از ملیشدن نفت تا موازنهگری مدرن
تکرار تاریخ یا تجربهآموزی برای ورود به عرصه نظم نوین؟
«تاریخ در حال تکرار است»؛ جملهای آشنا که این روزها در میان محافل عمومی و سیاسی بسیار شنیده میشود؛ جملهای که کارل مارکس نیز در قالب نظریهای معروف به آن اشاره کرده است: تاریخ دو بار تکرار میشود؛ نخست به صورت تراژدی و بار دیگر به شکل کمدی.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
عماد عظیمی: «تاریخ در حال تکرار است»؛ جملهای آشنا که این روزها در میان محافل عمومی و سیاسی بسیار شنیده میشود؛ جملهای که کارل مارکس نیز در قالب نظریهای معروف به آن اشاره کرده است: تاریخ دو بار تکرار میشود؛ نخست به صورت تراژدی و بار دیگر به شکل کمدی.
نگاهی به شرایط این روزهای ایران، ذهن را ناخودآگاه به سالهای دولت دکتر محمد مصدق میبرد؛ زمانی که ملیشدن صنعت نفت، ایران را به تقابل مستقیم با بریتانیا کشاند. در آن دوره، با لغو امتیاز شرکت نفت ایران و انگلیس، کشور با تحریمهای شدید نفتی روبهرو شد و خزانه دولت از درآمدهای نفتی تهی شد. همزمان فشار اقتصادی بر مردم افزایش یافت و تابآوری اجتماعی در برابر بحرانهای بهوجودآمده کاهش پیدا کرد. دعواهای حقوقی در دادگاه لاهه علیه ایران نیز شدت گرفت. دراینبین آمریکا نقش میانجی را میان ایران و انگلستان ایفا میکرد؛ نقشی شبیه به امروز برخی بازیگران منطقهای مثل سلطاننشین عمان.
اما کارنامه ۲۷ماهه دولت مصدق تنها به تقابل خلاصه نشد. او نهتنها نماد اراده ملی در داخل کشور بود، بلکه الهامبخش جنبشهای ضد استعماری در سطح بینالملل شد. ازجمله کشور مصر که با الگوگیری از تجربه ایران، اقدام به ملیسازی کانال سوئز کرد. سفر مصدق به قاهره و استقبال گرم مردم و دولتمردان، خاطرهای ماندگار شد، تا جایی که خیابانی در پایتخت مصر هنوز هم به نام اوست.
امروز، در میانه نظم نوین جهانی که رقابتهای علمی، اقتصادی و زیستمحیطی جایگزین جنگهای مستقیم و نیابتی شدهاند، ایران بار دیگر در نقطهای حساس ایستاده است. سیاست جهانی نه دیگر صرفا مبتنی بر ایدئولوژی، بلکه متکی بر هوش راهبردی و بازیگری دقیق است. چین، بهعنوان قدرت نوظهور شرق، در حال پیشبرد سیاست «کمربند و جاده» است و سعی دارد از طریق سرمایهگذاریهای زیرساختی، نفوذ اقتصادیاش را در آسیا و خاورمیانه گسترش دهد. در مقابل، آمریکا این روند را تهدیدی برای پویایی اقتصاد تولیدی خود میداند و تلاش میکند با ابزارهای دیپلماتیک، امنیتی و حتی اقتصادی مانع پیشروی چین شود.
در این میانه، ایران نهتنها به لحاظ ژئوپلیتیکی یک شاهراه ارتباطی میان شرق و غرب است، بلکه از ظرفیت تبدیلشدن به بازیگری تعیینکننده در توازن قدرت منطقهای برخوردار است. اگرچه در شرایط تحریمی، بازی با کارتهای داخلی دشوار است، اما سیاست «موازنه منفی» -همان استراتژی که در دوره مصدق پایهریزی شد- بار دیگر میتواند راهگشا باشد. این سیاست به جای اتکا به یکی از بلوکها، بر حفظ استقلال در عین تعامل تأکید دارد؛ رویکردی که تجربه تاریخی نیز نشان داده است مورد استقبال ملت ایران بوده و هست.
اراده سیاسی ملت ایران در این سده، هرگز تن به توازن مثبت نداده است؛ چراکه توازن مثبت، در عمل به معنای پذیرش خواستههای یکجانبه قدرتهای خارجی و تسلیم در برابر آنهاست. این رویکرد هرگز با شرافت تاریخی و استقلالطلبی ایرانیان همخوان نبوده، نیست و نخواهد بود.
