کرده بود. گیلیگن نتیجه گرفت که نظریههای کولبرگ دو نقص عمده دارد: 1) این نظریهها فقط بر مبنای رفتار پسربچهها شکل گرفته بود؛ و 2) این نظریهها اشکالی از تفکر اخلاقی را که گیلیگن در دختربچهها معمول مییافت، پستتر میگرفت. گیلیگن دریافت که در طرز فکر دختران، ملاحظات خاصی که برآمده از رابطههای مراقبتگرانه است، نقشی محوری دارند. در مقابل، به نظر میرسید که پسربچهها برای تعیین کاری که باید بکنند، بیشتر به احکام کلی، اصول، وظایف، و حقوق -به تعبیر گیلیگن «عدالت»- اتکا دارند. گیلیگن نتیجه گرفت که طرز فکر اخلاقی دختران (و توسعاً زنان) پستتر نیست و نباید آن را چنین پنداشت؛ بلکه صرفاً باید آن را متفاوت با (و شاید برتر از) طرز فکر اخلاقی پسران (و مردان) دانست. این نتیجهگیریها را گیلیگن در کتاب «با صدایی متفاوت، نظریه رشد روانی زنان» (1982) منتشر کرد که مرجعی مهم در زمینه اخلاق مراقبت است و در زمره کتابهایی است که به وزن نظری «فمینیسم تفاوتگرا» افزودهاند. فمینیسم تفاوتگرا بنا را بر این میگذارد که بین زن و مرد تفاوتهایی اساسی وجود دارد و براساساین خواهان درک و به رسمیت شناختن ویژگیهای مختص زنان است، نه صرفاً نوعی برابری ساده میان زنان و مردان (برابریخواهی به جای ارجنهادن بر تفاوتها اساس زیرشاخهای از فمینیسم است که بسیاری آن را فمینیسم «برابری» یا «حقوق برابر» مینامند).
کتاب در ادامه بحث باورهای هواداران اخلاق مراقبت را چنین شرح میدهد: هواداران اخلاق مراقبت میگویند فرق است میان تصمیمگیری اخلاقی براساس مراقبت با اینکه احکام و اصول بایدها و نبایدها را تعیین کنند. همچنین معتقدند مراقبت صرفاً فضیلتی مثل فضیلتهای دیگر نیست، بلکه اساس نگرش اخلاقی است. به همین سبب، متفکران اخلاق مراقبت، علاقهای به آن مثالهای انتزاعی فرضی (و شاید مهمل) که سایر اخلاقیون مدام به آنها متوسل میشوند، ندارند. میگویند تصمیمگیری درباره اختصاص منابع یا مسائل پزشکی یا مجازات آدمها را نمیشود بر این مبنا حلوفصل کرد که چه خواهد کرد «کسی» (یعنی فلان شخص فرضی) اگر در غاری فرضی یا قایق نجاتی فرضی بدون آب و غذای فرضی گیر بیفتد، یا اگر بیدار شود و ببیند به بدن فرضیاش دمودستگاهها و لولههایی وصل کردهاند که سر دیگرش برای زنده نگهداشتن ویولونیستی فرضی به بدن فرضی او متصل شده است (همه اینها مثالهایی است که اخلاقشناسان برجسته واقعاً به کار بردهاند).
علاوهبراین، برای تعیین درستی یا نادرستی فلان عمل کافی نیست که نشان بدهیم آن عمل با بهمان حکم، قانون، اصل یا مجموعهای از حقوق مغایرت دارد یا ندارد. به چشم اصحاب اخلاق مراقبت، تصمیمگیریهای اخلاقی به شکلی کمابیش طبیعی از کیفیات مشخص و منحصربهفرد روابط مراقبتگرانه فرد میجوشد. مثلاً جین ممکن است تصمیمگیری درباره زنده نگهداشتن پدرش با دستگاه را با گفتوگو و تعامل با افرادی که مستقیماً درگیر قضیه هستند، حلوفصل کند، نه با توجه به این یا آن حکم، قانون، استنتاج، یا مثال انتزاعیِ ظاهراً عمومیتپذیر. اما دوستش و خانواده و همکیشان او ممکن است تصمیم دیگری بگیرند. ساکنان نیواورلئان که بر اثر توفند کاترینا بیخانمان و بیجاده و تشنه و گرسنه ماندهاند، اگر فروشگاههای مواد غذایی را غارت کنند، مثل ژان والژان برخلاف قانون و سایر اصولی رفتار کردهاند که دزدی را منع میکند؛ اما وقتی به چشم مراقبت و شفقت به کردارشان بنگریم، دیگر به این سادگی نمیشود محکومشان کرد.
در اینجا جولین بجینی و پیتر فاسل خاطرنشان میکنند: در دو مورد اختلاف نظر زیادی وجود دارد، یکی درستی ادعای تفاوت دو جنس، و دیگری اینکه آیا مردان هم میتوانند و باید اخلاق مراقبت را اختیار کنند یا نه. درواقع بسیاری از مردان ادعا میکنند که اخلاق مراقبت جزئی از سیره اخلاقی آنان است، و بعضی متفکران فمینیست مانند نل نادینگز و ویرجینیا هلد هم بر این امر صحه گذاشتهاند. ولی بعضی دیگر تردید دارند که مردان بتوانند به آن شیوه مراقبتگرانهای که معمول زنان است، بیندیشند و تصمیم بگیرند.
بعضی از منتقدان هم میگویند اخلاق مراقبت سرکوبگرانه و گرگی در لباس میش است. به این معنا که اخلاق مراقبت هرچند ادعای تجلیل خصوصیات زنانه را دارد، عملاً زنان را موجوداتی بالذات مراقب و تیمارگر تعریف میکند که نتیجهاش بازتولید نقشهای قالبی زن و مرد، اسواساس سرکوبگری، جدا انگاشتن عوالم زنانه و مردانه، خودامحاگری و قربانیکردن خود است که قرنهای متمادی از عوامل نگهداشتن زنان در جایگاه جنس فرودست و فرمانبر بوده است. درباره توانایی اخلاق مراقبت در حلوفصل ادعاها و تصمیمگیریها هم تردیدهایی وجود دارد. فرض کنید زوجی که رابطهای مراقبتگرانه با هم دارند، با نفر سوم (مثلاً فرزندشان) درباره مسئلهای اخلاقی اختلاف نظر پیدا کنند، مثلاً اینکه فلان روش درمانی خطردار را باید درباره او به کار بست یا نه. آیا چنین اختلاف نظری را میشود بدون توسل به احکام، اصول و مثالهای انتزاعی حلوفصل کرد؟
جمعبندی جولین بجینی و پیتر فاسل در این بحث حاکی از این است که: با این اوصاف، در تأمل اخلاقی شاید از همه بهتر این باشد که هم مراقبت و هم عدالت را در نظر بگیریم؛ یعنی به جای رقیبپنداشتن این دو رویکرد، آنها را به چشم مکمل یکدیگر ببینیم.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.