|

خرده‌روایت‌های رنج و مقاومت

الیاس خوری، داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و نمایش‌نامه‌نویس لبنانی است که در سال 1948 متولد شد. او در خانواده‌ای مسیحی در بیروت به دنیا آمد و در جنگ داخلی لبنان با جبهه نیروهای چپ‌گرا، ملی‌گرا و فلسطینی همراه شد. خوری به‌عنوان روزنامه‌نگار با نشریات مختلفی همکاری کرده است و مدتی سرویراستار و سردبیر نشریه «الکَرمِل» بود که محمود درویش، شاعر مشهور فلسطینی، آن را درمی‌آورد.

خرده‌روایت‌های رنج و مقاومت

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: الیاس خوری، داستان‌نویس، روزنامه‌نگار، منتقد ادبی و نمایش‌نامه‌نویس لبنانی است که در سال 1948 متولد شد. او در خانواده‌ای مسیحی در بیروت به دنیا آمد و در جنگ داخلی لبنان با جبهه نیروهای چپ‌گرا، ملی‌گرا و فلسطینی همراه شد. خوری به‌عنوان روزنامه‌نگار با نشریات مختلفی همکاری کرده است و مدتی سرویراستار و سردبیر نشریه «الکَرمِل» بود که محمود درویش، شاعر مشهور فلسطینی، آن را درمی‌آورد. او همچنین در یک دوره در روزنامه‌های «النهار» و «السفیر» مقاله‌های فرهنگی می‌نوشت و مدتی هم عضو شورای تحریریه مجله «مواقف» بود که ادونیس، شاعر مشهور اهل سوریه، آن را درمی‌آورد. او، به جز این نشریات، با نشریات دیگری نیز همکاری کرده است. شهرت اصلی خوری اما به خاطر آثار داستانی اوست. در ایران نیز چند اثر از خوری به فارسی ترجمه شده که یکی از آنها «دروازه خورشید» است که با ترجمه نرگس قندیل‌زاده در نشر نی به چاپ رسیده است.

«دروازه خورشید» روایت رنج بی‌سرزمینی، بی‌پناهی، آوارگی و اردوگاه است. خوری در این اثر از رنج‌ها و مصائب فلسطینیان آواره از سرزمین‌شان می‌گوید و از آوارگی و پناهندگی و نیز از عشق و زندگی و مبارزه و رؤیای آزادی.

رمان «دروازه خورشید»، با عنوان اصلی «باب‌الشمس»، از رمان‌های مطرح الیاس خوری و از آثار برجسته ادبیات مدرن عربی است. این رمان از طرف کانون نویسندگان عرب در رتبه چهل‌ودوم از صد کتاب برتر عربی قرار داده شده است. رمان «دروازه خورشید» همچنین توجه و تحسین جهان انگلیسی‌زبان را برانگیخت و بعد از این‌که در سال 2006 به زبان انگلیسی ترجمه شد در فهرست صد کتاب برتر سال «نیویورک‌تایمز» قرار گرفت و چند نشریه انگلیسی‌‌‌زبان دیگر، نظیر «دیلی تلگراف» و «ساندی تلگراف» و «لس‌آنجلس تایمز» و ضمیمه جهان کتابِ «واشنگتن‌پست»، آن را ستایش کردند. براساس رمان «دروازه خورشید» فیلمی به همین نام نیز در سال 2004 به ‌کارگردانی یُسری نصرالله، کارگردان مصری، ساخته شده است.

متن اصلی رمان «دروازه خورشید» نخستین‌بار در سال 1998 به زبان عربی منتشر شده است. این رمان ماحصل گفت‌وگوهای الیاس خوری با بسیاری از پناهندگان فلسطینی ساکن اردوگاه‌ها و شنیدن خاطرات و حرف و سخن‌های آنها‌ و نیز تحقیق در اسناد و منابع مختلف مربوط به وقایعی است که در رمان از آنها سخن رفته است.

