• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    ‌گزارش تحلیلی درباره مقاله «آیا توافق خوب با ایران ممکن است؟» نوشته ریچارد نفیو

    از فشار حداکثری تا توافق مطلوب

    مقاله‌ای با عنوان «آیا توافق خوب با ایران ممکن است؟»، به قلم آقای ریچارد نفیو، پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیا و از چهره‌های شناخته‌شده در حوزه سیاست تحریمی آمریکا، در ۲۶ می ‌۲۰۲۵ در نشریه معتبر فارن‌افرز منتشر شد. ایشان که در گذشته از معماران اصلی تحریم‌های ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند، در این مقاله به ارزیابی امکان‌پذیری یک توافق جدید هسته‌ای میان ایران و آمریکا در دوران دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ پرداخته است.

    از فشار حداکثری تا توافق مطلوب

    علیرضا اسدی: مقاله‌ای با عنوان «آیا توافق خوب با ایران ممکن است؟»، به قلم آقای ریچارد نفیو، پژوهشگر ارشد دانشگاه کلمبیا و از چهره‌های شناخته‌شده در حوزه سیاست تحریمی آمریکا، در ۲۶ می ‌۲۰۲۵ در نشریه معتبر فارن‌افرز منتشر شد. ایشان که در گذشته از معماران اصلی تحریم‌های ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی ایران بوده‌اند، در این مقاله به ارزیابی امکان‌پذیری یک توافق جدید هسته‌ای میان ایران و آمریکا در دوران دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ پرداخته است. نویسنده تلاش دارد با ارائه تحلیلی چندبعدی، مجموعه‌ای از چالش‌ها، فرصت‌ها، عناصر کلیدی و پیامدهای احتمالی چنین توافقی را تبیین کند. تمرکز اصلی مقاله بر مفاهیمی مانند شفافیت، چارچوب نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، حدود برنامه غنی‌سازی، سازوکارهای رفع تحریم‌ها و نیز ملاحظات منطقه‌ای مرتبط با ثبات خاورمیانه و سیاست‌های منطقه‌ای ایران است. این گزارش تحلیلی با هدف بازتاب دقیق و ساختاریافته محتوای مقاله «آیا توافق خوب با ایران ممکن است؟» تدوین شده است.

    ضمن حفظ انسجام مفهومی و وفاداری به چارچوب تحلیلی نویسنده، تلاش شده است نکات کلیدی و ابعاد راهبردی مقاله به‌گونه‌ای شفاف و هدفمند تبیین شود. در پایان، با توجه به حوزه مأموریت وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران، پیشنهادهایی اجرائی و آینده‌نگرانه ارائه شده است که می‌تواند در تعاملات فرابخشی و سیاست‌گذاری‌های آتی در حوزه انرژی و دیپلماسی اقتصادی استفاده شود.

    زمینه  و  پیش‌زمینه

    مقاله با اشاره به ازسرگیری غیرمنتظره گفت‌وگوهای هسته‌ای میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا آغاز می‌شود. این مذاکرات در شرایطی مطرح شده‌اند که دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق برجام خارج شد؛ توافقی که در سال ۲۰۱۵ با هدف محدودسازی برنامه هسته‌ای ایران و افزایش سطح نظارت بین‌المللی در دولت باراک اوباما به امضا رسیده بود. برجام با ایجاد محدودیت‌های سخت‌گیرانه در حوزه غنی‌سازی اورانیوم، تعداد سانتریفیوژها، و تقویت نظارت آژانس، فاصله زمانی ایران برای تولید مواد لازم جهت ساخت سلاح هسته‌ای را به بیش از یک سال افزایش داد. با این حال، پس از خروج آمریکا از برجام، ایران به‌ صورت تدریجی فعالیت‌های هسته‌ای خود را گسترش داد و از سال ۲۰۱۹، توسعه سانتریفیوژهای پیشرفته و غنی‌سازی در سطوح بالا را از سر گرفت. تا زمان نگارش مقاله، ایران بنا بر ارزیابی برخی منابع غربی، تنها چند روز با تولید مواد هسته‌ای با کاربرد بالقوه نظامی فاصله دارد؛ موضوعی که به نظر نویسنده، فوریت یک توافق جدید را برجسته می‌کند. نفیو بر این باور است که با وجود سوابق پیچیده در روابط دوجانبه، هر دو طرف به‌ نوعی آمادگی ورود به چارچوب جدیدی از توافق را دارند. دولت ترامپ از منظر حفظ ثبات نسبی در منطقه و کسب دستاوردی دیپلماتیک برای تقویت موقعیت سیاسی داخلی خود و ایران نیز از منظر کاهش فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌ها و بازتعریف نقش منطقه‌ای، انگیزه‌هایی برای مذاکره مجدد دارند.