با این حال، در فضای رسانهای امروز، برخی جریانها و تریبونها -بهویژه آن دسته از دلواپسان که یا از سر سادهانگاری یا از سر منافع جناحی حرکت میکنند- تلاش دارند این سنت دیپلماتیک ریشهدار را تخریب کرده و جای آن را با نگاه وابستهمحور یا انزوای صرف پر کنند. تلاشی که در صورت بیتوجهی به پیامدهای آن، میتواند نهتنها سیاست خارجی کشور را دچار بحران کند، بلکه پایههای انسجام ملی را نیز تضعیف کند.
اظهارات اخیر مذاکرهکنندگان ایرانی ازجمله سخن معروف آقای عراقچی که «نبود تفاهم روی یک بند، به معنای شکست و ترک مذاکرات نیست»، نشانگر پایبندی به همین راهبرد است. ایران تلاش دارد خود را نه بهعنوان بازیچه، بلکه بهعنوان بازیگر در چارچوبهای قوانین بینالمللی معرفی کند.
البته نمیتوان از فشارهای خارجی -بهویژه لابیهای تندرو در آمریکا و رژیم اسرائیل- چشمپوشی کرد. اما واقعیت این است که حتی در مقاطع تاریخی حساسی، ایران توانسته است با دشمنان دیرینه نیز وارد معامله شود. نمونهاش، ماجرای تبادل تسلیحات در جریان جنگ تحمیلی و بحران گروگانگیری است. این تجربهها نشان میدهند که در روابط بینالملل، نه دوستی دائمی است و نه دشمنی همیشگی؛ بلکه منافع ملی تعیینکننده مسیر تعاملات است.
کشورهای غربی و در رأس آنها ایالات متحده بهخوبی آگاهاند که اتخاذ موضعی خصمانه درباره ایران میتواند پیامدهای ناگواری برای منطقه به دنبال داشته باشد، چراکه در چنین شرایطی، خود آنها ناخواسته ایران را به سمت تبدیلشدن به یک قدرت هستهای در کوتاهترین زمان ممکن سوق خواهند داد. در ادامه، هرگونه اقدام نظامی علیه ایران، موجب ناامنشدن خلیج فارس شده و به شکلی آشکار منافع ایالات متحده در منطقه را تهدید خواهد کرد.
در چنین وضعیتی، احتمال اختلال در حملونقل نفتکشها نیز بسیار بالاست؛ موضوعی که میتواند به افزایش چشمگیر بهای قیمت نفت در بازارهای جهانی منجر شده و یکی از عوامل اصلی شکلگیری اَبَرتورمی بیسابقه در سطح بینالمللی را رقم بزند.
اما آنچه بیش از همه برای ایالات متحده نگرانکننده است، واکنش احساسی افکار عمومی جامعه جهانی به اقدامات نظامی احتمالی است؛ چنانکه در جریان حمایت از مردم غزه، موج گستردهای از اعتراضات دانشجویی در دانشگاههای آمریکا به راه افتاد که نشاندهنده حساسیت افکار عمومی داخلی درباره مسائل بینالمللی است.
با وجود آگاهی ایالات متحده درباره این واقعیتها، این کشور همواره از درگیری نظامی مستقیم با ایران استقبالی نکرده است. تاریخ نیز گواه این مدعاست؛ همانطور که در اوایل دهه ۱۳۳۰ خورشیدی، آمریکا نقش میانجی را در مناقشه میان ایران و انگلستان ایفا کرد.
حتی در دهه 70 هم به چشم همپیمان برای ازبینبردن حکومت صدام نگاه میکرد. شاید فرصتهای دوطرفه برای رسیدن به یک توافق پایدار بارهای بار تجربه و راستیآزمایی شدهاند تا به چنین نقطه عطف تاریخی رسیده باشند.
به هر ترتیب برای گسترش نقش ایران در منطقه و جهان، نگاه واقعبینانه به سیاست داخلی نیز ضروری است. لغو تحریمها، احیای اقتصاد، جذب سرمایه خارجی و فاصلهگرفتن از اقتصاد نفتمحور، از گامهایی است که باید با اولویت دنبال شوند. توسعه پایدار، شکوفایی علمی و صنعتی و کشاورزی نوین تنها در سایه ثبات در سیاست خارجی و رفاه داخلی امکانپذیر است.
ایران، زادگاه بزرگانی مانند دکتر محمد مصدق است؛ سیاستمداری که الگویی از ملیگرایی خردمندانه، تعامل مستقل و عزتمدارانه با جهان ارائه داد. امید آنکه امروز نیز، با بهرهگیری از همان میراث فکری و تاریخی، بتوان از مسیر تکرار تراژدی، به سوی نوشتن فصل جدیدی از استقلال و توسعه گام برداشت.
به امید شکوفایی، آزادی و رفع همه محدودیتها از چهره ایران.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.