رمان «دروازه خورشید» ترکیبی است از مجموعه خرده‌روایت‌ها و قصه‌های متعدد که در کنار هم تصویری از یک دوران را به‌ دست می‌دهند. الیاس خوری در رمان «دروازه خورشید» تاریخ را از زبان مردم گمنام و به زبان ادبیات روایت می‌کند. تاریخ در رمان «دروازه خورشید» متنی تکه‌تکه است که باید هر تکه از آن را از گوشه‌ای جمع کرد و کنار هم نهاد تا به تصویری کلی و چندوجهی از آن دست یافت. «دروازه خورشید» روایتگر تاریخ شقاوت و کشتار و آوارگی و بی‌خانگی و نیز روایتگر تاریخ رنج و مقاومت و مبارزه است؛ روایتگر آنچه بر سر فلسطینیان آمد؛ روایتگر جنگ داخلی لبنان و آنچه در اردوگاه‌ها گذشت؛ روایتگر فاجعه و درد. خوری در «دروازه خورشید» حماسه و تراژدی را به‌هم آمیخته تا از درد مردمی بگوید که چه‌بسا نامشان در هیچ تاریخ رسمی‌ای ثبت نشده باشد و ثبت نشود؛ مردمی که در رمان «دروازه خورشید» ادبیات زبان آنها شده است؛ مردمی از قشرها و طبقات مختلف.

راوی اصلی رمان «دروازه خورشید» مردی است به نام خلیل که در چین آموزش چریکی و پزشکی دیده و در بیمارستان اردوگاه کار می‌کند. خلیل از بیماری رو به احتضار پرستاری می‌کند و می‌خواهد کاری کند که او زنده بماند. بیمار، که گویی حکم پدر خلیل را دارد و در دوران کودکی خلیل حامی او بوده است، اکنون در کُماست و خلیل یک‌بند برایش قصه می‌گوید؛ قصه‌هایی را که از خود او شنیده و قصه‌های دیگران و قصه‌های خودش را و مجموع این قصه‌ها روایتگر تاریخ عصری‌اند که وقایع رمان «دروازه خورشید» به آن مربوطند. به‌جز این مردِ رو به احتضار، شخصیت دیگری که در رمان «دروازه خورشید» حضوری پررنگ دارد زنی است به نام اُم‌حسن که راوی در ابتدای رمان از مرگ او خبر می‌دهد. اُم‌حسن قابله اردوگاه شتیلا بوده و همه بچه‌هایی را که در این اردوگاه زاده شده‌اند او از شکم مادرانشان بیرون آورده است. از همین رو او را مادر صدا می‌زنند. مادری مُرده و پدری در حال احتضار؛ الیاس خوری این‌گونه گویا قصه بی‌سرزمینی را به قصه یتیم‌شدگی 

پیوند می‌زند.

چنان‌که در مقدمه نرگس قندیل‌زاده بر ترجمه فارسی رمان «دروازه خورشید» آمده است، در این رمان «آنچه در فضای بسیاری از قصه‌ها موج می‌زند عدم قطعیت است، نه‌فقط به دلیل تعدد راویان، بلکه حتی به علت تعدد روایت‌های راوی واحد از پدیده واحد؛ یا برای خاطر خود خلیل که ختم ماجرایی را جوری به‌جز آنچه رخ داده می‌خواهد و درباره ماجراهایی همه حالت‌های محتمل را طرح می‌کند و نمی‌داند کدام‌یک سهمی از واقعیت دارد و کدام بی‌اساس است. به‌علاوه، سطحی از اختلال هویت و گسیختگی روانی هم خصوصا در ابهام برخی قصه‌های مربوط به خود او اثر دارد».

ترجمه قندیل‌زاده از «دروازه خورشید» برنده جایزه ترجمه ششمین دوره جایزه ابوالحسن نجفی شده بود و حسین معصومی‌همدانی در بخشی از مراسم اهدای این جایزه گفته بود: «دروازه خورشید آغاز و انجام ندارد، زیرا برشی است از ماجرایی که چند دهه پیش آغاز شده و معلوم نیست تا کی ادامه می‌یابد. این کتاب، چنان‌که گفتم، رمان تاریخی نیست، می‌تواند یک داستان را به هر صورت که می‌خواهد، یا منطق درونی داستان اقتضا می‌کند، تمام کند، اما این کار را با تاریخ نمی‌تواند بکند، مگر آنکه خود را در جای پیشگو قرار دهد یا به پایان تاریخ معتقد باشد. ظاهرا تاریخ پایان نیافته است و ماجرای فلسطین در درون و بیرون مرزهای گذشته و اکنونی ادامه دارد، اما ما که خود تاریخی پرماجرا داشته‌ایم و داریم، متأسفانه از این داستان جز آن دو کلان‌روایت چیزی نمی‌دانیم، یا بسیار کم می‌دانیم. هر کس آزاد است که یکی از آن دو کلان‌روایت را بپذیرد، اما چیز دیگری هم هست و آن وجه انسانی مسئله فلسطین است و ماجراهای انسان‌های فلسطینی است که به جرئت می‌توان گفت در کمتر جایی از جهان به اندازه کشور ما ناشناخته مانده است».

 

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.