    عناصر کلیدی یک توافق احتمالی

    ریچارد نفیو معتقد است که هرگونه توافق جدید باید با لحاظ کاستی‌های تجربه برجام بر پایه شفافیت حداکثری و تقویت سازوکارهای نظارتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بنا شود. او چهار محور اصلی را به‌عنوان ارکان یک توافق پایدار بررسی می‌کند:

    1. شفافیت و رژیم‌های نظارتی

    به باور نویسنده، بنیان هر توافق مؤثر، یک چارچوب بازرسی قدرتمند و قابل‌ اعتماد است که زیر نظر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) اجرا شود. اگرچه برجام توانست میزان مشخصی از شفافیت در حوزه تولید سانتریفیوژها و ذخایر اورانیوم ایجاد کند، اما محدودیت‌هایی در دسترسی به سایت‌های اعلام‌نشده و برخی فعالیت‌های حساس باقی ماند.

    از نگاه نفیو، توافق جدید باید در این زمینه‌ها گام‌های تکمیلی بردارد و جمهوری اسلامی ایران را به تعهدات زیر ملزم کند:

     اجرای کامل توافق‌نامه پادمان و پروتکل الحاقی IAEA، شامل بازرسی از سایت‌های اعلام‌شده و حتی اعلام‌نشده، مطابق رویه‌های بین‌المللی، در راستای افزایش اعتمادسازی؛

     ارائه گزارش دقیق درباره تعداد، محل و فعالیت سانتریفیوژها، به‌ویژه در پی وقایعی مانند حملات سایبری یا خراب‌کاری در تأسیسات؛

     پرداختن صریح به جنبه‌های مرتبط با ابعاد نظامی برنامه هسته‌ای، با هدف تقویت اطمینان بین‌المللی درباره ماهیت صرفا صلح‌آمیز آن.

    نویسنده معتقد است رعایت‌نشدن این چارچوب‌ها باید از پیش، مبنای خروج خودکار آمریکا از توافق قرار گیرد تا از تکرار الگوهای گذشته جلوگیری شود. او تأکید می‌کند که توسعه سانتریفیوژهای پیشرفته، کاهش زمان گریز هسته‌ای و پیچیدگی تأسیسات مقاوم‌سازی‌شده، ضرورت افزایش شفافیت و امکان‌پذیری نظارت فنی را بیش‌از‌پیش برجسته کرده است.

    2. محدودیت‌های غنی‌سازی اورانیوم

    موضوع غنی‌سازی اورانیوم همچنان یکی از اصلی‌ترین محورهای اختلاف است. نفیو اذعان دارد که برجام توانست با محدودسازی سطح غنی‌سازی و تعداد سانتریفیوژها، برنامه ایران را مهار کند؛ اما پس از خروج آمریکا از توافق، ایران به‌درستی تصمیم گرفت این محدودیت‌ها را کنار گذاشته و برنامه خود را بر‌اساس منافع ملی بازطراحی کند.

    نفیو  سناریوهای مختلفی را پیشنهاد می‌دهد:

     در سناریوی ایدئال از نگاه غرب، ایران به‌ طور کامل از غنی‌سازی اورانیوم صرف‌نظر می‌کند، به‌ویژه با توجه به آنکه سوخت رآکتور بوشهر از سوی روسیه تأمین می‌شود. اما او بلافاصله اذعان دارد که این خواسته با واقعیت‌های سیاسی و سرمایه‌گذاری فنی و اجتماعی ایران همخوانی ندارد؛

     پیشنهادهایی مانند کنسرسیوم‌های منطقه‌ای یا مدل‌های غنی‌سازی مشترک با کشورهای ثالث (نظیر عربستان سعودی) نیز مطرح می‌شوند که می‌توانند با مشارکت نهادهای بین‌المللی، نظارت چندجانبه را تقویت کرده و از جنبه تبلیغاتی فشار را کاهش دهند؛

     در سناریوی واقع‌گرایانه‌تر، غنی‌سازی محدود و تحت نظارت سخت‌گیرانه ممکن است مورد توافق قرار گیرد، مشروط به آنکه نگرانی‌های امنیتی طرف غربی تا حدی پوشش داده شود.

    به باور نفیو، ظرفیت غنی‌سازی همچنان یکی از عناصر کلیدی برای توانمندی بالقوه ساخت سلاح است و به‌همین‌دلیل هرگونه توافق جدید باید بر اعمال سقف‌های کمّی و کیفی مشخص بر آن تمرکز کند.

    3. چارچوب رفع تحریم‌ها

    رفع تحریم‌ها برای ایران، یکی از اصلی‌ترین انگیزه‌ها در هرگونه توافق احتمالی به شمار می‌رود. نویسنده با اشاره به تأثیر گسترده تحریم‌های ثانویه و محدودیت‌های تجاری، معتقد است که واشنگتن می‌تواند با یک رویکرد تدریجی، رفع تحریم‌ها را به پیشرفت تعهدات فنی ایران گره بزند.

    در این چارچوب:

     اگر ایران با توقف یا محدودسازی بلندمدت غنی‌سازی موافقت کند، امکان رفع تدریجی تحریم‌های ثانویه و بخش‌هایی از محدودیت‌های حوزه انرژی، تولیدات تجاری و بانکی فراهم می‌شود؛

     با این حال، او تصریح می‌کند که تحریم‌های مربوط به نهادهای نظامی، فناوری‌های دوگانه و نیروهای نیابتی باید باقی بمانند، تا به گفته او «اهرم بازدارنده آمریکا حفظ شود»؛

     او می‌پذیرد که حتی رفع جزئی تحریم‌ها می‌تواند به جذب سرمایه‌گذاری خارجی و افزایش ظرفیت تولید ایران منجر شود، در‌عین‌حال درباره احتمال گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران هشدار می‌دهد.

    در مواجهه با این چالش، نویسنده پیشنهاد می‌دهد که واشنگتن باید برخی محدودیت‌های صادراتی در حوزه موشک، پهپاد و تجهیزات نظامی را به‌ صورت شفاف در متن توافق درج کرده و از ایران بخواهد به «عدم مداخله منطقه‌ای» پایبند باشد؛ هرچند اذعان می‌کند که اثربخشی این مکانیسم‌ها نیازمند اراده سیاسی مستمر و ابزارهای نظارتی قابل اتکا است.

    4. ثبات منطقه‌ای و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران

    نفیو در بخش چهارم مقاله خود به ارتباط میان رفع تحریم‌ها، نقش منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و ثبات ژئوپلیتیکی خاورمیانه می‌پردازد. از دیدگاه او، دستیابی به یک توافق جدید، افزون بر مهار بُعد هسته‌ای برنامه ایران، می‌تواند فضای تنفسی برای کاهش سطح تنش در منطقه ایجاد کند. با این حال، او معتقد است برخی تحلیلگران آمریکایی درباره آنچه «پیامدهای غیرمستقیم اقتصادی و امنیتی توافق» می‌نامند، هشدار می‌دهند. از‌جمله این نگرانی‌ها، احتمال استفاده ایران از منابع آزادشده در پی رفع تحریم‌ها برای تقویت ظرفیت‌های منطقه‌ای خود است. به‌ویژه برخی محافل غربی بر این باورند که توان بازیگران غیردولتی همسو با ایران، برنامه‌های موشکی و فناوری‌های دریایی ممکن است در چنین شرایطی بهبود یابد. نفیو پیشنهاد می‌دهد که توافق، در صورت امکان، شامل بندهایی درباره شفاف‌سازی فعالیت‌های منطقه‌ای یا ایجاد خطوط قرمز مشخص باشد تا به گفته او، مسیر اقدامات بعدی در صورت نقض تعهدات هموار شود. با وجود این، نویسنده اذعان دارد که نیروهای هم‌پیمان ایران در منطقه حتی در شرایط فشار تحریمی نیز توانایی عملکرد داشته‌اند و لذا بخشی از ریسک‌های ادعاشده، از جنس واقعیات ساختاری سیاست منطقه‌ای هستند، نه صرفا محصول تحولات اقتصادی حاصل از توافق.

    چالش‌ها  و  ریسک‌های تحقق توافق

    نفیو با نگاهی واقع‌گرایانه، به مجموعه‌ای از چالش‌های ساختاری اشاره می‌کند که می‌تواند روند تحقق توافق را با پیچیدگی مواجه کند:

     ملاحظات ملی جمهوری اسلامی ایران: از نگاه نویسنده، ایران احتمالا با واگذاری کامل توانمندی‌های فناورانه و تعطیلی برنامه غنی‌سازی مخالفت خواهد کرد، چراکه این برنامه بخشی از هویت راهبردی و غرور ملی کشور تلقی می‌شود.

     محدودیت‌های داخلی آمریکا: در سوی مقابل، هرگونه گشایش در زمینه رفع تحریم‌ها باید با در نظر گرفتن حساسیت‌های داخلی ایالات متحده، به‌ویژه در کنگره، همراه باشد. هرگونه توافق جدید باید به‌نحوی طراحی شود که بتواند حمایت دوحزبی را جلب کند و ضعف‌های برجام از نگاه منتقدان را برطرف کند.

     بی‌اعتمادی ناشی از تجارب پیشین: خروج دولت ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ موجب تزلزل در اعتماد متقابل شده است. نفیو تصریح می‌کند که ایران در هر توافق جدید، به‌دنبال دریافت تضمین‌هایی برای دوام و مصونیت توافق در برابر تغییرات سیاسی در آمریکا خواهد بود.

      پیچیدگی‌های منطقه‌ای: در نهایت، توافقی که موجب مهار هسته‌ای شود، ممکن است در نگاه برخی بازیگران منطقه‌ای، منجر به تقویت جایگاه سیاسی و راهبردی ایران شود. در صورتی که توازن منطقه‌ای تغییر کند یا برنامه‌های نظامی و دفاعی ایران به رشد ادامه دهند، ممکن است برخی کشورهای منطقه یا متحدان آمریکا نسبت به مسیر آینده توافق تردید داشته باشند. با وجود تمامی این موارد، نفیو بر این باور است که با طراحی هوشمندانه یک چارچوب نظارتی مؤثر و اعمال محدودیت‌های واقع‌بینانه بر برنامه غنی‌سازی، می‌توان از خطر بروز بحران هسته‌ای کوتاه‌مدت جلوگیری کرد و هم‌زمان مسیر ثبات نسبی در منطقه را هموار کرد.

    فرصت استراتژیک برای دولت ترامپ

    ریچارد نفیو بر این باور است که بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، با توجه به ویژگی‌های شخصیتی، موقعیت سیاسی داخلی و رویکرد متفاوت او نسبت به توافقات بین‌المللی، فرصتی بی‌سابقه برای دستیابی به توافقی نوین با جمهوری اسلامی ایران فراهم آورده است؛ توافقی که از منظر دولت آمریکا، می‌تواند از جهاتی نسبت به برجام «قوی‌تر و بادوام‌تر» تلقی شود.

    او تأکید می‌کند که ترامپ به‌دلیل تسلط بر ساختار حزب جمهوری‌خواه و تمایل به تثبیت وجهه خود به‌عنوان یک مذاکره‌کننده موفق، در موقعیتی قرار دارد که می‌تواند انعطاف بیشتری برای پذیرش یک توافق نشان دهد؛ البته مشروط به آنکه این توافق در چارچوبی جدید، متفاوت از برجام و با عناصر نظارتی قوی‌تر تعریف شود.

    از منظر نفیو، این رویکرد می‌تواند به دولت ترامپ اجازه دهد:

     سازوکارهای نظارتی آژانس را فراتر از مفاد برجام تقویت کند؛

     بر محدودیت‌های فنی برنامه هسته‌ای ایران، به‌ویژه در حوزه غنی‌سازی و تجهیزات حساس، چارچوب‌های محکم‌تری اعمال کند؛

      و در عین حال، برخی بندهای مشخص درباره فعالیت‌های منطقه‌ای و برنامه موشکی را نیز به توافق جدید اضافه کند. نویسنده هشدار می‌دهد که گزینه نظامی برای مهار پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران همواره به‌عنوان یک سناریوی جایگزین نزد دولت آمریکا باقی خواهد ماند؛ با این حال، این مسیر به‌دلیل هزینه‌های بالا، خطر ورود به درگیری منطقه‌ای و احتمال واکنش ایران و متحدانش، در اولویت واشنگتن نیست. در نهایت، نفیو نتیجه می‌گیرد که اگرچه رسیدن به یک توافق جدید مستلزم امتیازدهی‌های دشوار از سوی هر دو طرف است، اما شرایط خاص دولت ترامپ، فضای دیپلماتیک فعلی و ضرورت جلوگیری از بحران فوری هسته‌ای، می‌تواند بستر مناسبی برای یک مصالحه راهبردی فراهم آورد.

    توصیه‌های استراتژیک برای وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران

    در چارچوب ارزیابی مقاله ریچارد نفیو و با عنایت به روندهای نوظهور در تعاملات غیرمستقیم ایران و آمریکا، لازم است وزارت نفت ضمن رصد تحولات، نقشی فعال و هدفمند در طراحی سناریوهای هم‌راستا با منافع ملی ایفا کند. تجربه اجرای برجام به‌روشنی نشان داد که پیوند منافع اقتصادی شرکت‌های بزرگ آمریکایی با مفاد توافق، می‌تواند نقش مؤثری در تقویت پایبندی ایالات متحده به آن ایفا کند. در صورتی که این شرکت‌ها در قالبی گسترده و راهبردی در اقتصاد ایران سرمایه‌گذاری کنند، زمینه برای استمرار توافق در دولت‌های بعدی آمریکا تقویت خواهد شد و خروج از آن، به تصمیمی پرهزینه، پیچیده و همراه با واکنش‌های بازدارنده از سوی نخبگان اقتصادی و سیاسی تبدیل خواهد شد. از این منظر، یکی از مؤثرترین راهکارها برای تضمین تعهد بلندمدت ایالات متحده به توافق، درگیرساختن شرکت‌های بزرگ آمریکایی، به‌ویژه در حوزه انرژی، در فرایند اجرائی توافق است. وزارت نفت می‌تواند با بهره‌گیری از این واقعیت راهبردی، اقدامات زیر را مدنظر قرار دهد:

    پیشنهادات کلیدی:

    1. طراحی پروژه‌های هدفمند در حوزه گاز طبیعی با قابلیت مشارکت خارجی، از جمله توسعه زیرساخت‌های انتقال و ذخیره‌سازی که بتواند به‌صورت مرحله‌ای و با مشارکت غیرمستقیم شرکت‌های معتبر اجرا شود؛

    2. ارائه بسته‌های سرمایه‌گذاری Mini LNG به‌ویژه برای صادرات به بازارهای منطقه‌ای در قالب مدل‌هایی که قابلیت تطبیق با الزامات حقوقی و تحریمی فعلی را داشته باشند؛

    3. تهیه پیش‌نویس قراردادهای تولید مشترک (PSA) برای میادین نفت و گاز مرزی، با چارچوب‌های حقوقی استاندارد بین‌المللی و ملاحظات جذب سرمایه‌گذاری کلان، به‌گونه‌ای که امکان ورود تدریجی بازیگران غربی را در مراحل آتی فراهم کند؛

    ‌4. انجام بررسی‌های فنی و حقوقی درخصوص مکانیسم‌های احتمالی همکاری با شرکت‌های بزرگ انرژی ایالات متحده نظیر (Chevron و ExxonMobil) در قالب‌هایی همچون کنسرسیوم‌های بین‌المللی، پروژه‌های فناوری‌محور در مناطق آزاد یا همکاری از طریق شرکت‌های تابعه ثبت‌شده در کشورهای ثالث. افزون بر مزایای اقتصادی و فناورانه این مشارکت‌ها، درگیرساختن شرکت‌های دارای نفوذ در سیاست‌گذاری انرژی آمریکا می‌تواند به عنوان یک عنصر تثبیت‌کننده در ساختار توافق عمل کند. به عبارتی دیگر، هر اندازه منافع راهبردی شرکت‌های بزرگ آمریکایی با تداوم تعامل اقتصادی با ایران پیوند بخورد، حفظ توافق برای ساختار سیاسی ایالات متحده به گزینه‌ای منطقی‌تر، پایدارتر و از منظر داخلی قابل توجیه‌تر تبدیل خواهد شد. در نتیجه، استفاده هوشمندانه از فرصت‌های ناشی از فضای دیپلماتیک جدید، همراه با طراحی فنی-حقوقی پروژه‌های قابل اجرا، می‌تواند به وزارت نفت کمک کند تا نه تنها در مسیر بازگشت ایران به بازار جهانی انرژی نقش‌آفرینی کند، بلکه با مهندسی منافع متقابل، از ثبات در اجرای توافق نیز صیانت کند.

    مقاله ریچارد نفیو با بهره‌گیری از تجربه مستقیم وی در طراحی سیاست‌های تحریمی و مذاکرات هسته‌ای، تحلیلی جامع از مسیرهای ممکن برای دستیابی به توافقی جدید میان ایران و آمریکا ارائه می‌دهد. تمرکز اصلی تحلیل، بر ضرورت طراحی چارچوبی قوی‌تر و متوازن‌تر نسبت به برجام است؛ چارچوبی که بتواند در عین تأمین دغدغه‌های امنیتی آمریکا، به رفع تحریم‌های مؤثر و پایدار علیه جمهوری اسلامی ایران بینجامد.

    از منظر نویسنده، تحقق چنین توافقی مستلزم چهار مؤلفه کلیدی است: تقویت سازوکارهای نظارتی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، اعمال محدودیت‌های دقیق اما واقع‌گرایانه بر برنامه غنی‌سازی ایران، طراحی روند تدریجی و قابل اعتماد در رفع تحریم‌ها و توجه به پویایی‌های منطقه‌ای و نقش‌آفرینی ایران در معادلات ژئوپلیتیکی. نفیو اذعان دارد که دستیابی به این چارچوب نیازمند اعطای امتیازهای متقابل از سوی طرفین است، اما در عین حال تأکید می‌کند که پیونددادن منافع اقتصادی نهادهای تأثیرگذار آمریکایی به مفاد توافق می‌تواند زمینه‌ساز پایداری و اجرائی‌شدن آن در بلندمدت شود. این موضوع، به‌ویژه برای ایران، از اهمیت راهبردی برخوردار است و تجربه‌های گذشته نیز بر لزوم طراحی تدابیر جبرانی برای مقابله با تغییرات سیاسی در آمریکا صحه می‌گذارد.

    در نهایت، مقاله با تأکید بر فوریت دیپلماسی و فرصت محدود برای مهار بحران‌های آینده، نتیجه می‌گیرد که مسیر توافق، هرچند دشوار و پرمخاطره، همچنان امکان‌پذیر است؛ به شرط آنکه طرفین با درک متقابل از منافع و خطوط قرمز یکدیگر، به‌دنبال مصالحه‌ای پایدار و واقع‌بینانه باشند.

     

    آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.